برخی از صاحبنظران بر این باورند که پیشینۀ داستان «سمک عیار» به پیش از اسلام و احتمالاً به دورۀ پارتها میرسد. مقالۀ پیش رو در یک مطالعۀ تطبیقی، مقایسهای است دربارۀ آموزشهایی که «خورشید شاه»، از قهرمانان اصلی کتاب سمک عیار (مکتوب ۵۸۵ ه.ق) و «ریدک خوشآرزو»، از اشراف چکیده کامل
برخی از صاحبنظران بر این باورند که پیشینۀ داستان «سمک عیار» به پیش از اسلام و احتمالاً به دورۀ پارتها میرسد. مقالۀ پیش رو در یک مطالعۀ تطبیقی، مقایسهای است دربارۀ آموزشهایی که «خورشید شاه»، از قهرمانان اصلی کتاب سمک عیار (مکتوب ۵۸۵ ه.ق) و «ریدک خوشآرزو»، از اشرافزادگان ساسانی (متن پهلوی خسرو قبادان و ریدکی) در کودکی میبینند و مهارتهایی که میآموزند. شباهت بسیاری میان این آموزشها وجود دارد که این شباهتها شاید بتواند ظن پیشا اسلامی بودن اصل داستان سمک عیار را تقویت کند. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی- مقایسهای و مبتنی بر شواهدی از این دو متن و کوشش در تأیید فرض پیشگفته است.
پرونده مقاله
«والتر بنیامین»، فیلسوفی که نامش با «مکتب فرانکفورت» پیوند خورده است، یکی از اندیشمندانی است که برای زبان، ساحتی فراتر از ساحت کارکردی و ارتباطي آن قائل است و در تقابل با تلقّی تقلیلگرایی ـ که زبان را به ابزار ارتباط بیناذهنی کاهش میدهد - به نظریّه پردازی پرداخته است. چکیده کامل
«والتر بنیامین»، فیلسوفی که نامش با «مکتب فرانکفورت» پیوند خورده است، یکی از اندیشمندانی است که برای زبان، ساحتی فراتر از ساحت کارکردی و ارتباطي آن قائل است و در تقابل با تلقّی تقلیلگرایی ـ که زبان را به ابزار ارتباط بیناذهنی کاهش میدهد - به نظریّه پردازی پرداخته است.
به نظر بنيامين، زبان از کنش ارتباطی انسانی فراتر میرود و موقعیتی هستیشناسانه مییابد و اگر زبان را به منش ارتباطی و ابزاری آن تقلیل دهیم، تنها متنهای نوشته شده را خواهیم خواند و هرگز قادر به درک «نوشتههای بین سطرها» نخواهیم شد. او در تقابل با منش ارتباطی زبان، اصطلاح «منش بیانگری» زبان را به کار گرفت و بر این باور بود که نويسنده با ورود به ساحت بیانگری زبان، یک اثر ادبی خلق ميكند. تاریخ بیهقی به عنوان یک اثر هنری ناب، توانش بالایی برای نزدیک شدن به زباني که از منش ارتباطی زبان گذشته و برای بیان معانی پنهان در پس کلمات، به منش بیانگری زبان رو آورده، دارد. در این مقاله به طرح و بررسی این موضوع پرداخته و به اين نتيجه رسيدهايم كه بيهقي با توجه به منش بيانگري زبان، اثري ادبي خلق كرده و با استفاده از ابزارهاي برجسته سازي در حوزة واژگاني و معنايي زبان و به كارگيري جوهر شعر و نظم در زبان اثرش، توانسته به ميزاني از توانش ادبي برسد كه بتوان از آن تلقي شعري داشت .
پرونده مقاله
ناتورالیسم در ادبیات، نظریه ای است که کردار، گرایش و اندیشۀ انسان ها را برخاسته از غرایز درونی و امیال طبیعی می داند. طبق این نظریه، ناتورالیست ها تمام واقعیت ها و پدیده ها را در دایرۀ معارف علمی که با قوانین علمی توجیه پذیرند، محصور می دانند. آنان بر مسائلی چون وراثت، چکیده کامل
ناتورالیسم در ادبیات، نظریه ای است که کردار، گرایش و اندیشۀ انسان ها را برخاسته از غرایز درونی و امیال طبیعی می داند. طبق این نظریه، ناتورالیست ها تمام واقعیت ها و پدیده ها را در دایرۀ معارف علمی که با قوانین علمی توجیه پذیرند، محصور می دانند. آنان بر مسائلی چون وراثت، محیط و سرنوشت و مشاهدۀ زندگی به دور از آرمان گرایی تأکید می ورزند و بیشتر به بازنمایی عینی امور زشت و ناخوشایند می پردازند. ناتورالیستها معتقدند همان گونه که یک دانشمند علوم طبیعی در سلسله حوادث و علل و موجبات آنها تحقیق و آزمایش می کند، در ادبیات نیز چنین تحقیقی روی رفتار و منش آدم ها، لازم و عملی است.
«اسماعیل فصیح» از جمله نویسندگان ناتورالیست در داستان نویسی معاصر ایران است. در این مقاله داستان های خاک آشنا، شراب خام، دل کور و اسیر زمان، از منظر نقد ناتورالیستی بررسی شده اند و نتیجۀ به دست آمده حاکی از بازتاب چشمگیر اصول ناتورالیسم در این آثار است. نکتۀ دیگر اینکه جبر وراثت، جبر محیط و سرنوشت و شرح دقیق وقایع و جزییات، پربسامدترین مؤلفههای ناتورالیستی در داستان های فصیح است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و ضرورت آن این است که برای نخستین بار به کشف مؤلفههای ناتورالیستی داستانهای این نویسنده پرداخته میشود و آثار فصیح از دیدگاه نقد ناتورالیستی تحلیل شده اند و وی نویسنده ای ناتورالیست معرفی میشود.
پرونده مقاله
در این مقاله بر آنیم که به تحلیل و نقد عناصر داستان سه سفرنامۀ تخیلی «ارداویرافنامه»، «سیرالعباد» و «کمدی الهی دانته» و بیان علل امتیازات هر کدام از این آثار بر دو اثر دیگر بپردازیم. از اینرو کوشیدهایم مهمترین عناصر داستانی هر یک از آثار ذکر شده را تحلیل و تفاوتهای چکیده کامل
در این مقاله بر آنیم که به تحلیل و نقد عناصر داستان سه سفرنامۀ تخیلی «ارداویرافنامه»، «سیرالعباد» و «کمدی الهی دانته» و بیان علل امتیازات هر کدام از این آثار بر دو اثر دیگر بپردازیم. از اینرو کوشیدهایم مهمترین عناصر داستانی هر یک از آثار ذکر شده را تحلیل و تفاوتهای شاخص آنان را بیان کنیم. «خانم کسراییفر» پیش از این در مقالهای به بررسی نمادگرایی در سه اثر مورد پژوهش پرداختهاند، اما تاکنون توجهی به مقایسة ارزش داستانی این آثار نشده است. از این رو با ابزار کتابخانهای حاضر و با هدف مقایسة عناصر ذکر شده دریافتیم که سیرالعباد سنایی به دلیل پویایی شخصیتها، پیرنگ قوی و کشمکشهای منطقی، شیوۀ روایت تخیلی و سوررئال، از نظر داستانپردازی بر دو اثر دیگر تقدّم دارد.
پرونده مقاله
در این مقاله از میان عناصر داستان به بررسی راوی و ویژگی های آن در قصّه-های تازه از کتاب های کهن اثر «مهدی آذریزدی» پرداخته می شود. ابتدا تعریفی از گونه های روایتی بر اساس نظریات «ژپ لینت ولت » ارائه شده است. سپس گونههای روایتی دنیای داستان ناهمسان و انواع آن (متن نگار، چکیده کامل
در این مقاله از میان عناصر داستان به بررسی راوی و ویژگی های آن در قصّه-های تازه از کتاب های کهن اثر «مهدی آذریزدی» پرداخته می شود. ابتدا تعریفی از گونه های روایتی بر اساس نظریات «ژپ لینت ولت » ارائه شده است. سپس گونههای روایتی دنیای داستان ناهمسان و انواع آن (متن نگار، کنشگر و بی-طرف) و دنیای داستان همسان و انواع آن (متن نگار و کنشگر)، همچنین روایت-گیر و انواع آن (روایت گیر برون داستانی و روایت گیر درون داستانی) در قصّه های این کتاب بررسی می شود.
آذر یزدی در روایت داستان های این کتاب به ترتیب از گونۀ روایتی نا همسان متن نگار، گونۀ روایتی نا همسان بی طرف، گونۀ روایتی نا همسان کنشگر و گونۀ روایتی همسان متننگار بیشترین استفاده را کرده است. با توجه به اینکه گونۀ روایتی ناهمسان متن نگار در مجموعۀ یادشده، بیشترین کاربرد را داشته و نویسنده از ویژگی همه چیزدانی و مفسّری راوی در این گونۀ روایتی برای شناخت آسان شخصیّت ها و انتقال مفاهیم تربیتی و اخلاقی استفاده کرده است، می توان گفت آذریزدی هنگام آفرینش داستان ها به مخاطب کودک توجه ویژهای داشته است.
پرونده مقاله
تقسیم بندی نویسندگان و آثارشان بر اساس جغرافیای مکانی و زادگاه آنان فقط زمانی پسندیده و درست است که ویژگیهای مشترکی نیز آنها را به یکدیگر پیوند دهد، وگرنه نام گذاری سبک و مکتب بر آثار گروهی از نویسندگان با تکیة صرف بر تعلّق اقلیمیشان به یک منطقه، امری بی معنا خواهد بو چکیده کامل
تقسیم بندی نویسندگان و آثارشان بر اساس جغرافیای مکانی و زادگاه آنان فقط زمانی پسندیده و درست است که ویژگیهای مشترکی نیز آنها را به یکدیگر پیوند دهد، وگرنه نام گذاری سبک و مکتب بر آثار گروهی از نویسندگان با تکیة صرف بر تعلّق اقلیمیشان به یک منطقه، امری بی معنا خواهد بود و نویسنده اعتقادی به آن ندارد. داستانهای اقلیمی، داستانهایی هستند دارای مشخّصههای مشترک و هماهنگ و در پیوند با یک اقلیم خاص و نیز متناسب با خاستگاه نویسندگان آنها و تأثیری که از آن محیط اقلیمی خاص پذیرفتهاند. همین گونه تأثرها از محیط اقلیمی و بازتاب آن در داستانهاست که سبب اشتراک میان آثار چند نویسندة هم اقلیم با یکدیگر و در عین حال تمایز با آثار دیگر نویسندگان اقلیمی سایر اقلیمها میشود. در این مقاله، نویسنده پس از بیان سابقة مکتببندیهای متعدد در داستاننویسی معاصر ایران و نقد آنها، به ارائة یک تقسیمبندی تازه، دقیق و روشمند از داستاننویسی اقلیمی، بر اساس معیارهای مشخص و شناخته شده میپردازد و بر این اساس، پنج حوزه یا شاخة داستاننویسی اقلیمی شمال، جنوب، خراسان، غرب (کرمانشاه) و آذربایجان را در ادبیات داستانی معاصر ایران- از مشروطه تا انقلاب اسلامی- مشخص میکند.
پرونده مقاله
روايت يک داستان، مهمترين بخش ساختاري آن را تشکيل ميدهد. کاربرد درست و مؤثر شيوههاي روايت، پاية اصلي موفقيت يک نويسنده در ماندگاري داستانش است. از اين رو، بررسي روايي داستان و نيز تحليل روشهاي تازه و بديع روايت، از جمله مباحث مهم نقد داستان امروز است که فراتر از درون چکیده کامل
روايت يک داستان، مهمترين بخش ساختاري آن را تشکيل ميدهد. کاربرد درست و مؤثر شيوههاي روايت، پاية اصلي موفقيت يک نويسنده در ماندگاري داستانش است. از اين رو، بررسي روايي داستان و نيز تحليل روشهاي تازه و بديع روايت، از جمله مباحث مهم نقد داستان امروز است که فراتر از درونمایه و مضمون اثر، به جلوههاي کاملاً ادبي متن داستاني پرداخته و شگردهاي مختلف آن را آشکار مينمايد.
«زن نويسنده» از جمله داستانهاي محمود گلابدره اي است که در آفرينش آن، نويسنده به شيوههاي روايي داستان نويسي روز، توجهي ويژه نشان داده است. روايت ذهني درخور توجه و نزديک شدن به زبان شعر و داستان شاعرانه، و همچنين سيال بودن جريان روايت که موجب ابهام داستان و در نتيجه برتابيدن برداشتهاي مختلف خواننده خواهد شد، از ويژگيهاي روايي اين داستان است.
پرونده مقاله
نقد ساختاری طرح روایی در داستان، روشی برای نقد داستان است. در این مقاله، ابتدا تعریف روایت و ساختمان آن ارائه شده و سپس تمایز آن با عناصر زبانی مطرح میشود. روایت، عنصری از داستان است که در حیطه زبان قرار ندارد و به عنوان جوهره و اساسِ داستان، قصه، نمایشنامه و دیگر قال چکیده کامل
نقد ساختاری طرح روایی در داستان، روشی برای نقد داستان است. در این مقاله، ابتدا تعریف روایت و ساختمان آن ارائه شده و سپس تمایز آن با عناصر زبانی مطرح میشود. روایت، عنصری از داستان است که در حیطه زبان قرار ندارد و به عنوان جوهره و اساسِ داستان، قصه، نمایشنامه و دیگر قالبهای ادبی مربوط، ساختار محوری اثر هنری را تشکیل میدهد. طرح روایی شامل مواردی از عناصر داستان میشود که در بررسی ساختمان روایت اهمیت به سزایی دارند. طرح روایی در ساختارشناسی داستان بسیار اهمیت دارد و در اینجا به منظور تحلیل طرح روایی و ساختار آن، عناصر طرح بررسی میشوند. ساختشناسی روایت موتیفهای هنری داستان را آشکار میسازد و نحوة ارتباط مخاطب با داستان و روایت از این دیدگاه مطرح خواهد شد. در پایان، روش و شیوه این نقد به صورت مستقل و کاربردی ارائه میشود و اهمیت و ارزش این روش بررسی میگردد.
پرونده مقاله
متون تاریخی کهن، از جمله تاریخ بیهقی، بنا بر ساختار روایی شان، همواره با ادبیات پیوستگی نزدیکی داشته اند. در نگارش این متون که از حیث محتوا کاملاً تاریخ بنیان اند، گاه از ظرفیت های شعری و هنری زبان و نیز آرایه های ادبی، به میزان قابل توجهی بهره گرفته شده است. نظریه پردا چکیده کامل
متون تاریخی کهن، از جمله تاریخ بیهقی، بنا بر ساختار روایی شان، همواره با ادبیات پیوستگی نزدیکی داشته اند. در نگارش این متون که از حیث محتوا کاملاً تاریخ بنیان اند، گاه از ظرفیت های شعری و هنری زبان و نیز آرایه های ادبی، به میزان قابل توجهی بهره گرفته شده است. نظریه پردازان پست مدرن - مانند هایدن وایت و پل ریکور- نیز آنگاه که بر روایی بودن متون تاریخی تأکید می کنند، یکی دیگر از پیوندهای بنیادی متون تاریخی و ادبی را برجسته می سازند.
نکته مهمی که بسیار شایسته درنگ و پژوهش می نماید، کیفیت روایت در متون تاریخنگارانه و آثار ادبی است. اگر روایت را توالی از پیش انگاشته شده رخدادها بدانیم، هم متون ادبی و هم متون تاریخی که خود شامل «زنجیرهای از رخدادهای سازماندهی شدهاند»، روایت مبنا هستند؛ اما قواعد روایتگری در هر کدام متفاوت است و میان شیوه روایتگری این دو، با وجود برخی همانندی ها، تفاوت های بنیادینی دیده می شود.
در این پژوهش با بهره گیری از نظریه «تاریخ روایی» و بر اساس مبانی علم روایت شناسی، به مطالعه تاریخ بیهقی پرداخته شده است. در متن مقاله با تحلیل روایتگری بیهقی، بر این نکته تأکید شده که اثر بیهقی همانطور که از نامش پیداست، نوشته ای در حوزة تاریخنگاری است که در آن، گاه از جنبه های ادبی زبان (ظرافتهای شعری) و شگردهای روایی متون ادبی به خوبی استفاده شده است. بنابراين زیباییهای ادبی تاريخ بیهقی نباید مخاطب را از بنیان تاریخنگارانهاش دور کند.
پرونده مقاله
شاهنامه به عنوان تاریخ منظوم ایرانیان باستان با هنر داستان پردازی حکیم ابوالقاسم فردوسی، هنوز از پس قرن ها ایرانیان را مسحور داستان هايش میکند. با وجود پژوهشهای بسیاری که در زمینه داستان پردازی در شاهنامه صورت گرفته است؛ به دلیل گستره وسیع و برخورداری از نکات فنی داست چکیده کامل
شاهنامه به عنوان تاریخ منظوم ایرانیان باستان با هنر داستان پردازی حکیم ابوالقاسم فردوسی، هنوز از پس قرن ها ایرانیان را مسحور داستان هايش میکند. با وجود پژوهشهای بسیاری که در زمینه داستان پردازی در شاهنامه صورت گرفته است؛ به دلیل گستره وسیع و برخورداری از نکات فنی داستان پردازی، یکی از جاذبه های پژوهش در شاهنامه، بررسی عناصر داستانی و قابلیت های نمایشی موجود در آن است. داستان سیاوش در شاهنامه، سرگذشت شاهزاده ای را به تصویر می کشد که در زندگانی کوتاهش، درگیر توطئه و دسیسههای اطرافیانش می شود و از این بحران جز با مرگ رهایی نمی-یابد. در این داستان نقش پر رنگ دسیسه در رخ دادن فرجام غمانگیز سیاوش به خوبی دیده می شود.
مقاله حاضر با شیوه ای توصیفی- تحلیلی، در چارچوب اصول داستان پردازی نوین، نقش ویژه عنصر داستانی دسیسه، آنتریگ، را در داستان سیاوش بررسی می کند.
پرونده مقاله
جلال آل احمد نويسندهاي آشنا و تأثيرگذار در ادبيات معاصر ايران است و به دليل ويژگيهاي فردي و شرايط اجتماعي عصرش، از افرادي است كه بحثها و جدلهاي فراواني درباره او شده است. این مقاله بر آن است که ویژگی مهم آثار آل احمد اين است كه بيشتر از آنكه ادبي و داستاني باشد، تا چکیده کامل
جلال آل احمد نويسندهاي آشنا و تأثيرگذار در ادبيات معاصر ايران است و به دليل ويژگيهاي فردي و شرايط اجتماعي عصرش، از افرادي است كه بحثها و جدلهاي فراواني درباره او شده است. این مقاله بر آن است که ویژگی مهم آثار آل احمد اين است كه بيشتر از آنكه ادبي و داستاني باشد، تاريخي و مستند است و به همين دليل ميتوان تاريخ و فرهنگ دوران جلال را در آثار او خواند و دريافت. او به لحاظ شخصیتی صادق و با صراحت در كلام بود و در فعالیتهای سیاسی و اجتماعیاش اهل ریا و دورویی نبود و این ویژگی او در آثارش نیز منعکس شده است، او در داستانهایش واقعیتها را بی پرده به تصوير ميكشد. در مقاله سعي شده است با مطالعه دقيق آثار ادبي جلال (با تأکید بر سه اثر مدیر مدرسه، نون و القلم و نفرین زمین)، مراجعه به نقدهاي منتشر شده از آثار او، مطالعه و فيشبرداري از كتابهاي تاريخي و زندگينامههاي جلال آل احمد، تصويري از اوضاع اجتماعي، فرهنگي و سياسي دوران اين نويسنده نام آشناي ادبيات معاصر ارائه شود. این مقاله به این نتیجه منتهی میشود که جلال در خلق آثار ادبی و داستانی خود، بسیار به تاریخ و واقعیات اطرافش توجه داشته است و زندگی شخصی و تاریخ عصرش در آثار او انعکاس چشمگیری دارد.
پرونده مقاله
واقعه برادرکشی به عنوان اسطوره دینی- تاریخی و با تأسی از کهن الگوی آن (قابیل و...) در ادوار مختلف و اشكال متنوع تکرار شده است. این کهن الگو با توجه به درآمیختن با اضطرابهای سه گانه حاصل مرگ، گناه و بيمعنايي؛ همواره در زمینهای از ترس و بیم بیان شده و البته با توجه به چکیده کامل
واقعه برادرکشی به عنوان اسطوره دینی- تاریخی و با تأسی از کهن الگوی آن (قابیل و...) در ادوار مختلف و اشكال متنوع تکرار شده است. این کهن الگو با توجه به درآمیختن با اضطرابهای سه گانه حاصل مرگ، گناه و بيمعنايي؛ همواره در زمینهای از ترس و بیم بیان شده و البته با توجه به جهان بینیها و گفتمانهاي حاكم بر هر دوره به گونه خاص انعکاس یافته است. با توجه به انعکاس این واقعه در ادبیات کلاسیک فارسی، در ادبیات داستانی معاصر هم به دلیل خاصیت و قابلیت کم نظیر این ژانر، موضوع ياد شده این مجال را به نویسندگان معاصر داده که طرحی نو در بیان این کهن الگو درافکنند. در این مقاله نویسنده سعی میکند پس از بررسی این اسطوره تاریخی و ارتباط آن با اضطرابهای انسان معاصر؛ یکی از مستحدثترین داستانهای این حوزه را در بستر ادبیات داستانی دفاع مقدس در کنار یکی از معروفترین داستانهای پس از انقلاب با عنايت به اين بن مايه، بررسی و تحلیل کند. بر این اساس در گام نخست داستان کوتاه «بن بست» اثر احمد دهقان با توجه به تم غالب آن (برادرکشی) بررسی و نقد و در ادامه با رویکرد به رمان «سمفونی مردگان» تحلیل شده است.
پرونده مقاله
حسنک وزیر، فرد شناخته شدهای در تاریخ و فرهنگ ایران است و در نظم و نثر دورة غزنوی اشاراتی از شعرا و نویسندگان دربارة او وجود دارد. وی شخصیّتی چند بُعدی داشت و از لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فرد شاخصی محسوب میشد و منشأ خدمات بسیاری برای مردم بود. دراین مقاله ابعاد مختل چکیده کامل
حسنک وزیر، فرد شناخته شدهای در تاریخ و فرهنگ ایران است و در نظم و نثر دورة غزنوی اشاراتی از شعرا و نویسندگان دربارة او وجود دارد. وی شخصیّتی چند بُعدی داشت و از لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فرد شاخصی محسوب میشد و منشأ خدمات بسیاری برای مردم بود. دراین مقاله ابعاد مختلف زندگی اجتماعی- سیاسی وی را بررسی ميکنیم. وزارت حسنک، در دورة محمود غزنوی که بزرگترین حامی وی بود، دست بسیاری از قدرتطلبان و سودجویان را از امور مملکت کوتاه کرد. او عاقبت با سعايت دشمنان درباری و با درخواست مستقیم خلیفة عباسی، به جرم قرمطی بودن اعدام شد. حسنک فردی میهن پرست بود و در زمان غزنویان و تسلط ترکان بر ایران درحفظ فرهنگ ایرانی و هویّت ملی و به نوعی شعوبیگری در ایران تلاش میکرد. در دفاع از همین هویّت و به دنبال آن ملاقات با خلیفة فاطمی بود که به وی تهمت قرمطی زدند و باید اذعان کرد که وی تمایلاتی به این مذهب داشت زیرا که يکی از اهدافش، برقراری عدالت بود.
پرونده مقاله
از ميان داستانهاي دورههاي سهگانه اساطيري، پهلواني و تاريخيِ شاهنامه فردوسي، داستانهاي دوره پهلواني زمينههايي استوارتر و جذابتر براي پژوهش دارند. جدا شدن كاركرد پهلواني از خويشكاري شخص اسطوره- شاه- پهلوان در داستانهاي اين دوره و تجلّي آن در خويشكاري شخص جداگانهاي چکیده کامل
از ميان داستانهاي دورههاي سهگانه اساطيري، پهلواني و تاريخيِ شاهنامه فردوسي، داستانهاي دوره پهلواني زمينههايي استوارتر و جذابتر براي پژوهش دارند. جدا شدن كاركرد پهلواني از خويشكاري شخص اسطوره- شاه- پهلوان در داستانهاي اين دوره و تجلّي آن در خويشكاري شخص جداگانهاي به نام پهلوان، با كنشها و احساسهايي به طور فزاينده از نوع رفتارها و عواطف انسان معمولي از يك سو، و گرايش فردوسي به كاوش و گُزارد انگيزههاي دروني پهلوانان در برابر رويدادهاي حماسي از سوي ديگر، بُعد شخصيت (قهرمان) پردازي را ژرفتر كرده و ساختار را از سطح روايت حماسي صرف به سطح ساختار درامي و تجسّم عملي تحول بخشيده كه جلوه آن در برخي از داستانهاي پهلواني بارزتر است. بررسي جنبههاي دراماتيك داستانهاي پهلواني، افزوده بر شناسايي قابليتهاي نمايش، به تشخيص روشمندانه و درستتر هويّت نوعي آنها نيز كمك بسياري ميكند.
مقاله حاضر، با گزينش يكي از معروفترين داستانهاي پهلواني شاهنامه، داستان رستم و سهراب و با تأكيد مقدماتي بر اصالت روايت ايراني آن در قياس با روايتهاي غيرايراني و همچنين درنگي بر نام نوعي، به واكاوي جنبههاي دراماتيك آن بر پايه پوئتيكاي ارسطو، به منزله كهنترين و – در عين حال- معتبرترين رساله در شناخت ساز وكار درام درآثار منظوم و غيرمنظورم كلاسيك، ميپردازد و نتايج كار خود را برميشمارد.
پرونده مقاله
دوران حکومت گورکانیان، از پر بارترین اعصار برای زبان و ادب فارسی است. عنایت پادشاهان و شاهزادگان ادب دوست این سلسله به شعرا و نویسندگان، موجب ترویج زبان فارسی در آن دیار بود. ابوالفضل کمالالدین حیاتی گیلانی از شاعران مشهور اواخر قرن ده و اوایل قرن یازده هجری است. با ک چکیده کامل
دوران حکومت گورکانیان، از پر بارترین اعصار برای زبان و ادب فارسی است. عنایت پادشاهان و شاهزادگان ادب دوست این سلسله به شعرا و نویسندگان، موجب ترویج زبان فارسی در آن دیار بود. ابوالفضل کمالالدین حیاتی گیلانی از شاعران مشهور اواخر قرن ده و اوایل قرن یازده هجری است. با کمک ابوالفتح گیلانی به دربار گورکانیان معرّفی میگردد و در نزد آنان منزلت فراوانی به دست میآورد. مثنوی سلیمان و بلقیس حیاتی یکی از آثار مهم در ادبّیات عاشقانۀ فارسی است که تاکنون محققان بدان توجه نكردهاند. حیاتی در این مثنوی ایجازگویی قرآن در بیان سرگذشت پیامبران را مدّ نظر قرار داده است. این مثنوی عاشقانه ـ دینی از حیث توجّه شاعر به عصمت انبیاء، بر کنار بودن از اسرائیلیات، فواید لغوی و زبانی و بهرهگیری از منابعی که امروزه بدانها دسترس نداریم قابل توجّه است.
این مقاله نخست به بررسی آثار شاعر و پس از آن به تحقیق در مثنوی سلیمان و بلقیس و تطبیق آن با برخی کتب مهمّ تاریخی، تفسیری و قصص الانبیاء میپردازد.
پرونده مقاله
پيدايش شيوههاي تازة روايت در دو قرن اخير، موجب پيشرفت روزافزون علم روايتشناسي در دهه هاي اخير شده است. از جملة اين مباحث، مقولة زمان در روايت است. يكي از محققاني كه به چگونگي زمانمندي در روايت پرداخته ، ژرار ژنت فرانسوي است كه نظر خود را در قالب سه مبحث «نظم، تداوم و چکیده کامل
پيدايش شيوههاي تازة روايت در دو قرن اخير، موجب پيشرفت روزافزون علم روايتشناسي در دهه هاي اخير شده است. از جملة اين مباحث، مقولة زمان در روايت است. يكي از محققاني كه به چگونگي زمانمندي در روايت پرداخته ، ژرار ژنت فرانسوي است كه نظر خود را در قالب سه مبحث «نظم، تداوم و بسامد» مطرح كرده است. از آنجا كه مطالعة دقيق عناصر سازندة يك روايت و بازنمود قوانين حاكم بر آن، ما را در شناخت بهتر سازوكار و روابط دروني عناصر روايي ياري مي دهد؛ در اين مقاله براساس نظريه ژنت، نشان ميدهيم که چگونه مولانا، به عنوان يک داستان پرداز كلاسيك، از تمام ظرفيت هاي ادبي- روايي عنصر زمان در حكايت «پادشاه و كنيزك» در مثنوي بهره ميبرد و در مسير حرکتش از زمان تقويمي به زمان روايي، با استفادة مناسب از تغيير در نظم خطي زمان پيرنگ و تفصيل و تكرار در شرح برخي كنشها، نوع خاصي از زمانمندي را ايجاد ميكند كه ارتباطي مستقيم و معنادار با القاي حس تعليق و انتظار در مخاطب داستان دارد.
پرونده مقاله
در نگرش جامعهشناختي ادبي، ادبيات هر دوره، علاوه بر رويكردهاي زيباشناختي و هنري، نقش آشكار و قابل اعتمادي در شناسايي جلوههاي گوناگون اجتماعي و فرهنگي جامعه دارد. جهانبيني نويسنده كه متأثر از آگاهيهاي طبقاتي و اجتماعي است، بخش عظيمي از اثر ادبي او را تشكيل ميدهد. سي چکیده کامل
در نگرش جامعهشناختي ادبي، ادبيات هر دوره، علاوه بر رويكردهاي زيباشناختي و هنري، نقش آشكار و قابل اعتمادي در شناسايي جلوههاي گوناگون اجتماعي و فرهنگي جامعه دارد. جهانبيني نويسنده كه متأثر از آگاهيهاي طبقاتي و اجتماعي است، بخش عظيمي از اثر ادبي او را تشكيل ميدهد. سيمين دانشور، در مجموعهي داستاني شهري چون بهشت، با نگرشي جامعه شناختي به تبيين و معرفي سيماي افسردة زنان ايراني و ساير قشرهاي درمانده و ضعيف در دورهاي خاص از تاريخ گذشتهي ما ميپردازد. او تحجّرگرايي و خرافهپرستي سنتي را عامل عقبماندگي مردم ميداند كه با نفوذ و دخالت استعمارگران غربي، به خصوص آمريكا، قوّت بيشتري مييابد.
توجّه به فرهنگ و تمدّن باستاني ايران و اعتقادات اصيل ديني و تكيه بر توانمنديهاي ملّي در رويارويي با استعمار و رفع تبعيض، عامل موثّر و تعيينكنندهاي است كه دانشور در مجموعه داستاني شهري چون بهشت، به خصوص در داستان «عيد ايرانيها»، به آن توجّه دارد.
لحن بيان و سبك نويسندگي و صحنهپردازي داستاني نويسنده، نمادين است و با القاء معاني و مفاهيم داستان، همخواني و همسويي دارد.
پرونده مقاله
بیژن نجدی، داستاننویسی است که در داستانهایش ـ به خصوص در داستانهای مجموعه دوباره از همان خیابانها ـ به مبهم کردن فضای داستان توجه و علاقه دارد. اين ابهام علاوه بر عدم برقراري رابطه طبيعي ميان دال و مدلول، علل متعدد ديگري نيز ميتواند داشته باشد. این مقاله به بررسی ا چکیده کامل
بیژن نجدی، داستاننویسی است که در داستانهایش ـ به خصوص در داستانهای مجموعه دوباره از همان خیابانها ـ به مبهم کردن فضای داستان توجه و علاقه دارد. اين ابهام علاوه بر عدم برقراري رابطه طبيعي ميان دال و مدلول، علل متعدد ديگري نيز ميتواند داشته باشد. این مقاله به بررسی اسباب و صور ابهام در داستانهای نجدی ميپردازد و برای تبیین موضوع، به عملکرد و ارتباط راوی و مخاطب، (فرستنده و گیرنده) در عمل روایت توجه ميكند. کنشی که از نامگذاری داستان، آغاز و با پایانبندی آن تمام میشود. تغيير بدون قرينه زاويه ديد، انتخاب كانونسازي بيروني، نامعلوم بودن و گردش مخاطب، پوشيدگي ارتباط ميان عناصر روايي، نامگذاری داستانها، آغاز و انجام روایت، توجه به رئاليسم جادويي، سمبوليسم، جريان سيال ذهن و درآميختن زمانها در اين شيوه و استفاده از زبان شاعرانه از موارد ابهام آفرین در داستانهای نجدی است.
پرونده مقاله
در قرآن کریم سرگذشت بسیاری از پیامبران با قصه بیان ميشود. از جمله قصه یوسف(ع) که به زندگی اين پيامبر میپردازد. این سوره صد و یازده آیه دارد. سه آیه نخست و ده آیه آخر غیرداستانی و آیات ديگر بدون آنکه آیههای غیرداستانی، تسلسل آنها را برهم بزند، داستان را بيان ميكنند. چکیده کامل
در قرآن کریم سرگذشت بسیاری از پیامبران با قصه بیان ميشود. از جمله قصه یوسف(ع) که به زندگی اين پيامبر میپردازد. این سوره صد و یازده آیه دارد. سه آیه نخست و ده آیه آخر غیرداستانی و آیات ديگر بدون آنکه آیههای غیرداستانی، تسلسل آنها را برهم بزند، داستان را بيان ميكنند. هدف قرآن داستانپردازی نیست، ولی اين سوره بسیاری از جنبهها و عناصر داستانی متعارف در ادبیات داستاني را دارد. هدف این مقاله بررسی فراوانی عناصر داستانی، در این قصه است.
مقاله حاضر توصیفی ـ تحلیلی است و طی آن به بررسی و تحلیل عناصر داستانی نظير زاویه دید، طرح، ساختار، اندیشه (تم و موضوع)، کشمکش، شخصیت، شخصیتپردازی، گفت و گو، زمان و مکان میپردازد.
قصه یوسف، تنها قصه قرآن كريم است كه از ابتدا تا انتهاي آن، در يك سوره آمده است. در اين قصه با بهرهمندي از فنون عناصر داستانپردازي نوين، اهداف والاي قرآن كريم، آشنايي با فرهنگ مذهبي، تعليم، تربيت، هدايت و عبرتآموزي انسان، در قالب يك داستان بيان شده است. پرداخت عناصر داستاني در اين قصه به گونهاي است كه مخاطب در برخورد با آن به مثابه يكي از شخصيتهاي داستان حضور فعال دارد.
پرونده مقاله
داستان کوتاه، از نظر فشردهسازی و حذف و گزینش، روند تکاملی را طی کرده است که برخي مراحل و نشانههاي آن، در آثار ناب کلاسیک ادبیات فارسی و شاید برجستهتر از همه، گلستان سعدی، ديده ميشود. هنر آغاز یا به عبارتی انتخاب نقطه آغاز پیش از آنکه در آثار نویسندگان بزرگ امروز تجل چکیده کامل
داستان کوتاه، از نظر فشردهسازی و حذف و گزینش، روند تکاملی را طی کرده است که برخي مراحل و نشانههاي آن، در آثار ناب کلاسیک ادبیات فارسی و شاید برجستهتر از همه، گلستان سعدی، ديده ميشود. هنر آغاز یا به عبارتی انتخاب نقطه آغاز پیش از آنکه در آثار نویسندگان بزرگ امروز تجلی يابد، در حکایات گلستان ديده ميشود. جایی که انتخاب نقطه شروع مناسب، سبب شده است تا منحنیهای ادراکی و احساسی در کوتاهترین زمان ممکن بر هم منطبق شده، برداشت ذهنی و حظ حسی به صورت تلفیق شده در سیستم عصبی خواننده پدید آید. در این پژوهش، با نگرشي کالبدشکافانه، نوع آغازهای سعدی با آغازهای نویسندگان برجسته داستان کوتاه جهان مقایسه شده است. در این مقایسه چند عامل اساسی ملاک قرار گرفته؛ از جمله استفاده از هنر حذف و گزینش در آغازها، حذف زمانی، القای باورپذیری از طریق مستندسازی، هنر چینش واژهها، و نوع به کارگیری ریتم براي تعمیق باورپذیری حکایات. نتیجه بررسی نشان داده است که دامنه نبوغ سعدی، به طور غریزی این عناصر را پیش از آنکه ادبیات غرب از طریق اکتسابی در نگارش داستانهای کوتاه و به ویژه داستانهای کوتاه موسوم به مینیمال، به کار گیرد، در حکایات خود، پوشش داده است.
پرونده مقاله
هر چند داستانگوييِ نمايشي در سرزمينها و زمانهاي مختلف همواره وجود داشته، در ايران روال رو به رشدي نداشته است. پيش از اسلام، گوسانهاي پارتي و خنياگران ساساني، هنگام داستانگويي از موسيقي، رقص و آواز و احتمالاً همراهي چند بازيگر بهره ميگرفتند. این نوع داستان گویی در چکیده کامل
هر چند داستانگوييِ نمايشي در سرزمينها و زمانهاي مختلف همواره وجود داشته، در ايران روال رو به رشدي نداشته است. پيش از اسلام، گوسانهاي پارتي و خنياگران ساساني، هنگام داستانگويي از موسيقي، رقص و آواز و احتمالاً همراهي چند بازيگر بهره ميگرفتند. این نوع داستان گویی در جریان تغییر مذهب ایرانیان از آیین زردشت به اسلام، جوهره خود را حفظ کرد؛ اما برخي ویژگیهای خود را از دست داد و بر بازیگری داستان گو اتکا پیدا کرد.
در دورة اسلامي به سبب محدوديتهايي كه در پی تفسير آموزههاي ديني برای هنرهای تجسمی و نمایشی به وجود آمد، داستانگوييِ نمايشي به روايتي محدود شد كه غالباً يك نفره انجام ميگرفت و آن را «نقالي» ميخواندند. همین محدودیت موجب تقویت بازیگری شد و بر تعزیه تأثیر گذاشت. با عزاداري گسترده و نمايشگرایانهاي كه در دوره صفوی آغاز شد و در قرون بعد به نمايش مصائب (تعزيه / شبيهخواني) منجر گشت، زمينة اجتماعي مساعدي براي نمايش دادن و تجسم بخشيدن داستانهاي حماسي و مذهبي فراهم آمد و ميراث داستانگويي نمايشي نقالان، اين تحول را به کمال رسانيد.
پرونده مقاله
يكي از راههاي شناخت و بررسي ابعاد هنري آثار ادبي پيشينيان، وارد شدن به دنياي حكايتها و قصّههاي به كار رفته در آنهاست. كتاب تعليمي ـ عرفاني مقالات شمس تبريزي از آثاري است كه در آن آموزههاي عرفاني و اخلاقي با كمك گرفتن از حكايات و قصّهها بيان و تشريح شده است. در اين چکیده کامل
يكي از راههاي شناخت و بررسي ابعاد هنري آثار ادبي پيشينيان، وارد شدن به دنياي حكايتها و قصّههاي به كار رفته در آنهاست. كتاب تعليمي ـ عرفاني مقالات شمس تبريزي از آثاري است كه در آن آموزههاي عرفاني و اخلاقي با كمك گرفتن از حكايات و قصّهها بيان و تشريح شده است. در اين مقاله كه فشردهاي از دستاوردهاي يك پژوهش است با استفاده از روش توصيفي ـ تحليلي، قواعد حاكم بر قصّهها و حكاياتي كه در مقالات شمس آمده است، بررسي و توضيح داده ميشود كه شمس تبريزي ـ آگاهانه يا ناخودآگاه ـ تا چه حد به عناصر داستاني كه در ادبيات داستاني معاصر مطرح ميشود، پايبند بوده است. از اينرو، مهمترين عناصر داستاني مانند روايت، زاويه ديد، گفت و گو، شخصيّت، لحن، درونمايه و صحنه در بررسي حكايات شمس تبريزي طرح و به مباحث مرتبط با آنها در تحليل قصّهها توجه ميشود.
پرونده مقاله
تفسير و تأويل اساطير در ادبيات كلاسيك ايران به دلايل زيادي از جمله كفرآميز پنداري آنها چندان مورد توجه قرار نگرفته است. در كنار تأويلات اندك و از هم گسيخته سنايي، شاعر قرن پنجم، شيخ اشراق، عارف و فيلسوف بزرگ قرن ششم يكي از كساني است كه با جدّيت تمام در پي تفسير و تأويل چکیده کامل
تفسير و تأويل اساطير در ادبيات كلاسيك ايران به دلايل زيادي از جمله كفرآميز پنداري آنها چندان مورد توجه قرار نگرفته است. در كنار تأويلات اندك و از هم گسيخته سنايي، شاعر قرن پنجم، شيخ اشراق، عارف و فيلسوف بزرگ قرن ششم يكي از كساني است كه با جدّيت تمام در پي تفسير و تأويل اساطير ايران باستان برآمده است. شيخ اشراق با اين تأويلات ميخواهد پيوندي عميق ميان سه فرهنگ مجزّا از هم؛ يعني فرهنگ اسلامي، حكمت ايران باستان و فلسفه يونان برقرار كند. زيرا وي از يك سو به عنوان مسلمان معتقد، با فرهنگ اسلامي و عناصر فرهنگي آن از جمله تصوّف به خوبي آشناست و از طرف ديگر به عنوان ايراني نژاده و اصيل، ميراثدار تمدن ايران قبل از اسلام است و نيز نميتواند به فلسفه يونان كه محصول با ارزش خرد و عقلانيت بشري است، بياعتنا باشد. سهروردي با ژرفبيني خاص خود پي برده است كلّيت سه فرهنگ به ظاهر مخالف هم نه تنها تضادّي با يكديگر ندارند، بلكه در صورت اتحاد و سازش ميان آنها، مي توان به تجربه اي گرانسنگ براي هدايت و رشد بشريت دست يافت. در اين مقاله سعي شده است تلاش و كوشش اين نابغه بزرگ در ايجاد پيوند و سازش جريانهاي تفكر بشري كه در تأويل وي از داستان اسطورهاي رستم و اسفنديار منعكس شده است، تبيين و دلايل چنين تأويلي ضمن نشان دادن عناصر فرهنگهاي مذكور باز نموده شود. پيداست كه در دوره سهروردي اين داستان و ديگر داستانهاي شاهنامه به اندازهاي مشهور شده بودند كه به راحتي و جز براي اغراض ويژهاي در هم ريختن ساختمان آنها سهل و آسان نبود. اما شيخ اشراق با توجه به ذهنيت خاص خود از عهده اين مهم بر آمده و اين داستان را ساختارشكني كرده است تا بتواند نظرات اشراقي خود را در لابه لاي آن باز گويد.
پرونده مقاله
مجموعه داستان شهري چون بهشت اثر سيمين دانشور، محصول شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي سالهاي وحشت و خشونت پس از كودتاي ننگين 28 مرداد 1332 است؛ دورهاي كه آمال و آرزوهاي ملتي آزاديخواه و استقلال طلب در اثر دسيسة عوامل بيگانه و داخلي و پارهاي اشتباهات رهبران سياسي و مذهبي چکیده کامل
مجموعه داستان شهري چون بهشت اثر سيمين دانشور، محصول شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي سالهاي وحشت و خشونت پس از كودتاي ننگين 28 مرداد 1332 است؛ دورهاي كه آمال و آرزوهاي ملتي آزاديخواه و استقلال طلب در اثر دسيسة عوامل بيگانه و داخلي و پارهاي اشتباهات رهبران سياسي و مذهبي بر باد رفت و يأس و نااميدي، احساس شكست و انزواطلبي، گريبانگير جامعة فرهنگي ايران گرديد. دانشور با تيزبيني و درايت متعهدانه در اين مجموعه داستان تلاش كرده است بخشي از حقايق تلخ سياسي، اجتماعي و فرهنگي و نيز دردها، رنجها و مصائبي را كه در اين سالهاي سياه بر ملت ايران رفته است، ترسيم نمايد.
داستانهاي كوتاه دانشور با وجود اهميت و اعتباري كه در ادبيات داستاني معاصر دارند، بيشتر در ساية رمانهاي برجسته او مانند سووشون، جزيره سرگرداني و ساربان سرگردان بوده و چندان مورد بررسيهاي نقّادانه قرار نگرفتهاند. مقاله حاضر ميكوشد ضمن نقد و بررسي درونمايههاي اين مجموعه داستان و روشن نمودن ابعاد ناپيداي اين اثر، تأثيرپذيري آن را از شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي دوران پس از كودتا نشان دهد.
پرونده مقاله
ادبيات داستاني نوين ايران از بدو شكلگيري فراز و نشيبهاي فراواني را از سر گذرانده است. اين نوع ادبي (Genre) بهويژه در ايران، از لحاظ ساختار و محتوا تحت تأثير جريانهاي سياسي و اجتماعي بوده است. چنانكه ميدانيم كودتاي 28 مرداد سال 32 نقطه پاياني بود براي سالها مبارزه اس چکیده کامل
ادبيات داستاني نوين ايران از بدو شكلگيري فراز و نشيبهاي فراواني را از سر گذرانده است. اين نوع ادبي (Genre) بهويژه در ايران، از لحاظ ساختار و محتوا تحت تأثير جريانهاي سياسي و اجتماعي بوده است. چنانكه ميدانيم كودتاي 28 مرداد سال 32 نقطه پاياني بود براي سالها مبارزه استقلالطلبي ملت ايران كه با دسيسه قدرتهاي خارجي و خيانت عوامل داخلي و نيز بيتجربگي سياستمداران آن دوره به وقوع پيوست. اين رويداد بزرگ سياسي، علاوه بر عرصههاي سياست و اقتصاد، حوزه فرهنگ و هنر را نيز تحت تأثير قرار داد؛ تا جايي كه جريانهاي ادبي پس از اين دوران يعني؛ دهه سي، چهل و حتي دهه پنجاه را تحتالشعاع خويش قرار داد. ادبيات داستاني اين دوره از زير خاكسترهاي به جا مانده از كودتا و از زير آوار يأس و نااميدي، تيرهانديشي و مرگباوري سربرآورده و اگرچه در سالهاي نخست پس از كودتا عليرغم چاپ و نشر آثار فراوان، كاري جدي ارائه نگرديد، اما داستاننويسي پيشرو دهه چهل و پنجاه از همين خرابهها سربرآورد و بوستان ادبيات ايران را به آثاري ارزنده مزين كرد. در اين مقاله گرايشها و جريانهاي عمده داستاننويسي كه پس از كودتا شكل گرفته و تا سال 1342 فعال بودهاند، طبقهبندي و تحليل خواهند شد.
پرونده مقاله
زمان، کیفیتی ویژه و انتزاعی از زندگی انسانی است که همواره به واسطۀ چیزی عینی و ملموس درک می شود. به همین سبب به رغم آنکه در زمان زندگی میکنیم، آنگاه که از چیستی آن سخن به میان می آید، حیرتزده می شویم و آن را از دیگر واقعیات، متفاوت می بینیم. «ژرژ پوله» (1902-1999م) ا چکیده کامل
زمان، کیفیتی ویژه و انتزاعی از زندگی انسانی است که همواره به واسطۀ چیزی عینی و ملموس درک می شود. به همین سبب به رغم آنکه در زمان زندگی میکنیم، آنگاه که از چیستی آن سخن به میان می آید، حیرتزده می شویم و آن را از دیگر واقعیات، متفاوت می بینیم. «ژرژ پوله» (1902-1999م) از منتقدان نقد مضمونی است که در تحلیل آثار ادبی به کیفیت درک نویسندگان دوره های مختلف از زمان می پردازد و بر آن است تا با تحلیل درک شخصیت داستانی از لحظه و کشف هرچه بهتر زوایای «جهان آگاهی» نویسنده، خوانشی دقیق تر از متن ارائه کند. «هوشنگ گلشیری» از جمله داستان نویسان مدرن ایران است که در روایت داستان هایش - با به کارگیری شیوۀ سیال ذهن- به ترسیم هویت انسان همعصر خود و درک او از زمان می پردازد. شخصیت های داستانی او هر کدام به نوعی با زمان درگیرند. مقالۀ حاضر بر آن است تا با روش تحلیلی-توصیفی و بر اساس نگرش پوله، به درک گلشیری از زمان در داستان «دخمه ای برای سمور آبی» بپردازد. این بررسی نشان می دهد که گلشیری در داستان-نویسی به بازنمایی زمانی خاص می پردازد که از زمان خطی و روزمره جداست. تخیل، عشق، انتظار و امید به بازسازی اشیا و اشخاص، از مشخصه های بارز چنین زمانی است. با این حال لحظه نابی که گلشیری و قهرمانانش به دنبال آنند، هرگز در لحظه زیستن رخ نمی دهد و این زمان نیز قادر به نجات آنان نیست.
پرونده مقاله
«رضا امیرخانی»، نویسندهای با سبک منحصر به فرد است که داستانهایش را از آثار دیگر داستاننویسان معاصر متمایز میکند. از جمله این ویژگیهای خاص میتوان به رسمالخط عجیب، یا بازیهای زبانی و استفادۀ مناسب از معانی و شکلهای گوناگون کلمات اشاره کرد که به عنوان سبک چکیده کامل
«رضا امیرخانی»، نویسندهای با سبک منحصر به فرد است که داستانهایش را از آثار دیگر داستاننویسان معاصر متمایز میکند. از جمله این ویژگیهای خاص میتوان به رسمالخط عجیب، یا بازیهای زبانی و استفادۀ مناسب از معانی و شکلهای گوناگون کلمات اشاره کرد که به عنوان سبک خاص و منحصر به فرد نویسنده در این مقاله بررسی و تحلیل شده است. در این نوشتار، سه رمان رضا امیرخانی به نامهای «ارمیا»، «منِ او» و «بیوتن» از منظر نحوۀ کاربرد عناصر داستانی بررسی شده است. با توجه به نتایج این جستار میتوان استفادۀ بهجا و مناسب از عناصر داستانی، توصیفهای زنده و ماهرانهای از مکانها، شخصیتها و احساساتشان را - به طوری که خواننده به خوبی بتواند خود را در صحنههای داستانها تصور کند - از ویژگیهای سبکی این نویسنده برشمرد.
پرونده مقاله
همواره در آثار ادبی، توصیف و روایت به شکلی غیرقابل تمایز در هم تنیدهاند. همسو با پژوهش های روایت شناسانه در دهه های اخیر، نظریه های متعددی نیز به ارائه ی الگوهایی از کارکردهای مختلف توصیف در آثار متفاوت پرداخته و به هر یک از انواع ادبی، شکل خاصی از توصیف را نسبت داده ا چکیده کامل
همواره در آثار ادبی، توصیف و روایت به شکلی غیرقابل تمایز در هم تنیدهاند. همسو با پژوهش های روایت شناسانه در دهه های اخیر، نظریه های متعددی نیز به ارائه ی الگوهایی از کارکردهای مختلف توصیف در آثار متفاوت پرداخته و به هر یک از انواع ادبی، شکل خاصی از توصیف را نسبت داده اند. در این میان، توصیف در آثار رئالیستی و ناتورالیستی از جایگاه ویژه ای برخوردار و نقش آن در پرداخت رویدادها و شخصیت ها انکارناپذیر است. جستار پیش رو، با هدف تعمیم نظریه های مربوط به توصیف بر چندین داستان رئالیستی و ناتورالیستیِ معاصر فارسی، سعی دارد پس از مطالعه تاریخچه و جایگاه توصیف در رمان، نقش آن را در تعیین چارچوب مکانی-زمانی، رسالت آموزشی و به طور کلی زیبایی شناختیِ چند داستان کوتاه ایرانی تبیین نماید. در این راستا، داستان-هایی از جمالزاده، هدایت، علوی، آل احمد و چوبک را برگزیدیم و کارکردهای گوناگون توصیف را در آن بررسی کردیم: نتایج این تحقیق نشان میدهد که در آثار نویسندگان مذکور، توصیف نه تنها عنصری خنثی و توقفگاه در روند روایت نبوده بلکه از طریق شگردهای استتار آن در روایت، امکان پیشبرد داستان نیز فراهم شده است. علاوه بر تبیین رفتار و کنش شخصیت ها، توصیف در داستان-های مورد مطالعه گاه به آماده سازیِ چارچوب مکانی-زمانیِ داستان میانجامد و گاهی نیز به شکل مجموعه ای از بینش های لغت نامه ای درمی آید و کارکردی آموزشی می یابد.
پرونده مقاله
در این پژوهش، به بحث دربارۀ اقتباسهای ادبی و فنون اقتباس در سینمای دهۀ هشتاد ایران خواهیم پرداخت و از این منظر، پنج اثر سینمایی دهۀ هشتاد («شبهای روشن»، «گاوخونی»، «دیشب بابات رو دیدم آیدا»، «زمستان است» و «پاداش سکوت») را با آثاری از حوزۀ ادبیات داستانی که فیلمنامه ه چکیده کامل
در این پژوهش، به بحث دربارۀ اقتباسهای ادبی و فنون اقتباس در سینمای دهۀ هشتاد ایران خواهیم پرداخت و از این منظر، پنج اثر سینمایی دهۀ هشتاد («شبهای روشن»، «گاوخونی»، «دیشب بابات رو دیدم آیدا»، «زمستان است» و «پاداش سکوت») را با آثاری از حوزۀ ادبیات داستانی که فیلمنامه های فیلمهای یادشده از آنها اقتباس شده است، مقایسه کردهایم. این آثار حوزۀ ادبیات داستانی به ترتیب عبارتند از: «شبهای روشن»، «گاوخونی»، «بابای نورا»، «سفر» و «من قاتل پسرتان هستم». این پژوهش ضمن مقایسه، بررسی و تحلیل تطبیقی آثار داستانی با آثار سینماییِ اقتباس شده از آنها را از نظر محور روایی اثر، چگونگی وامگیریِ یک اثر سینمایی از یک اثر داستانی، چگونگی تبدیل دال های نوشتاریِ داستان به دالهای تصویریِ فیلم در عین وفاداری به اصل اثر و تبدیل ذهنیت به عینیت و سوژه به ابژه و یا برعکس در پروسۀ تبدیل متن به فیلم، بررسی و تحلیل تطبیقی کرده و نشان میدهد که آثار مورد بحث، تا چه میزان اقتباسی موفق از رمان یا داستان کوتاهی که از آن استفاده کردهاند بودهاند. همچنین مقاله تلاش میکند به این پرسش اصلی پاسخ دهد که اقتباس موفق از یک اثر داستانی در حوزۀ سینما، چه تعریفی دارد و چه اثری را با چه مؤلفههایی باید برگزید تا بتوان از آن فیلم اقتباسی موفق ساخت.
پرونده مقاله
تصور غالب دربارۀ داستان مدرن در ادبیات فارسی، آن است که این ژانر برخلاف شعر نو، در سیر تکامل خود هرگز در معرض نگاه منتقدِ سنت گرایان قرار نگرفته است. مقالۀ حاضر مدعی است که داستان نیز، هر چند در درجاتی خفیفتر، تجربیاتی مشابه شعر نو داشته است. این پژوهش برای بررسی رویکر چکیده کامل
تصور غالب دربارۀ داستان مدرن در ادبیات فارسی، آن است که این ژانر برخلاف شعر نو، در سیر تکامل خود هرگز در معرض نگاه منتقدِ سنت گرایان قرار نگرفته است. مقالۀ حاضر مدعی است که داستان نیز، هر چند در درجاتی خفیفتر، تجربیاتی مشابه شعر نو داشته است. این پژوهش برای بررسی رویکرد کلاسیکها به ادبیات داستانی، مجله یغما را که مشی کلاسیک دارد، انتخاب کرده است، مقولههایی مانند ژانرهای داستانی کهنه و نو، نظریههای مطرح شده درباره داستاننویسی و مؤلفان داستان را در مجله یغما تجزیه و تحلیل کرده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که یغما، داستان معاصر را دنبالۀ شکلهای کهن آن در ادبیات فارسی میداند. از این رو، آن را به رعایت قواعد و اصول داستاننویسی نوین ملزم نمیداند و حتی استفاده از اسلوب ادبیات کهن را برای داستان امتیاز تلقی میکند. از سویی چون رسالت داستان را تعلیم و سرگرمی میداند، در بسیاری موارد در این مجله، داستانوارهها جای داستان را میگیرند و حتی ژانر کهنهای چون حکایت، بخش زیادی از ادبیات داستانی این مجله را به خود اختصاص میدهد. داستانهای یغما- جدا از آثار ترجمهای- به دو دسته تقسیم میشود: داستانهای تاریخی و برگرفته از آثار کهن که ساختارشان ملهم از ادبیات کلاسیک است و داستانهایی که تحت تأثیر ترجمه و ادبیات غرب شکل گرفته اند، اما میکوشند هویتی ایرانی به خود بگیرند. نکته دیگر اینکه یغما به جز از جمال زاده، از هیچکدام از داستاننویسان نامدار و صاحب سبک، داستان منتشر نکرده است.
پرونده مقاله
زاويه ديد، دريچهاي است كه نويسنده ميخواهد خواننده از همان دريچه به داستانش بنگرد. زاويه ديد در داستان كوتاه به دلیل حجم كم آن، اهمیتی فراوان دارد. «نجدي»، داستان نويس مدرن و توانمند، جايگاهی ویژه در داستان كوتاه معاصر دارد. او به فرم و ساخت داستان بيشتر توجه دارد و چکیده کامل
زاويه ديد، دريچهاي است كه نويسنده ميخواهد خواننده از همان دريچه به داستانش بنگرد. زاويه ديد در داستان كوتاه به دلیل حجم كم آن، اهمیتی فراوان دارد. «نجدي»، داستان نويس مدرن و توانمند، جايگاهی ویژه در داستان كوتاه معاصر دارد. او به فرم و ساخت داستان بيشتر توجه دارد و در به كارگيري زاويهديد شگرد و مهارت خاصي دارد، به طوری که با هر زاويه ديد و چرخش آن به معناآفريني جديد و صورتي نو در داستان میپردازد. در اين مقاله ابتدا زاويهديد و انواع آن معرفی می شود. سپس به عنوان نمونۀ زوایه دید، سه داستان «استخري پر از كابوس»، «روز اسب ريزي» و «دوباره از همان خیابانها» از دو مجموعه آثار نجدی که زاویه دید در آنها نقش برجسته و تأثیرگذاری در ساختار و رسیدن به هدف و معنا و مفهوم دارد، تحلیل و بررسی ميشود. نجدی در داستان اوّل، زاویه دید سوم شخص نامحدود سنتی را به مدرن تبدیل نموده است. در داستان دوم، نویسنده با چرخش های متناوب، زاویه دید اول و دوم شخص دو دنیای متفاوت را در یک دنیای کلی نشان می دهد. در داستان سوم با چرخش زاويه ديد سوم شخص به اول شخص و به سبب زنده شدن شخصیت داستان و اعتراضش به نويسنده، نظریۀ «مرگ مؤلف و عدم قطعیت» وجود دارد. در مجموع زاویه دید در هر سه داستان دچار دگرگونی شده است و باعث آشناییزدایی میشود که کاری فرمالیستی است و محتوا در آنها ارزش دست دوم دارد. این مقاله به بررسی همین دگرگونیهای ساختاری در سه داستان یادشده می پردازد.
پرونده مقاله
«الهی نامه» از منظومه های عرفانی و اخلاقی عطار است که با دو طرح روایی کلان و خرد و با هدف القای مسائل مهم عرفانی و اخلاقی سروده شده است. بررسی دقیق این کتاب نشان می دهد که به سبب ضعف های آشکار دو عنصر «تعلیق» و «فضاپردازی» در این کتاب، «لحن» مهم ترین عامل برای تأثیرگذار چکیده کامل
«الهی نامه» از منظومه های عرفانی و اخلاقی عطار است که با دو طرح روایی کلان و خرد و با هدف القای مسائل مهم عرفانی و اخلاقی سروده شده است. بررسی دقیق این کتاب نشان می دهد که به سبب ضعف های آشکار دو عنصر «تعلیق» و «فضاپردازی» در این کتاب، «لحن» مهم ترین عامل برای تأثیرگذاری بر مخاطب است. مهمترین عامل پیش برندۀ طرح در حکایت کلان و حکایات خرد، گفت وگو است و لحن این کتاب به صورتی منظم و با کمترین تنوع، متناسب با شخصیتهای گفت وگوکننده، تکرار شده است. تقابل اصلی شخصیت در حکایت کلان، میان «پدر» و «پسر» است که در مضمون و لحن کلام دو شخصیت ایجاد شده است. لحن غالب شخصیت پدر، «واعظانه» و لحن غالب شخصیت پسر، مصرانه است. این ساختار لحن به گونه ای کاملاً آشکار در حکایات کوتاه نیز تکرار شده است. لحن واعظانه و جاهلانه، در حکایات کوتاه نیز میان شخصیت-های «دیوانه و عاقل»، «زیردست و زبردست»، «غلام و شاه»، «عارف و عامی» و... تکرار میشود. لحن واعظانه، برآیند لحن های «متعجبانه»، «سرزنشگرانه»، «متعصبانه» و «فیلسوف مآبانه» است. به همین دلیل عناصری مثل «پرسش»، «شرط»، «صفت» و «ندا» بارها در گفت وگو به کار می رود که عناصر اصلی ایجاد لحن های یادشده است. لحن مهم دیگر در الهی نامه، لحن طنزآمیز است که فقط در حکایات کوتاه، این لحن را میبینیم. برای ایجاد این لحن از عناصری مثل دعا، استعاره تهکمیه، پارادوکس، شرط و پرسش استفاده شده است. شخصیت مثبت حکایاتی هم که لحن طنزآمیز دارند، «دیوانه» است که در تقابل با خدا و شخصیت عاقل قرار میگیرد.
پرونده مقاله
داستان سیاوش از جمله داستانهای تراژیک شاهنامه است که افزون بر قابلیتها و ظرفیتهای گوناگونی که برای نقد و بررسی دارد، برخی از پیامهای اصلی حماسة ملی و اسطورههای ایرانی مانند: نبرد میان خیر و شر، ایران و انیران، مبارزه با پلیدیها و پلشتیهای روح انسانی و... در آن جر چکیده کامل
داستان سیاوش از جمله داستانهای تراژیک شاهنامه است که افزون بر قابلیتها و ظرفیتهای گوناگونی که برای نقد و بررسی دارد، برخی از پیامهای اصلی حماسة ملی و اسطورههای ایرانی مانند: نبرد میان خیر و شر، ایران و انیران، مبارزه با پلیدیها و پلشتیهای روح انسانی و... در آن جریان دارد. یکی از نظریههایی که با نگاه روانکاوانه به تحلیل آثار ادبی میپردازد و برای تحلیل این داستان مناسب به نظر میرسد، نظریة آلودهانگاری ژولیا کریستوا از منتقدان پساساختارگراست که بر اساس آن شاعر یا نویسنده، پلیدیها و پلشتیهای روح انسانی را از طریق متن برونفکنی میکند. ماجرای عشق آلودة سودابه، گذر سیاوش ازآتش برای اثبات بیگناهی و مرگ اندوهبار او در توران زمین، از نمودهای آشکار و آلودهانگارانه این داستان است که زمینه را برای استفاده از این رویکرد فراهم میسازد. از این رو، این مقاله در صدد است با توجه به وجود رانهها و افزونههای آلوده در این داستان که در جریان عشق سودابه، در نهایت با همراهی عواملی دیگر مرگ اندوهبار او را رقم میزند، آن را تحلیل کند و به این پرسش پاسخ دهد که کاربرد این نظریه تا چه اندازه در این داستان مؤثر و کارآمد است؟ و با کاربست این نظریه، آیا به تحلیلی تازه میتوان دست یافت یا خیر؟ برآیند مطالعه نشان میدهد: این بررسی با تبیین نظریة آلودهانگاری کریستوا و تحلیل داستان سیاوش از این منظر، سازگاری دارد و امکان خوانشی نوین از آن و به تبع آن قضاوتی دیگرگون از فردوسی، سراینده داستان را، برای خوانندگان فراهم میسازد.
پرونده مقاله
توصیف، بخشِ عمدهای از متونِ ادبیات را تشکیل میدهد، اما با توجه به اهمیتِ موضوع، چندانکه باید - بهخصوص در ادبیات فارسی- موردِ توجه قرار نگرفته است. مقاله حاضر سعی میکند، ضمنِ نقدِ تعاریف و نظریاتِ پیشین و با روشی متمایل به شیوه ساختارشناسان، طبقهبندیِ تازهای از ان چکیده کامل
توصیف، بخشِ عمدهای از متونِ ادبیات را تشکیل میدهد، اما با توجه به اهمیتِ موضوع، چندانکه باید - بهخصوص در ادبیات فارسی- موردِ توجه قرار نگرفته است. مقاله حاضر سعی میکند، ضمنِ نقدِ تعاریف و نظریاتِ پیشین و با روشی متمایل به شیوه ساختارشناسان، طبقهبندیِ تازهای از انواع توصیف ارائه دهد که از طریق تحلیلِ توصیفشناختیِ داستانِ رستم و سهراب بهدست آمده است. بر این اساس، توصیف گزارهای زبانی و هستیک (و نه ایستا یا ثابت) است که به بازنماییِ ویژگی میپردازد و دارای سه عنصر اساسی است: موضوع (موصوف)، کلامِ توصیفگر و ویژگی. این پژوهش در صدد اثبات این نکته است که توصیف، نقشی اساسی و تعیینکننده در هر متنِ ادبی به عهده دارد؛ زیرا بسترِ روایت و اساسِ شعر، توصیف است. از این رو انواع مختلف توصیف، در یک متن روایی توصیفی، یعنی داستان رستم و سهراب، از نظر شکلی و محتوایی بررسی میشود و سعی دارد بر اساس این مصداق، به نوعی نظریه توصیف در ادبیات فارسی ره ببرد.
پرونده مقاله
تمثیل اخلاقی، قصهای است که در آن درون مایه بر تصویر غلبه دارد و صورت قصه و اشخاص تنها ابزاری هستند که یک پیام عادی و از پیش تعیین شده را بیان میکنند. حکایات اخلاقی در کتاب مرزبان نامه، نمونههای دقیق این تمثیل هستند. تمثیل در اغلب داستانهای مرزبان نامه از سه سطح منطق چکیده کامل
تمثیل اخلاقی، قصهای است که در آن درون مایه بر تصویر غلبه دارد و صورت قصه و اشخاص تنها ابزاری هستند که یک پیام عادی و از پیش تعیین شده را بیان میکنند. حکایات اخلاقی در کتاب مرزبان نامه، نمونههای دقیق این تمثیل هستند. تمثیل در اغلب داستانهای مرزبان نامه از سه سطح منطقی مبتنی بر استدلال تشکیل شده است که میتوان الگوی ABA را برای همه تمثیلهای موجود در مرزبان نامه طراحی کرد؛ به این معنا که تمثیل در مرزبان نامه، حرکتی است از نقطه A به B و سپس برگشتن به نقطه A. ساختار تمثیل در مرزبان نامه، ساختاری دوری و بسته است. این برهم نمایی آغاز در پایان هر تمثیل در اقناع مخاطب، تقریر پیام، تأکید و تثبیت معنا، تحقیق مفهوم، رفع توهم و دفع غفلت مؤثر افتاده است. این الگوی خاص یکنواخت و واحد تمثیل در مرزبان نامه در اثبات یک موضوع و اقناع مخاطب قدرت شگرفی یافته است. چگونگی این ساختار و واکاوی آن در این مقاله بررسی شده است.
پرونده مقاله
تمثیل، یکی از فنون بلاغی است که کارکردهای معنایی آن مورد توجه بسیاری از ادیبان قرار گرفته است. از میان انواع تمثیل، نوع داستانی آن که ساختاری روایی دارد، کاربردی وسیع در متون ادبی کلاسیک و معاصر فارسی داشته است. داستان معاصر نیز همانند شعر در موارد بسیاری از کارکردهای م چکیده کامل
تمثیل، یکی از فنون بلاغی است که کارکردهای معنایی آن مورد توجه بسیاری از ادیبان قرار گرفته است. از میان انواع تمثیل، نوع داستانی آن که ساختاری روایی دارد، کاربردی وسیع در متون ادبی کلاسیک و معاصر فارسی داشته است. داستان معاصر نیز همانند شعر در موارد بسیاری از کارکردهای معنایی تمثیل بهره برده است. بررسی تمثیلهای داستانی به کار رفته در داستانهای کوتاه مدرن نشان میدهد که برخی از نویسندگان، این آرایه را در کارکردی متفاوت از نوع معنایی آن به کار برده و در بخش ساختاری داستان نیز از آن بهره گرفته-اند. به هدف بررسی این کارکرد، پژوهش حاضر با مبنا قرار دادن آرای «برایان ریچاردسون» دربارۀ تأثیر ساختاری ابزار بلاغی در داستان مدرن، به تحلیل سه داستان کوتاه فارسی («مهدی»، «دوزیستان» و «قصه و غصه») پرداخته و نشان داده است که تمثیل داستانی میتواند علاوه بر کارکرد محتوایی، در ساختار پیرنگ داستان کوتاه مدرن نیز مؤثر واقع شود.
پرونده مقاله
از نخستین اظهارنظرهای «آخوندزاده» تا مقدمه «جمالزاده» بر کتاب «یکی بود یکی نبود»، یعنی در یک دورۀ تقریباً پنجاهساله، با مجموعۀ معدودی از گفتارهای پراکنده دربارۀ داستان و رمان مواجهیم، که تاکنون کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است. این گفتارهای پراکنده را میتوان نخستین چکیده کامل
از نخستین اظهارنظرهای «آخوندزاده» تا مقدمه «جمالزاده» بر کتاب «یکی بود یکی نبود»، یعنی در یک دورۀ تقریباً پنجاهساله، با مجموعۀ معدودی از گفتارهای پراکنده دربارۀ داستان و رمان مواجهیم، که تاکنون کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است. این گفتارهای پراکنده را میتوان نخستین مانیفست-های ادبی دربارۀ داستان و رمان به شمار آورد. در این نقد و نظرها، مباحثی یافت میشود که میتوان آن را به عنوان نقاط مشترک نویسندگان و منتقدان این عصر به حساب آورد. اخلاقگرایی، واقعگرایی و سودبخشی رمان، سه فصل مشترک تمام این پاره گفتارهاست. شرایط تاریخی و تحولات اجتماعی عصر مشروطه، فضایی را مهیا ساخته بود که در آن تنها ادبیات متعهد میتوانست به حیات خود ادامه دهد. نخستین رمانها و نخستین نقد و نظریههای رمان در ایران، در چنین شرایطی شکل گرفت و به ناگزیر هدفمندی داستان و رمان در اولویت قرار گرفت. از همینرو در این مقاله بر آنیم تا نخستین نقد و نظرها دربارۀ داستان و رمان در ایران را با تکیه بر دیدگاههای زیباییشناسانۀ هگل تفسیر و تحلیل کنیم. هگل و هگلیها، محتوای ادبی را مهمتر از فرم ادبی می-دانستند و بر هدفمندی و سودبخشی رمان تکیه داشتند. در پژوهش حاضر مشخص شد که نخستین نقدها در ایران، تا حد زیادی با زیباییشناسی هگلی انطباق دارد.
پرونده مقاله
در دهههای اخیر، روند مهاجرت ایرانیان و به ویژه نویسندگان و نشر آثار مهاجران شکل ویژه ای یافته است. حضورِ نویسندگان و شعرا در خارج از کشور و تولید متن ادبی، گرایشها، جریانها و رویکردهای ادبی خاصی را در بیرون از مرزهای کشور پدید آورده است. آثارِ ادبی برونمرزی با عنايت چکیده کامل
در دهههای اخیر، روند مهاجرت ایرانیان و به ویژه نویسندگان و نشر آثار مهاجران شکل ویژه ای یافته است. حضورِ نویسندگان و شعرا در خارج از کشور و تولید متن ادبی، گرایشها، جریانها و رویکردهای ادبی خاصی را در بیرون از مرزهای کشور پدید آورده است. آثارِ ادبی برونمرزی با عنايت به شاخصهها و ویژگیهايي که برخی از منتقدان برشمردهاند، تعابير متفاوتي دارد. مسئله نویسنده و چگونگیِ رفتن یا زمان بودن او در خارج از کشور و محتوای اثر او از دلالت های مهمی تلقی می شود تا کاری ذیلِ عنوان خاصی تعریف و طبقه بندی گردد. همچنین داستان نویسی برنمرزی در جریانهای مشخصی قابل دستهبندی است. در مقاله حاضر داستاننویسی مهاجرت ایرانی، در قالب جریانهای عمده سیاستمحور، هویتمحور و داستاننویسی زنان تحلیل شده است. داستان نویسی سیاسی در دهه 60 و تا اواسط دهه 70 پربسامدترین جریان است. این جریان زیر سایه گروهها و فعالیتهای سیاسی پدید میآید و به مسئله انقلاب و مسائل پیرامون آن توجه میکند. از نیمه دهه 70 به بعد جریان هویتاندیش غلبه مییابد. در این جریان مضامینی نظیر تفاوتهای سرزمین مادری و سرزمین دیگری و نحوه مواجهه مهاجران با دنیای جدید در قالب روایتهای هویتاندیش برجسته میشود. نویسندگان زن نیز در مهاجرت بسیار بودهاند و در حوزه داستان، با نگاهی زنانه به روایت زندگی زنان مهاجر و مسائل آنها پرداختهاند. در داستاننویسی زنان نحوه مواجهه زن با دنیای جدید و نیز مسائل آنها در جامعه ایران از موضوعات عمده روایتهاست.
پرونده مقاله
سهروردی در حکمت اشراق، الگویی از تاریخ معرفت را پی میگیرد که پیش از او در متون صوفیه صورت بندی شده است. این نقشه تاریخی که مبتنی بر حدیثی منسوب به پیامبر اسلام(ص) است، آینده معرفت باطنی اسلام را پس از پیامبر(ص) پیشگویی میکند و برای سرنوشت معرفت الهی در زمین، سه مرحله چکیده کامل
سهروردی در حکمت اشراق، الگویی از تاریخ معرفت را پی میگیرد که پیش از او در متون صوفیه صورت بندی شده است. این نقشه تاریخی که مبتنی بر حدیثی منسوب به پیامبر اسلام(ص) است، آینده معرفت باطنی اسلام را پس از پیامبر(ص) پیشگویی میکند و برای سرنوشت معرفت الهی در زمین، سه مرحله تعیین میکند: دوران علم حضوری، دوران امانت معنا در کلمه و دوران تبدیل استعاره به رمز. سهروردی به این نقشه تاریخی بازمیگردد و با تعریفی که از حکیم الهی و نقش وی در تأویل رموز عارفان عرضه میکند، تکملهای را برای تاریخ معرفت رقم میزند. مرحله چهارمی که سهروردی بر این الگوی تاریخی میافزاید، مرحله معاد معنا به حقیقت آن است و تعریف آن تنها با رجوع به کلیّت نظام حکمی سهروردی ممکن میشود. مقاله حاضر میکوشد تا این الگوی تاریخی را از متون صوفیه استخراج کند سپس به تبیین نقش سهروردی در تکمیل آن بپردازد.
پرونده مقاله
برای اینکه داستانهای کهن ادبی برای مخاطب امروزی جذاب و قابل درک باشند، باید به زبانی ساده و روان نقل گردند. فرآیند نقل این روایات به زبان امروز باید با رعایت اصولی صورت میگیرد که دو محور اصلی دارند: نخست، حفظ ساختار داستان و سبک صاحب اثر، سپس همخوانی با زبان و درک مخا چکیده کامل
برای اینکه داستانهای کهن ادبی برای مخاطب امروزی جذاب و قابل درک باشند، باید به زبانی ساده و روان نقل گردند. فرآیند نقل این روایات به زبان امروز باید با رعایت اصولی صورت میگیرد که دو محور اصلی دارند: نخست، حفظ ساختار داستان و سبک صاحب اثر، سپس همخوانی با زبان و درک مخاطبان. در همین باره بازنویسی و بازگردان داستانهای شاهنامه به نثر، علاوه بر در نظر داشتنِ سطح مخاطب، به شناختی از سبک و بیان فردوسی نیاز دارد. از سویی به خلاصه و ساده سازی داستانها باید توجه داشت. هر یک از بازنوشتهای شاهنامه، درجاتی از تلخیص و حذف مطالب داستانی یا جلوههای هنری دارند. ولی حذف برخی بخشها به ساخت اصلی داستان آسیب می زند و هنر فردوسی در سرایش داستانها را نیز برای مخاطب آشکار نمیکند. برای حفظ این نکات و انتقال هرچه کاملتر داستان به مخاطبان میتوان از روشهای مختلفی بهره برد. نظر به پیوند سرنویسهای شاهنامه با ساختار داستان، پیشنهاد ما در این مقاله بهره گرفتن از نسخههای شاهنامه با محوریت سرنویسهای آنهاست. به عنوان مصداقی قابل توجه، به نسخۀ فلورانس که قدیمترین نسخۀ در دسترس از شاهنامه است پرداختهایم و ضمن نقد برخی مشکلات در بازنویسی این اثر، راهکارهایی برای بازنویسی دقیقتر ارائه دادهایم.
پرونده مقاله
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، داستاننویسی زنان گسترش یافته است. هم بر تعداد نویسندگان زن افزوده شده و هم مضامین داستانهای آنها تنوع بسیاری پیدا کرده است. فضای سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب نیز زمینه گسترش و تنوع داستاننویسی زنان را فراهم کرده است. در اغلب آنچه زنان نوشت چکیده کامل
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، داستاننویسی زنان گسترش یافته است. هم بر تعداد نویسندگان زن افزوده شده و هم مضامین داستانهای آنها تنوع بسیاری پیدا کرده است. فضای سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب نیز زمینه گسترش و تنوع داستاننویسی زنان را فراهم کرده است. در اغلب آنچه زنان نوشتهاند، محوریت داستان و شخصیتها بر مسئله زنان قرار گرفته است. برخی از زنان در داستانهایشان در جستوجوی خویشتن زنانه خویش اند و این هویت یابی را از منظر روایتهای زنانه بازتاب دادهاند؛ این بخش از آثار زنان به روایت های زنانه که توصیف دنیای زنانه (از بُعد هویتی، عاطفی، جنسیتی و ...) است، می پردازد. بخشی از آثار زنان به بازتاب مسائل سیاسی و اجتماعی زمانه میپردازد، در این داستانها نیز عموماً نقش زنان در سیاست و اجتماع نشان داده میشود، اغلب این داستانها به نقش زنان در انقلاب و نیز جنگ اشاره دارند. برخی از نویسندگان زن نیز برای مخاطبانی که عموماً در میان زنان هستند، روایتهایی عامهپسند از زندگی و جامعه به دست میدهند. تعداد دیگری از زنان، راوی تقابل سنت و تجدد هستند، گاهی به هواخواهی از سنت برمی خیزند و گاهی در برابر سنت ها و باورهای حاکم دست به اعتراض می زنند. مسئله این پژوهش شناخت و معرفی جریانهای داستاننویسی زنان در سالهای پس از انقلاب است. برای همین بر مبنای الگویی جریانشناختی چند جریان از داستان نویسی زنان را دستهبندی و معرفی میکند. برای تفکیک و شناخت جریانها سه عامل در نظر بوده است: نخست، زمینۀ سیاسی و اجتماعی پیدایش جریان معرفی میگردد، سپس کانونهای پشتیبان جریان نشان داده میشود و در آخر به آغازگران و تداوم دهندگان جریان پرداخته می شود.
پرونده مقاله
پاره مهمی از ادبیات شفاهی به قصّه های عامیانه اختصاص یافته است. نسخۀ یگانه «قصّۀ مَدهُمالت» ذیل شماره 803 در مجموعۀ نسخ خطی ایندیاآفیس لندن نگهداری می شود. با توجه به قرائن درون متنی و سبک شناسی نسخه، این قصّه در عصر صفوی و در دربار گورکانیان نگاشته شده است. این قصّۀ چکیده کامل
پاره مهمی از ادبیات شفاهی به قصّه های عامیانه اختصاص یافته است. نسخۀ یگانه «قصّۀ مَدهُمالت» ذیل شماره 803 در مجموعۀ نسخ خطی ایندیاآفیس لندن نگهداری می شود. با توجه به قرائن درون متنی و سبک شناسی نسخه، این قصّه در عصر صفوی و در دربار گورکانیان نگاشته شده است. این قصّۀ دلکش -که نمونۀ زیبای نثر پارسی شبه قاره است- سرنوشت مَنوهر، شاهزاده شهر کنکر، را روایت می کند که با وساطت پریان، عاشق مَدهُمالت، شاه دخت شهر مهارس، می شود و سرانجام پس از دشواری های بسیار، به وصال وی دست می یابد. قصّۀ مدهمالت در عین حال که یک رمانس عامیانه است، اما نثر آن از صنایع و ظرایف بلاغی آکنده است. پژوهش حاضر با تکیه بر شیوۀ توصیفی- تحلیلی به بررسی این نسخه پرداخته تا ویژگی های زبانی و فکری، و ظرافت های سبکی، ادبی و بلاغی آن را تبیین و تحلیل کند. نثر موسیقایی قصّه به همراه کاربرد صنایع لطیف ادبی، موجی از جذابیت های زبانی را در سراسر این اثر جاری ساخته است. فضای فکری و فرهنگی سرزمین هند و نیز عناصر بومی و اقلیمی این سرزمین در قصّه آشکارا بازتاب یافته است. از رهگذر این پژوهش، و در خلال معرفی یک نسخه منحصربهفرد، نقش کلیدی زبان و ادب پارسی در شبه-قاره در دورۀ تیموری و صفوی جلوه و بروز بیشتری می یابد.
پرونده مقاله
ارزش و اعتبار «تاریخ بیهقی» به عنوان یک متن ادبی و تاریخی بر کسی پوشیده نیست. در این اثر، «نامهها» از جایگاه ویژهای برخوردار هستند و بررسی آنها با رویکرد میانرشتهای میتواند افقهای تازهای بر روی پژوهشگران بگشاید. از آنجا که امیر مسعود در بافتهای موقعیّتی مختلف، چکیده کامل
ارزش و اعتبار «تاریخ بیهقی» به عنوان یک متن ادبی و تاریخی بر کسی پوشیده نیست. در این اثر، «نامهها» از جایگاه ویژهای برخوردار هستند و بررسی آنها با رویکرد میانرشتهای میتواند افقهای تازهای بر روی پژوهشگران بگشاید. از آنجا که امیر مسعود در بافتهای موقعیّتی مختلف، مکاتباتی با افرادی با جایگاههای سیاسی متفاوت داشته؛ تحلیل این گونه مکاتبات به روش علمی، افزون بر آشکار نمودن برخی زوایای پنهان آن، چگونگی بهرهبرداری صاحبان قدرت از امکانات زبانی برای سلطهگری و اهداف سیاسی را نشان میدهد. نظریۀ «کنش گفتار» که نخستین بار توسط «آستین» از فلاسفۀ مکتب آکسفورد مطرح شد و سپس توسط «جان سرل» تکمیل شد؛ به ویژگیهای کارکردیِ پارههای گفتاری کلام تأکید دارد. از این رو، در مقالۀ پیشِ رو، نامههای صادرۀ امیرمسعود که در جلد اوّل کتاب تاریخ بیهقی ذکرشده، با روش توصیفی- تحلیلی ، بر مبنای طبقهبندی سرل، ابتدا به صورت مجزّا و سپس به صوت مقایسهای و در نهایت به صورت کلّی از حیث کنشگفتار بررسی و تحلیل شده است. نتایج حاصل از این پژوهش، گویای تناسب و هماهنگی کاربست هریک از این کنشگفتارها با اهداف امیرمسعود است. چنانکه فراوانی کنش اظهاری در این پیکرۀ زبانی، میتواند نمادی از قدرت وی در کلام باشد. همچنین فراوانی کاربست کنش ترغیبی درچارچوب همین خواسته بوده و البتّه درصد قابل توجّهی از کنش عاطفی به عنوان سومین کنش پرتکرار در یکی از نامهها دیده میشود. کارکرد سایر کنشهای گفتاری در این نامهها در مبحث نتیجهگیری نشان داده شده است.
پرونده مقاله
این مقاله در پی آن است تا چگونگی صلح اندیشی قهرمانان ایرانی را در داستان فریدون بررسی کند. در این داستان از چند روش صلحاندیشانه صحبت شده است. توزیع گستردۀ ثروت بین نیازمندان که به دست فرانک انجام میشود، تقسیم جهان به سه قسمت و کثرتگرایی در روش حکومت داری و دوری از ان چکیده کامل
این مقاله در پی آن است تا چگونگی صلح اندیشی قهرمانان ایرانی را در داستان فریدون بررسی کند. در این داستان از چند روش صلحاندیشانه صحبت شده است. توزیع گستردۀ ثروت بین نیازمندان که به دست فرانک انجام میشود، تقسیم جهان به سه قسمت و کثرتگرایی در روش حکومت داری و دوری از انفراد در تقسیم جهان که کار فریدون است و گفت وگومحوری در حل منازعات در میان قهرمانان و تکیه برکشف راه حل صلح و رد مطلق خشونت و دوری از استفاده از قدرت نظامی برای حل اختلافات و عدم تعلق به دنیا و دوری از سماجت و جدال برای ماندن در حاکمیت و قدرت، که ویژگی ایرج در مواجهه با برادران است و توجه ویژه به داد و دادگری و دوری از ستم و ستمگری در کردار و گفتار فریدون. آنچه فریدون از آن بهره برده است و نیز کنش، گفتار و اندیشۀ قهرمانان ایرانی در داستان فریدون، با دیدگاه های صلح دوستی امروزی انطباق دارد.
پرونده مقاله
بوران در آستانه فروپاشی ساسانیان به پادشاهی رسیده و در شاهنامه به نیکنامی ستوده شده است؛ با اینهمه، فردوسی در آغاز پادشاهی او میگوید: «یکی دختری بود بوران بهنام/چو زن شاه شد کارها گشت خام». این بیت در تناقض با ابیات بعدی است و القا میکند تباهی اوضاع مملکت در آن زمان چکیده کامل
بوران در آستانه فروپاشی ساسانیان به پادشاهی رسیده و در شاهنامه به نیکنامی ستوده شده است؛ با اینهمه، فردوسی در آغاز پادشاهی او میگوید: «یکی دختری بود بوران بهنام/چو زن شاه شد کارها گشت خام». این بیت در تناقض با ابیات بعدی است و القا میکند تباهی اوضاع مملکت در آن زمان، ناشی از پادشاهی این زن بوده است. در پی پاسخ به این سؤال که «از دو سوی تناقض، کدامیک حقیقت دارد» و «علت تناقض یادشده چه میتواند باشد»، نویسنده مقاله، روایت شاهنامه از کشورداری بوران را به محک منابع تاریخی زده است. دادههای تحقیق نشان میدهد هیچ گزارش منفی دربارۀ بوران وجود ندارد و تمام مورخان، مفصلتر از فردوسی، کشورداری وی را به نیکی گزارش کردهاند. پس چرا فردوسی چنین سروده است؟ نویسنده، با طرح احتمالاتی، به این نتیجه رسیده است که بیت مزبور نه در ارتباط با چگونگی کشورداری بوران، بلکه ناشی از التزام فردوسی به پیشفرضهایی بوده که در سایه باورهای دینی روزگار وی شکل گرفته بود. ردیابی پیشفرضها ما را به این حدیث منسوب به پیامبر (ص) میرساند: «قومی که زمام امور خود را به دست زنی بسپارد، هرگز رستگار نمیشود». اسناد حدیث، اعتبار آن را تأیید نمیکند و حدیث در منابع متقدم شیعی هم نیامده است؛ اما سایۀ فرهنگی اجتماعی آن در جامعه فردوسی موجب این پیشفرض شده است که اگر زن پادشاه شود، مملکت خراب میشود. پس شاعر در تناقض میان آن حقایق تاریخی و این پیشفرضاجتماعی مانده و نتیجهاش، تناقض در سرودن داستان بوران شده است؛ هرچند کلیت شاهنامه، نگاه منفی به زنان را تأیید نمیکند.
پرونده مقاله
پدیدۀ بیگانگی با توجه به تقابل سنت و تجدد، بهویژه در عصر پهلوی، با جریان شبهمدرنیته و جریان های سیاسی و فكري آن روزگار از وجود ارتباط معناداری حکایت میکند؛ چنان که کودتای 28 مرداد 1332 مهم ترین و تأثیرگذارترین رخداد سیاسی بود که یأس، ناکامی و ازخودبیگانگی قشر متوسط و چکیده کامل
پدیدۀ بیگانگی با توجه به تقابل سنت و تجدد، بهویژه در عصر پهلوی، با جریان شبهمدرنیته و جریان های سیاسی و فكري آن روزگار از وجود ارتباط معناداری حکایت میکند؛ چنان که کودتای 28 مرداد 1332 مهم ترین و تأثیرگذارترین رخداد سیاسی بود که یأس، ناکامی و ازخودبیگانگی قشر متوسط و روشنفکر جامعه را رقم زد. بنابراين پرداختن به آثار غلامحسین ساعدی به عنوان روشنفكري که سطوح و وجوهی از این پدیده را نمایندگی می کند، ضرور به نظر ميرسد؛ زيرا ادبیات او محصول فضایی است که به ساحت شبهمدرنیته در ایران تعلق دارد. مقالۀ پيش رو بر آن است داستان «گاو» ساعدی (از مجموعه عزاداران بيل) را که داستانی استعاری و سمبولیک است، بر اساس مفهوم ازخودبيگانگي تبيين و تحليل كند و ماجرای ازخودبیگانگی انسان ایرانی را در مواجهه با پذيرش واقعیت و نقش وارونتابی ایدئولوژی در ايجاد اين پديده نشان دهد. این پژوهش پس از تبیین پديدۀ اليناسيون بر اساس تبارشناسي اين مفهوم، به مدد استعارههایی چون «قدرت و ايدئولوژي»، «هویت» و «دیگری»، با توجه به ساختار نظريۀ بيگانگي هگل (يگانگي/ بيگانگي/ رهايي از بيگانگي) داستان «گاو» را بررسی می کند. طي تحليل داستان اين نتيجه حاصل شد كه در ژرفساخت اثر یک نظرگاه فلسفی-روانشناختی- جامعهشناختی پنهان است که در ساختار، فضا و شخصیت داستان قابل رؤيت است. خلق شخصیتهای مسئلهداري همچون شخصيت مشدي حسن نمایانگر جستوجوی نویسنده برای نشان دادن جهان نمادینی است که با نظريه گره خورده است.
پرونده مقاله