آثار سعدی، از برجستهترین نمونههای متون کلاسیک است که نمایندۀ تمامعیار فرهنگ و ادبیات فارسی است. وی در این آثار، از متون قبل از خود متأثر بوده است و ارتباطی که میان نوشته های قبل از سعدی با آثار او وجود داشته، کاملاً نمایان است. یکی از این آثار، شاهنامۀ فردوسی است. ه چکیده کامل
آثار سعدی، از برجستهترین نمونههای متون کلاسیک است که نمایندۀ تمامعیار فرهنگ و ادبیات فارسی است. وی در این آثار، از متون قبل از خود متأثر بوده است و ارتباطی که میان نوشته های قبل از سعدی با آثار او وجود داشته، کاملاً نمایان است. یکی از این آثار، شاهنامۀ فردوسی است. هدف از این پژوهش، نشان دادن این ارتباط متنی میان آثار سعدی و شاهنامه فردوسی است که برای به انجام رساندن چنین عملی، از نظریۀ ترامتنیت «ژرار ژنت» که یک نظریۀ کامل در ارتباط بین متون است استفاده کرده ایم و پیوندی را که میان نوشته های سعدی و فردوسی دیده میشود، به طور کامل در تمام جنبه-های آن بررسی کرده ایم و به این نتیجه رسیده ایم که آثار سعدی، نمونۀ کاملی از یک ترامتنیت محسوب می شود که با آوردن شواهد و با روش تحلیلی- توصیفی و شرح و تفسیر ابیات آن، وجود کامل ترامتنیتی را که نسبت به شاهنامه فردوسی در آثارش وجود دارد، به اثبات رسانیده ایم.
پرونده مقاله
این مقاله ميخواهد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی نشان دهد که تعلق فردوسی به عصر طلایی تمدن ایرانی که خرد گرایی ویژگی ممتاز آن به شمار میآید، درخشش خرد در فرهنگ باستانی ایران که وی میراثدار آن است و جایگاه خرد در مذهب تشیع که مذهب مختار اوست، هیچ یک خاطر فرزانۀ طوس چکیده کامل
این مقاله ميخواهد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی نشان دهد که تعلق فردوسی به عصر طلایی تمدن ایرانی که خرد گرایی ویژگی ممتاز آن به شمار میآید، درخشش خرد در فرهنگ باستانی ایران که وی میراثدار آن است و جایگاه خرد در مذهب تشیع که مذهب مختار اوست، هیچ یک خاطر فرزانۀ طوس را که خود نیز بنا بر استعداد شخصی حکیمی خردباور و خردپذیر است، از توجه به وجوه منفی و ناپسندیدۀ خرد منصرف نساخته است. از اینرو بهرغم باور غالب، شاهنامه تنها عرصۀ ستایش خرد نیست، بلکه از خردِ ناستوده و آسیبهای آن نیز سخنها دارد.
یافتههای مقالۀ حاضر، هم چنین ابهام موجود در خوانش و مفهوم بیتی از مقدمۀ شاهنامه را که عبارتست از:
ازو شادمانی و زویت غمیست
و زویت فزونی و هم زو کمیست
مرتفع میسازد و نظر مخاطبان را به آسیب شناسی خرد از منظر فردوسی جلب کند.
نگارنده با وجود جست و جو در حاصلِ تتبعات شاهنامه پژوهان، قرائت و معنی پیشنهادی مقالۀ حاضر برای بیت یادشده و نیز بحث «نقد خرد در شاهنامه» را فاقد پیشینه یافته است.
پرونده مقاله
از ميان داستانهاي دورههاي سهگانه اساطيري، پهلواني و تاريخيِ شاهنامه فردوسي، داستانهاي دوره پهلواني زمينههايي استوارتر و جذابتر براي پژوهش دارند. جدا شدن كاركرد پهلواني از خويشكاري شخص اسطوره- شاه- پهلوان در داستانهاي اين دوره و تجلّي آن در خويشكاري شخص جداگانهاي چکیده کامل
از ميان داستانهاي دورههاي سهگانه اساطيري، پهلواني و تاريخيِ شاهنامه فردوسي، داستانهاي دوره پهلواني زمينههايي استوارتر و جذابتر براي پژوهش دارند. جدا شدن كاركرد پهلواني از خويشكاري شخص اسطوره- شاه- پهلوان در داستانهاي اين دوره و تجلّي آن در خويشكاري شخص جداگانهاي به نام پهلوان، با كنشها و احساسهايي به طور فزاينده از نوع رفتارها و عواطف انسان معمولي از يك سو، و گرايش فردوسي به كاوش و گُزارد انگيزههاي دروني پهلوانان در برابر رويدادهاي حماسي از سوي ديگر، بُعد شخصيت (قهرمان) پردازي را ژرفتر كرده و ساختار را از سطح روايت حماسي صرف به سطح ساختار درامي و تجسّم عملي تحول بخشيده كه جلوه آن در برخي از داستانهاي پهلواني بارزتر است. بررسي جنبههاي دراماتيك داستانهاي پهلواني، افزوده بر شناسايي قابليتهاي نمايش، به تشخيص روشمندانه و درستتر هويّت نوعي آنها نيز كمك بسياري ميكند.
مقاله حاضر، با گزينش يكي از معروفترين داستانهاي پهلواني شاهنامه، داستان رستم و سهراب و با تأكيد مقدماتي بر اصالت روايت ايراني آن در قياس با روايتهاي غيرايراني و همچنين درنگي بر نام نوعي، به واكاوي جنبههاي دراماتيك آن بر پايه پوئتيكاي ارسطو، به منزله كهنترين و – در عين حال- معتبرترين رساله در شناخت ساز وكار درام درآثار منظوم و غيرمنظورم كلاسيك، ميپردازد و نتايج كار خود را برميشمارد.
پرونده مقاله
فردوسی شاعر بلند آوازة ایران زمین است که با سرودن شاهنامه بهعنوان یکی از گرانسنگترین آثار حماسي، در آسمان شعر و ادب فارسی درخشید. در قرن هفتم هجري، نخستین ترجمة عربي از شاهنامه توسط فتح بن علی بنداری اصفهاني، به فرمان ملك معظّم عيسي ايوبي انجام شد. این ترجمة منثور و چکیده کامل
فردوسی شاعر بلند آوازة ایران زمین است که با سرودن شاهنامه بهعنوان یکی از گرانسنگترین آثار حماسي، در آسمان شعر و ادب فارسی درخشید. در قرن هفتم هجري، نخستین ترجمة عربي از شاهنامه توسط فتح بن علی بنداری اصفهاني، به فرمان ملك معظّم عيسي ايوبي انجام شد. این ترجمة منثور و مختصر كه جنبة هنري و زيباشناختي شاهنامه را وانهاده بود، تا دورة معاصر در ادبیات عربی تأثیر چشمگیری نداشت؛ اما در دورة معاصر و به فضل تلاشهاي بيوقفة برخي از ناقدان و نويسندگان جهان عرب، از جمله عبدالوهاب عزّام كه به زبان فارسي تسلط داشت و پژوهشهاي گستردهاي در زمينة شاهنامه به زبان عربي انجام داد، برخي شاعران و اديبان معاصر عرب تحت تأثير فردوسي قرار گرفته و او را الگو و اسوة شعري خود قرار دادند و از فردوسي بهعنوان شاعري بزرگ و الگويي بي همتا ياد كردند؛ اما داستانهاي شاهنامه در آثار شاعران عرب چندان بازتابي نداشت، كه گرايش به ادبيات غرب، ترجمة منثور و از بين رفتن ويژگيهاي ادبي آن در ترجمه و فراهم نبودن زمينة حماسه در ادبيات عربي از دلايل آن است.
پرونده مقاله
بررسی صورتبندیهایِ گفتمان فرّۀ ایزدی در متون دورههای مختلف، با تمرکز بر اوستا و شاهنامۀ فردوسی، نشان میدهد که صورتبندیِ عناصر این گفتمان با دگرديسيهاي متعدّد همراه بوده است. در این آثار از میان انبوه معانی و گزارههای موجود، برخورداری پادشاهان ایرانی از موهبت فرّۀ ای چکیده کامل
بررسی صورتبندیهایِ گفتمان فرّۀ ایزدی در متون دورههای مختلف، با تمرکز بر اوستا و شاهنامۀ فردوسی، نشان میدهد که صورتبندیِ عناصر این گفتمان با دگرديسيهاي متعدّد همراه بوده است. در این آثار از میان انبوه معانی و گزارههای موجود، برخورداری پادشاهان ایرانی از موهبت فرّۀ ایزدی، واسطۀ فیض الهی بودن و حقّ الهی آنان برای حکومت بر مردم، به عنوان دالهای خاص در شبکهای از عناصر مرتبط و بههمپیوسته، مفصلبندی، برجستهسازی و دارای قطعيت معنا شد و معاني ديگر گفتمان فرّۀ ایزدی، به سبب منظم و هماهنگ شدن دیگر نشانهها حول این نقطة مركزي و تقليل و انسداد معنای آنها، به حاشیه رانده شد. اين بررسي نشان ميدهد که گفتمان فرّۀ ایزدی با استفاده از راهبردهای زبانی مانند تكرار گزارههای سازگار، غیریتسازی، قطعيت گزارههای گفتمان خودی، تقليلگرایی، تخلية معنايي نشانههاي گفتمان رقيب و حاشيهراني بسياري از نشانهها، برساخته شده و به عنوان حقیقتی بدیهی و طبیعیشده تثبیت شده است.
پرونده مقاله
برای اینکه داستانهای کهن ادبی برای مخاطب امروزی جذاب و قابل درک باشند، باید به زبانی ساده و روان نقل گردند. فرآیند نقل این روایات به زبان امروز باید با رعایت اصولی صورت میگیرد که دو محور اصلی دارند: نخست، حفظ ساختار داستان و سبک صاحب اثر، سپس همخوانی با زبان و درک مخا چکیده کامل
برای اینکه داستانهای کهن ادبی برای مخاطب امروزی جذاب و قابل درک باشند، باید به زبانی ساده و روان نقل گردند. فرآیند نقل این روایات به زبان امروز باید با رعایت اصولی صورت میگیرد که دو محور اصلی دارند: نخست، حفظ ساختار داستان و سبک صاحب اثر، سپس همخوانی با زبان و درک مخاطبان. در همین باره بازنویسی و بازگردان داستانهای شاهنامه به نثر، علاوه بر در نظر داشتنِ سطح مخاطب، به شناختی از سبک و بیان فردوسی نیاز دارد. از سویی به خلاصه و ساده سازی داستانها باید توجه داشت. هر یک از بازنوشتهای شاهنامه، درجاتی از تلخیص و حذف مطالب داستانی یا جلوههای هنری دارند. ولی حذف برخی بخشها به ساخت اصلی داستان آسیب می زند و هنر فردوسی در سرایش داستانها را نیز برای مخاطب آشکار نمیکند. برای حفظ این نکات و انتقال هرچه کاملتر داستان به مخاطبان میتوان از روشهای مختلفی بهره برد. نظر به پیوند سرنویسهای شاهنامه با ساختار داستان، پیشنهاد ما در این مقاله بهره گرفتن از نسخههای شاهنامه با محوریت سرنویسهای آنهاست. به عنوان مصداقی قابل توجه، به نسخۀ فلورانس که قدیمترین نسخۀ در دسترس از شاهنامه است پرداختهایم و ضمن نقد برخی مشکلات در بازنویسی این اثر، راهکارهایی برای بازنویسی دقیقتر ارائه دادهایم.
پرونده مقاله
یکی از مفاهیم بنیادی در اندیشۀ ایرانی، اصل اعتدال و میانه روی در امور زندگی است که در کتاب ها و اندرزنامه های پهلوی به ويژه کتاب ششم دينکرد، مفصلترين اندرزنامه به زبان پهلوی، نمود بارزی دارد. در شاهنامۀ فردوسی نیز که چکیدۀ فرهنگ ایران پیش از اسلام به شمار می آید، میانه چکیده کامل
یکی از مفاهیم بنیادی در اندیشۀ ایرانی، اصل اعتدال و میانه روی در امور زندگی است که در کتاب ها و اندرزنامه های پهلوی به ويژه کتاب ششم دينکرد، مفصلترين اندرزنامه به زبان پهلوی، نمود بارزی دارد. در شاهنامۀ فردوسی نیز که چکیدۀ فرهنگ ایران پیش از اسلام به شمار می آید، میانه گزینی، یکی از اصول اساسی است که در اندرزهای مختلف به آن تأکید شده است. در این مقاله کوشیده ایم تا به شیوة تطبیقی و با رویکرد تحلیل محتوا، همسانی های این دو کتاب را درباره اعتدال بازنماییم. نتایج تحقیق نشان می دهد که مفهوم اعتدال در دینکرد ششم و شاهنامۀ فردوسی به یکدیگر بسیار نزدیک است. در هر دو کتاب، افراط و تفریط از مصادیق شر و بدی هستند و خیر و نیکی که در میانة این دو قرار میگیرد، نماد اعتدال است. از سوی دیگر نیکی مساوی با کردار، پندار و گفتار نیک است؛ سه اصل مهم باور زرتشتی که با خرد، ارتباطی مستقیم و تنگاتنگ دارند و انسان را به زندگی خردمندانه ای راهنمایی می کنند که اصل آن میانه روی است. بین اعتدال و عدل و داد نیز پیوند تنگاتنگی وجود دارد که مفهوم اشه در اندیشة مزدایی را تداعی می کند. گفتنی است که مفهوم اعتدال در دینکرد ششم با اندرزهای بخش تاریخی شاهنامه، به ویژه ابیات مربوط به دوران پادشاهی خسرو انوشیروان، تطابق بیشتری دارد و گاهی اندرزهایی کاملاً یکسان در این زمینه به چشم می خورد که بیانگر تأثیر گذاری دینکرد ششم بر شاهنامه یا منابع یکسان اندرزی دو کتاب است.
پرونده مقاله
این مقاله در پی آن است تا چگونگی صلح اندیشی قهرمانان ایرانی را در داستان فریدون بررسی کند. در این داستان از چند روش صلحاندیشانه صحبت شده است. توزیع گستردۀ ثروت بین نیازمندان که به دست فرانک انجام میشود، تقسیم جهان به سه قسمت و کثرتگرایی در روش حکومت داری و دوری از ان چکیده کامل
این مقاله در پی آن است تا چگونگی صلح اندیشی قهرمانان ایرانی را در داستان فریدون بررسی کند. در این داستان از چند روش صلحاندیشانه صحبت شده است. توزیع گستردۀ ثروت بین نیازمندان که به دست فرانک انجام میشود، تقسیم جهان به سه قسمت و کثرتگرایی در روش حکومت داری و دوری از انفراد در تقسیم جهان که کار فریدون است و گفت وگومحوری در حل منازعات در میان قهرمانان و تکیه برکشف راه حل صلح و رد مطلق خشونت و دوری از استفاده از قدرت نظامی برای حل اختلافات و عدم تعلق به دنیا و دوری از سماجت و جدال برای ماندن در حاکمیت و قدرت، که ویژگی ایرج در مواجهه با برادران است و توجه ویژه به داد و دادگری و دوری از ستم و ستمگری در کردار و گفتار فریدون. آنچه فریدون از آن بهره برده است و نیز کنش، گفتار و اندیشۀ قهرمانان ایرانی در داستان فریدون، با دیدگاه های صلح دوستی امروزی انطباق دارد.
پرونده مقاله