این مقاله بررسی ساز و کار روایت منطقالطیر از دیدگاه دو روایتشناس ساختارگرا، گرماس و ژنت است. از یک سو، با طرحِ الگوی کنشیِ معناشناسانة گرماس و ساختارِ بنیادینِ تقابلهای دوگانه در این الگو، فرایند معناسازی و پیشرویِ واحدهای روایت در منطقالطیر تحلیل میشود. همچنین نق چکیده کامل
این مقاله بررسی ساز و کار روایت منطقالطیر از دیدگاه دو روایتشناس ساختارگرا، گرماس و ژنت است. از یک سو، با طرحِ الگوی کنشیِ معناشناسانة گرماس و ساختارِ بنیادینِ تقابلهای دوگانه در این الگو، فرایند معناسازی و پیشرویِ واحدهای روایت در منطقالطیر تحلیل میشود. همچنین نقشِ تقابلِ جفتهای متضاد همچون معنا و صورت، روح و جسم، لاهوت و ناسوت در شکلگیریِ نقشهای کنشیِ این الگو تبیین میگردد. از دیگرسو، بر اساسِ نظریة ژنت، سه سطحِ رواییِ داستان، روایت، روایتگری و مؤلّفههای رابطِ این سطوح در متنِ منطقالطیر نشان داده میشود تا از دیدگاهِ ژنت، میزانِ روایتمندی این اثر معلوم شود.
پرونده مقاله
نظریهپردازان ادبی معاصر، از چشماندازهایي مختلف ژانرهای ادبی را مورد نقد و بررسی قرار دادهاند. دراین میان، میخائیل باختین نظریهپرداز بزرگ روس، جایگاه ویژهای دارد. وی با تأکید بر اصطلاح کلیدی "منطق مکالمه" درمیان انواع ادبی، تنها نوع ادبی رمان و آن هم رمانهای داستای چکیده کامل
نظریهپردازان ادبی معاصر، از چشماندازهایي مختلف ژانرهای ادبی را مورد نقد و بررسی قرار دادهاند. دراین میان، میخائیل باختین نظریهپرداز بزرگ روس، جایگاه ویژهای دارد. وی با تأکید بر اصطلاح کلیدی "منطق مکالمه" درمیان انواع ادبی، تنها نوع ادبی رمان و آن هم رمانهای داستایفسکی را واجد ماهیت گفتگویی و چند آوایی میشمرد. بر همین اساس، باختین آثار حماسی و تراژدیک را فاقد خصلت مکالمهای میداند. در نظر وی، تک آوایی و تک صدایی برچنین آثاری حاکم است و صدای راوی بر فراز صداهای شخصیتهای داستان شنیده میشود. ما در این مقاله برآنیم تا با استناد به آراء و اندیشههای باختین، و با محوریت شاهنامة فردوسی این مدعا را مورد نقد و بررسی قرار دهیم و با ذکر پارهای از داستانها و مؤلفههای بنیادین شاهنامه، بر منطق گفت و شنودیِ آن، تصریح و تأکید نماییم.
پرونده مقاله