ترجمه به عنوان حلقۀ اتصال ميان دو زبان و فرهنگ، سبب تقویت پیوند بین دو زبان پارسي و عربي و تعامل فرهنگی آنان شده است. سروده های شاعران فارسی همواره مورد توجه مترجمان عربزبان بوده است. محمد الفراتی (1880-1978م)، شاعر سوری، یکی از مترجمان معاصر عرب است که با زبان شعر به چکیده کامل
ترجمه به عنوان حلقۀ اتصال ميان دو زبان و فرهنگ، سبب تقویت پیوند بین دو زبان پارسي و عربي و تعامل فرهنگی آنان شده است. سروده های شاعران فارسی همواره مورد توجه مترجمان عربزبان بوده است. محمد الفراتی (1880-1978م)، شاعر سوری، یکی از مترجمان معاصر عرب است که با زبان شعر به ترجمۀ غزلیات حافظ پرداخته است. در این جستار با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی ترجمههای فراتی از دو غزل حافظ پرداخته و بر اساس نظریۀ دریافت نشان دادهایم که مترجم، با وجود آشنایی با زبان فارسی، گاه در فهم و دریافت اشعار کنایی و ایهاموار به خطا رفته است و در نتیجه، در دریافت و انتقالِ پیامِ زبانِ مبدأ به مخاطبان موفق نبوده است. البته ترجمۀ وی با وجود کاستیهایی که ناشی از درنیافتن مقصودِ حافظ بوده، بسیار زیباست و تلاش کرده تا در موسیقی بیرونی (وزن و نظام قافیهبندی) نیز بازآفرینی خود را به زبان شعری حافظ نزدیک کند. همچنین معلوم شد که وی در دریافتِ مفهوم اشعارِ فاقد تعابیر عارفانه تاحدودی موفقتر از اشعار عرفانی بوده است.
پرونده مقاله
«نظریة دریافت یا پذیرش» بر نقش پراهمیّت خواننده در درک اثر و تحلیل آن تأکید می¬ورزد. ولفگانگ آیزر، از پایهگذاران تئوری دریافت، متن را دارای دو قطب «هنری» و «زیبایی¬شناسانه» دانسته و از خواننده با عنوان آفرینشگر معنای جدیدِ متن یاد می¬کند. متون مربوط به حوزة ادبیّات جنگ چکیده کامل
«نظریة دریافت یا پذیرش» بر نقش پراهمیّت خواننده در درک اثر و تحلیل آن تأکید می¬ورزد. ولفگانگ آیزر، از پایهگذاران تئوری دریافت، متن را دارای دو قطب «هنری» و «زیبایی¬شناسانه» دانسته و از خواننده با عنوان آفرینشگر معنای جدیدِ متن یاد می¬کند. متون مربوط به حوزة ادبیّات جنگ در ادبیات معاصر فارسی همواره مخاطبان خود را داشته¬اند؛ با وجود این، رمان «هرس» از نسیم مرعشی، با بهره¬جستن از درون¬مایه و ساختاری متفاوت، موفق شده نگاهی جدید و انتقادی به پدیدة جنگ داشته باشد. مقاله حاضر، با بهره¬جستن از آرای آیزر، در زمینة زیبایی¬شناسی دریافت اثر، در ابتدا به بررسی قطب¬های دوگانة متن پرداخته، سپس به عناصری که توانسته¬اند دریافت متفاوتی را از جنگ ارائه دهند، اشاره میکند و در نهایت، به نقش کلیدی خواننده در فرآیند تولید معنای جدید و خوانش خلأهای متن می¬پردازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که رمان هرس با بهره جستن از شیوه¬های خلاق و نوین داستان¬نویسی و درهم شکستن کلیشه¬های مربوط به مفهوم جنگ، توانسته است افق انتظار خوانندة ایرانی را در ارتباط با این مفهوم و پیامدهای انسانی آن تغییر داده و پاسخ¬گوی ذهن پرسشگر خوانندة معاصر باشد.
پرونده مقاله