فهرست مقالات
-
دسترسی آزاد مقاله
1 - وامواژههای قرآنی- عربی در زبان پهلوی (فارسی میانه)
یداله منصوریدربارة واژههای دخیل یا وامواژة عربی در فارسی، دیدگاه غالب این است که ورودِ لغات عربی در دورة اسلامی، یعنی پس از آمدن اسلام به ایران، آن هم بیشتر در سدههای ششم و هفتم به بعد به فارسی بوده و حضور آنها در متون فارسی قوّت و شدّت گرفته است. در این گفتار کوشش بر آن است تا چکیده کاملدربارة واژههای دخیل یا وامواژة عربی در فارسی، دیدگاه غالب این است که ورودِ لغات عربی در دورة اسلامی، یعنی پس از آمدن اسلام به ایران، آن هم بیشتر در سدههای ششم و هفتم به بعد به فارسی بوده و حضور آنها در متون فارسی قوّت و شدّت گرفته است. در این گفتار کوشش بر آن است تا جایی که اسناد در دست است، نشان دهیم که ورود لغات عربی به زبان فارسی از روزگاران بسیار دور رخ داده و این بدهبستانِ زبانی- فرهنگی چه بسا از آن زمانی که ایرانیان و عربها باهم ارتباط داشتهاند، یعنی، از زمان هخامنشیان به بعد صورت گرفته است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - تحلیل اسطورهگرایانه و بررسی خاستگاه داستان سیاوش و کیخسرو در شاهنامه بر اساس آیین آشناسازی
علی اکبر کمالی نهاد میثم روستاییاز جنبه¬های تحلیل در داستان¬های شاهنامه قابلیت تأویل¬پذیری اسطوره¬ای آنهاست. در بین داستان¬های شاهنامه داستان سیاوش از نمونه¬¬هایی است که به لحاظ روایی و پیوند محورهای عمودی و افقی داستان، با روایت¬های پیشین و پسین خود تناسب دارد. در این مقاله داستان سیاوش با نگاه تلفیق چکیده کاملاز جنبه¬های تحلیل در داستان¬های شاهنامه قابلیت تأویل¬پذیری اسطوره¬ای آنهاست. در بین داستان¬های شاهنامه داستان سیاوش از نمونه¬¬هایی است که به لحاظ روایی و پیوند محورهای عمودی و افقی داستان، با روایت¬های پیشین و پسین خود تناسب دارد. در این مقاله داستان سیاوش با نگاه تلفیقی و بر بنیاد رویکردهای نقد ساختارگرا، اسطوره¬ای و نظریۀ¬ دریافت، تحلیل اسطوره¬ای شده است. مبنای این تحلیل آیین آشناسازی بوده و با بهره¬بردن از نظر الیاده، آیین تشرف در روایت سیاوش را باز نموده¬ایم. در این مقاله از شیوۀ قیاسی و نه همسانسازی میان عناصرداستان سیاوش و کیخسرو با آیین آشناسازی استفاده شده است. در این بازنمایی، داستان از تولد سیاوش تا پایان کنشگری کی¬خسرو، یک واحد تلقی شده و کنش این دو شخصیت در تکمیل همدیگر پنداشته شده-اند. براساس یافته¬های پژوهش، بالیدن و برآمدن سیاوش و سپس فرورفتن او در غروبستان توران زمین، هم¬چون فرورفتن دانه در خاک است؛ گویی که داستان در این بخش ناتمام باقی می¬ماند تا آنجا که در سویی دیگر با برآمدن کیخسرو به دور از چشم اغیار و بالیدن او در همان سرزمین توران، داستان را به خودبسندگی میرساند. نشانه¬ها و قراین نمادین موجود در متناین واحد داستانی مثل: کوه، دایه، گذر از آب، حیوان نمادین، آزمون و...، موجب تقویت مفهوم آشناسازی در آن است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - مقایسه و تحلیل جهانبینی شاعران مشروطه بر مبنای طبقۀ اجتماعی آنها
فهیمه اسدیاجتماع در پیدایش اثر هنری و ادبی صاحب نقش است؛ بررسیهای جامعهشناسانۀ ادبیات، روشهای گوناگون دارد. لوسین گلدمن، صاحب نظریۀ ساختارگرایی تکوینی، معتقد است که طبقۀ اجتماعی آفرینندۀ اثر، بر جهانبینی او تأثیر میگذارد و جهانبینی، تعیین کنندۀ ساختار اثر است. در پژوهش پیش چکیده کاملاجتماع در پیدایش اثر هنری و ادبی صاحب نقش است؛ بررسیهای جامعهشناسانۀ ادبیات، روشهای گوناگون دارد. لوسین گلدمن، صاحب نظریۀ ساختارگرایی تکوینی، معتقد است که طبقۀ اجتماعی آفرینندۀ اثر، بر جهانبینی او تأثیر میگذارد و جهانبینی، تعیین کنندۀ ساختار اثر است. در پژوهش پیشرو، جهانبینی بهار، ایرجمیرزا، عارفقزوینی و فرخییزدی، بر این مبنا تحلیل شده و رابطۀ جهانبینی این شاعران، با ساخت و کاربرد واحد ساختار؛ یعنی ترکیب اضافهای که مضاف آن واژۀ مُشت است، تحلیل گردیده است. مُشت روزگار، مُشت محکم ایران، مُشت چکشمانند، مُشت معارف، مُشت جماعت و مُشت زر ترکیباتی است که این شاعران ساختهاند. هر شاعر، مشت (مجازاً قدرت) را متعلق به امری میداند که در جهانبینی او اهمیت دارد؛ جهانبینی شاعری که «مشتِ روزگار» را میسازد، با جهانبینی شاعری که «مشت معارف» را ساخته است، یکسان نیست. عارف قزوینی، دارای آرمانهای بزرگ برای ایران و ملت است و راه رسیدن به آن را علوم طبیعی و حاکمیت ملی میداند و لذا مشت محکم ایران و مشت معارف را میسازد. ایرجمیرزا شاهزادهای مرفه است و نهایت ارادۀ او حفظ ساختار موجود است، بنابراین بیآرمان است و بر قدرت اقتصاد واقف است و مشت زر را به کار میبرد. اما فرخییزدی با اینکه سعی دارد جانب عناصر نو را بگیرد، جهانبینی او التقاطی از عناصر سنتی و نو باقی میماند و بیشتر جاذبههای سوسیالیست در جهانبینی او حضور دارد و چنین است که مشت چکشمانند را میسازد. گسستی که در بخشهای مختلف به نظر میرسد ناشی از تفاوت جهانبینیهای شاعران است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - تحلیل غزل «چهرۀ آفتاب پنهان است» از حسين منزوي بر اساس رویکرد نشانهشناسی شعر «مایکل ریفاتر»
فهیمه شفیعی هنگامه آشوریپژوهش حاضر به تحلیل غزل «چهرۀ آفتاب پنهان است» حسین منزوی بر اساس رویکرد نشانهشناسی شعر «مایکل ریفاتر» پرداخته است. هدف از این پژوهش، کشف دلالتها و لایههای پنهان این غزل در سطح خوانش پسکنشانه با هدف پاسخگویی به این پرسش است: در غزل «چهرۀ آفتاب پنهان است»، چه عواملی چکیده کاملپژوهش حاضر به تحلیل غزل «چهرۀ آفتاب پنهان است» حسین منزوی بر اساس رویکرد نشانهشناسی شعر «مایکل ریفاتر» پرداخته است. هدف از این پژوهش، کشف دلالتها و لایههای پنهان این غزل در سطح خوانش پسکنشانه با هدف پاسخگویی به این پرسش است: در غزل «چهرۀ آفتاب پنهان است»، چه عواملی خاستگاه شعر را به وجود میآورند؟ با توجه به بافت غزل به نظر میرسد این امر به واسطۀ عناصر دلالتمند در شعر محقق میگردد. روش پژوهش حاضر، توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر اسناد کتابخانهای است. در این پژوهش، پس از انتخاب غزل «چهرۀ آفتاب پنهان است» مطابق با رویکرد ریفاتر، شعر مذکور در سطح قرائت اکتشافی و قرائت پسکنشانه بررسی شد و با تمرکز بر قرائت پسکنشانه، غزل منتخب با هدف کشف خاستگاه شعر، باتوجه به دو نظام معناساز «فرایند انباشت» و «منظومه توصیفی» تحلیل شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در «فرایند انباشت»، تعابیر شاعرانه در محور عمودی و رابطۀ استعاری حول محور مفهوم «عدم ارتباط» میچرخند، و در «منظومه توصیفی» دو هستۀ معنایی «بیاعتمادی» و «وضعیت نابسامان اجتماعی- سیاسی» القاکنندۀ خاستگاه شعری غزل هستند. «بیاعتمادی» و «وضعیت نابسامان اجتماعی- سیاسی» در این غزل با تصاویر و ترکیبات «پنهان شدن آفتاب»، «رویش در گلدان حقیر»، «باغ در دست باد و طوفان بودن»، «هدف تیر بهتان قرار گرفتن عشق» و «پر خونین جا مانده از پرنده» تجلی یافته است. در نهایت این فرایندهای توصیفی بر خاستگاه اصلی این غزل یعنی ناامیدی دلالت میکنند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - نقد اقلیمی رمان «درخت انجیر معابد»
خدیجه بهرامی رهنمانقد اقلیمی، یکی از رویکردهای نقد ادبی است که به بررسی اقلیم خاص یک منطقه و تأثیرگذاری آن بر مؤلفه¬های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، جغرافیایی و ... می¬پردازد. احمد محمود، جزو آن دسته از نویسندگانی است که توجه ویژه¬ای به اقلیم جنوب داشته است و مولّفه¬های نقد اقلیمی را می¬توان، چکیده کاملنقد اقلیمی، یکی از رویکردهای نقد ادبی است که به بررسی اقلیم خاص یک منطقه و تأثیرگذاری آن بر مؤلفه¬های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، جغرافیایی و ... می¬پردازد. احمد محمود، جزو آن دسته از نویسندگانی است که توجه ویژه¬ای به اقلیم جنوب داشته است و مولّفه¬های نقد اقلیمی را می¬توان، در آثار او از جمله «درخت انجیر معابد» جست¬وجو کرد. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و مسئله اصلی تحقیق، آن است که احمد محمود، با استفاده از کدام ویژگی¬های شاخص، به بازتاب اقلیم جنوب در رمان «درخت انجیر معابد» پرداخته است؟ احمد محمود، با استفاده از عناصر زبانی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به بازتاب اقلیم جنوب در این رمان پرداخته و بدین ترتیب، به حوزة اقلیمی نویسی جنوب، هویّتی مستقل بخشیده است. هدف از این پژوهش، آن است که نحوة تأثیرگذاری اقلیم جنوب را بر زبان، فرهنگ، باورهای عامه، آداب و رسوم، مسائل سیاسی شهر اهواز و ... مورد بررسی قرار دهیم. اهمیت و ضرورت تحقیق حاضر از آن روست که به وسیلة نقد اقلیمی، می¬توان به خوانش جدیدی از متن و نیز، به تشخّص سبکی احمد محمود از سایر نویسندگان دست یافت. نتایج تحقیق، بیانگر آن است که مختصات جغرافیایی و ناحیه¬ای بر شکل¬گیری نوع پوشش، معماری، شغل¬ها و تحوّلات سیاسی اثر گذار بوده است. عناصر اقلیمی و طبیعت، سبب¬ساز شکل¬گیری بسیاری از باورهای عامه از جمله دخیل بستن به درخت، شمع افروختن، قربانی کردن برای درخت و... شده است. نویسندة رمان، با استفاده از صورخیال¬ اقلیمی، به بازتاب هوای گرم و شرجی و بارش کم باران در خوزستان پرداخته، و نیز عناصر طبیعت و اقلیم جنوب، زمینه¬ساز کشمکش میان دو جامعة سنتی و مدرن شده است. احمد محمود، ورود بیگانگان و چپاول نفت را دست¬مایة نغزی برای بیداری مردم در این رمان قرار داده است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
6 - تحلیلی بر دگرگونی عناصر هویتی قوم ترکمن در رمان اقلیمی «یورت»
محمد محمودیادبیات داستانی اقلیمی به گونهای از داستانها گفته میشود که رویدادهای آن در یک منطقة جغرافیایی خاص رخ میدهد و عناصر مختلف فرهنگی از قبیل آداب و سنتها، نوع معماری، پوشش، ویژگیهای زبانی، و نیز خصیصههای اقتصادی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی آن منطقه و اقلیم را بازنمایی می چکیده کاملادبیات داستانی اقلیمی به گونهای از داستانها گفته میشود که رویدادهای آن در یک منطقة جغرافیایی خاص رخ میدهد و عناصر مختلف فرهنگی از قبیل آداب و سنتها، نوع معماری، پوشش، ویژگیهای زبانی، و نیز خصیصههای اقتصادی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی آن منطقه و اقلیم را بازنمایی میکند. بخشی از ادبیات داستانی اقلیمی در ایران با قومیتها پیوند خورده و در خدمت بازنمایی مسائل هویتی آنان قرار گرفته است. بخشی از داستانهای اقلیم شمال نیز که مربوط به مناطق ترکمننشین استان گلستان است، فضایی متفاوت با دیگر داستانها دارند. در این داستانها، علاوه بر ویژگیهای اقلیمی خاص شمال کشور، عناصر فرهنگی و هویتی ساکنان ترکمنصحرا نیز بازتاب یافته است. در این مقاله به بررسی یکی از رمانهای مهم ادبیات اقلیمی ترکمنی پرداخته شده است. سیدحسین میرکاظمی در رمان «یورت» به توصیف جزئیات شیوه زیست اجتماعی مردمان ترکمنصحرا، هویت فرهنگی آنان و عناصر اقلیمی منطقه و پیوند این عناصر با فرهنگ و تاریخ ترکمنها پرداخته است. رویارویی سنت و تجدد و دگرگونی زندگی اجتماعی و هویت مردمان ترکمنصحرا از مضامین اصلی رمان یورت است. نویسنده در این رمان، تحول سنت و هویت قومی ترکمنها را در قالب دگرگونی یورتها (خانههای ترکمنها) و تغییر نگرش نسبت به زمین و تملک آن به تصویر کشیده است. پرونده مقاله