يكي از مباحث مهم درباره شعر و انديشه حافظ، مبحث جبرگرايي است. گرچه محققان از جنبههاي گوناگون اين مسئله را مطالعه كردهاند؛ اين موضوع نيز مانند بسياري از موضوعات مربوط به حافظ محل مناقشه است. برخي از محققان، جبرانگاري حافظ را تأیید کردهاند، گرچه در اشعريگرایي او اتفاق چکیده کامل
يكي از مباحث مهم درباره شعر و انديشه حافظ، مبحث جبرگرايي است. گرچه محققان از جنبههاي گوناگون اين مسئله را مطالعه كردهاند؛ اين موضوع نيز مانند بسياري از موضوعات مربوط به حافظ محل مناقشه است. برخي از محققان، جبرانگاري حافظ را تأیید کردهاند، گرچه در اشعريگرایي او اتفاق ندارند؛ بيشتر آنان در اين نكته تأمل كرده و انديشه حافظ را وراي عقيده مجبره و اشاعره ميدانند. در این مقاله ضمن طرح اینگونه دیدگاهها به این نکته توجه شده که موضوع اختلاف اشاعره و معتزله بر سر فعل ارادی انسان است و هر عقیده جبری را نمیتوان دیدگاهی اشعری و حتی مؤمنانه تلقی کرد. سپس نگاه رندانۀ حافظ به جبر مطالعه و با شواهد متعدد از دیوان وي، نشان داده شده که حافظ اینگونه اشعار را در جواب ملامتگرانی آورده که وی را به عشق و رندی متهم میکنند. سرانجام نیز دیدگاه محققانی که با این عقیده همسو هستند مطرح شده است. نتیجۀ پژوهشهای مقاله نشان میدهد که بیشتر ابیات حافظ که ظاهری جبرگرا دارد، در مقام مجادله با ملامتگران و ناظر بر مهمترین ایراد معتزله بر جبرگرایان است. بنابر اين نه تنها جبری و اشعری مسلکبودن حافظ را اثبات نمیکند، بلکه دليلي بر اختلاف فكري حافظ با آنان است.
پرونده مقاله
تأثیر قرآن بر اشعار حافظ از زوایای مختلف از قبیل اقتباس الفاظ و مضامین، شبیهسازی ساختار و اسلوبهای بیانی، بدیهی به نظر میرسد. بهرهمندی حافظ از کلام بیهمتا و آسمانی قرآن، بهصورت پنهان و ناشناخته، رمزآلود و تأویلبردار و ایهامآور و چند کاربردي، سخن وی را در میان سخ چکیده کامل
تأثیر قرآن بر اشعار حافظ از زوایای مختلف از قبیل اقتباس الفاظ و مضامین، شبیهسازی ساختار و اسلوبهای بیانی، بدیهی به نظر میرسد. بهرهمندی حافظ از کلام بیهمتا و آسمانی قرآن، بهصورت پنهان و ناشناخته، رمزآلود و تأویلبردار و ایهامآور و چند کاربردي، سخن وی را در میان سخنان بشری، رنگی هنری بخشیده است. به نظر میرسد داستان موسی و عبد (خضر) در سوره کهف، الگو و مبنای حافظ در سرایش غزل پنجم دیوان (دل میرود...)، قرار گرفته است و حافظ آگاهانه و با هنرمندی تمام عیار خود، طرح، نقشه، مواد و مصالح اولیه این غزل را از داستان مذکور گرفته و با ساختاری شعری و هنری در پی بیان معانی مختلف بر آمده و داستان مذکور را به زبان شعرفارسی بازآفرینی کرده است. حضور واژهها، عناصر، رمزها و نشانههای متعدد در متن غزل مذکورـ در کنار ظرفیت پذیرش تعابیر و دریافتهای متداول حافظشناسانـ ما را به داستان موسی و عبد در قرآن کریم رهنمون میکند. آشکارشدن راز پنهان، کشتی شکسته، دیدار آشنا، درویش بینوا، کوشش در راه عیش، به خود نپوشیدن، به میآلودن، عذرخواهی، هات و...، بیواسطه و باواسطه، نمادها، نشانهها و روابطی است که نويسندگان در این مقاله، در صدد تطبیق آنها بر فضا، ساختار و مضامین آیات 62 تا 82 سوره کهف میباشند.
پرونده مقاله
انسان معاصر با پدیده جهانی شدن و فرصت ها و تهدیدهای ناشی از آن مواجه است. در کنار دستاوردهاي تمدن غرب مانند: حقوق بشر، دموکراسی و توسعه ، خارهای اضطراب، افسردگی و پوچی نیز روییده اند. با معنا زیستن و خشنود زیستن از نیازهای اساسی انسان امروز است که از آن دور افتاده است. چکیده کامل
انسان معاصر با پدیده جهانی شدن و فرصت ها و تهدیدهای ناشی از آن مواجه است. در کنار دستاوردهاي تمدن غرب مانند: حقوق بشر، دموکراسی و توسعه ، خارهای اضطراب، افسردگی و پوچی نیز روییده اند. با معنا زیستن و خشنود زیستن از نیازهای اساسی انسان امروز است که از آن دور افتاده است. آیا ادبیات و فرهنگ ایرانی ميتواند به این نیازها پاسخ دهد؟
این مقاله درپی آن است که با بازخوانی شعر حافظ، برای مشکلات معرفتی و روانی انسان امروز راهحلهایی بیابد. شعر حافظ چون جویباری است که می توان در آن آلودگیهای زندگی مدرن را از خود دور ساخت و مثل بوستانی است که به انسان امروز آرامش و خوشی می بخشد. در پرتو شعر حافظ میتوان با معنا زیستن و خشنود زیستن را تمرین کرد.
حافظ با خدا باوری و تکیه بر عنایت او و زیبا دیدن جهان به زندگی انسان معنا میبخشد و با پیامهاي روانشناختی ـ اجتماعی خود به آدمی آرامش و دوستی و مدارا؛ ترک ریا و تنبلی و یاس میآموزد.
روش تحقیق این مقاله توصیفی و بر پایه منابع کتابخانه ای است . نويسنده پس از استخراج مواد لازم از دیوان حافظ به بررسی و تحلیل آنها پرداخته است.
پرونده مقاله
برخلاف بسیاری از شاعران ادب فارسی به ویژه مشهورترین آنان، شناخت اندیشه و جهانبینی حافظ عمدتاً منوط به اشعار اوست که بخش اصلی آن غزلیات است.
شرح تک بیتهایی از غزليات حافظ سابقة دیرین دارد و در سالهای اخیر سرماية تحریر مقالههای فراوانی شده است.
در این مقالهها به چکیده کامل
برخلاف بسیاری از شاعران ادب فارسی به ویژه مشهورترین آنان، شناخت اندیشه و جهانبینی حافظ عمدتاً منوط به اشعار اوست که بخش اصلی آن غزلیات است.
شرح تک بیتهایی از غزليات حافظ سابقة دیرین دارد و در سالهای اخیر سرماية تحریر مقالههای فراوانی شده است.
در این مقالهها به شرح تفسیري، یا تأویلی تمام بیت پرداخته شده، یا درباره کلمات و نکاتی از بیت اظهار نظر و بحث شده یا در درستی و اصالت صورت ضبط شده بعضی از مفردات و ترکیبهای آنها تردیده شده است که بیشتر از نوع شرح و تاویل بیت است.
یکی از ابیات «بحثبرانگیز» که تاکنون بیشترین شرح و اظهارنظر دربارة آن انجام گرفته، این بیت است:
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند
مرید خرقة دردیکشان خوشخویم
بخش مهمی از شرح و تفسیرهای دربارة این بیت، پس از انتشار تصحيح حافظ به دست مرحوم خانلری نوشته شده است. وی برخلاف تمام نسخههای پیشین، در مصرع اول، فعل «بنشیند» را بر «ننشیند» ترجیح داده و همین نکته بحثهای فراوانی را در شرح بیت، برانگیخته است. در این مقاله با مراجعه به آرا و نظریات نویسندگان و شارحان دربارة بیت، این نظریات، بررسی، مقایسه و تحلیل شده است.
با توجه به بررسی و تحلیل این نظریات در مجموع میتوان نتیجه گرفت که حافظ در این بیت میان «عبوسی» و گرفتگی ناشی از زهد (که در چهرة زاهد نمودار است) با گرفتگی و عبوسی ناشی از میزدگی و خماری دردنوشان مقایسهای کرده، این را بر آن ترجیح مینهد و در تایید و تأکید این رجحان در مصرع دوم خود را مرید خرقه دُردیکشان خوشخو میخواند.
پرونده مقاله
با همة كوششهاي اهل بلاغت در شناخت شگردهاي ادبي، هنوز برخي از آنها ناشناخته ماندهاست. مقالة حاضر به معرفي يك شگرد ادبي از اين دست با نام «نقلقول هنري» ميپردازد و چند و چون آن را در شعر حافظ بررسي ميكند. نقلقول هنري چيست، هنري بودن آن چگونه رخ مينمايد و گونههاي آن چکیده کامل
با همة كوششهاي اهل بلاغت در شناخت شگردهاي ادبي، هنوز برخي از آنها ناشناخته ماندهاست. مقالة حاضر به معرفي يك شگرد ادبي از اين دست با نام «نقلقول هنري» ميپردازد و چند و چون آن را در شعر حافظ بررسي ميكند. نقلقول هنري چيست، هنري بودن آن چگونه رخ مينمايد و گونههاي آن كداماند؟ اين مقاله پاسخگويي به اين پرسشها را بر عهده دارد. روش ما براي اين منظور، روش توصيفي با رويكرد ساختگرايانه بوده است.
از مجموع اين بررسي چنين نتيجه ميگيريم كه نقلقولهاي هنري حافظ به تبع اعتدالگرايي او عموماً در دو سوية روايي و شعري سيري معتدل را پشت سر گذاشتهاند و در اين دو سويه، به اقتضاي حال، با عناصر راوي، فضا، زمان، مكان، توصيف، شخصيت، گفتمان، رويداد و تعليق و آرايههاي مجاز، تشبيه، اسلوب معادله، استعاره، تشخيص، متناقضنما، كنايه، جناس، واجآرايي، تنسيقالصفات، ايهام، استخدام، مراعاتالنظير، تضاد، تلميح، ارسالالمثل، تضمين، تلميع، اغراق، طنز، اسلوبالحكيم، دليل عكس، حسنمطلع، ردالمطلع و حسنمقطع پيوند خوردهاند. همچنين نمونههاي اين شگرد در ديوان وي، به اعتبارهاي مختلف، تقسيمات متفاوتي مانند بيواسطه/ باواسطه، گفتاري/ نوشتاري، مستقيم/ غيرمستقيم، بهعبارت/ بهمضمون، يكمصراعي/ يكبيتي/ دوبيتي/ سهبيتي/ چهاربيتي/ پنجبيتي و واحد/ متعدد را برميتابند.
پرونده مقاله
دربارة الهامهای شاعرانه، دست کم دو دیدگاه کلی وجود دارد: نخست، الهام پدیدهای است فرا طبیعی و بیرون از وجود شاعر؛ دوم الهام نیرویی ذهنی و برخاسته از ضمیر ناخودآگاه شاعر است.
نظریهپردازان و شاعران در بارة هریک از این دو نظریه و تأیید یا رد آن بسیار سخن گفتهاند. تفاو چکیده کامل
دربارة الهامهای شاعرانه، دست کم دو دیدگاه کلی وجود دارد: نخست، الهام پدیدهای است فرا طبیعی و بیرون از وجود شاعر؛ دوم الهام نیرویی ذهنی و برخاسته از ضمیر ناخودآگاه شاعر است.
نظریهپردازان و شاعران در بارة هریک از این دو نظریه و تأیید یا رد آن بسیار سخن گفتهاند. تفاوت ساختار ذهنی افراد انسانی، طبعاً دریافتهای ذهنی و نیز واکنشهای ذهنی متفاوت را در برابر یک تجربة واحد، در پي دارد. يعني، هر شاعر، گاه در حال و هوا يا لحظاتي خاص، احساس میکند پیامهایی را به گونهای کم و بیش مبهم، از جايي (بيرون يا درون خويش)، دریافت میكند، بیآنکه بداند خاستگاه این پیامها کجاست. این پیامهای تازه و نامشخص، گاه، با انباشتههای ذهنی پيشين شاعر در میآمیزد و این آمیزش به گونهای است که اغلب جدا سازی بخشهایی از آن، با عنوان «الهامهای غیبی» یا «انباشتههای ذهنی»، ناممکن مینماید.
بررسی یا تحلیل این روند پیچیده ذهنی که همواره محل نزاع بسیاری از شاعران و نظریهپردازان هنري بوده، موضوع بحث این گفتار است.
پرونده مقاله
ادبیات فارسی به ویژه ادبیات عرفانی، با اندیشه های اشراقی سهروردی آمیختگی فراوان دارد. این آمیزش و تأثرِ حاصل از آن عمدتاً به واسطه آثار رمزی اوست که آرای فلسفی خود را در این متون به زبان ادبی بیان کرده است. وی در آثار خود از تجارب عرفانی، گاه به صورت مستقیم و گاه در قا چکیده کامل
ادبیات فارسی به ویژه ادبیات عرفانی، با اندیشه های اشراقی سهروردی آمیختگی فراوان دارد. این آمیزش و تأثرِ حاصل از آن عمدتاً به واسطه آثار رمزی اوست که آرای فلسفی خود را در این متون به زبان ادبی بیان کرده است. وی در آثار خود از تجارب عرفانی، گاه به صورت مستقیم و گاه در قالب داستان هایی رمزی سخن گفته است و گاه در قالب ناظری بیرونی به طبقهبندی و نظاممند کردن انواع این تجربیات پرداخته است. حافظ نیز در مقام شاعری که با میراث ادبی پیش از خود همواره در ارتباط بوده است، گاه تجارب منحصر به فردی را در قالب غزل ارائه می دهد که در مقام مقایسه، شباهت های چشمگیری با تجربیات سهروردی دارد. در مواجهه با امر قدسی که در بنیان بی صورت و تعین است، این ذهن صاحب تجربه است که در فرآیند تجربه به آن شکل میبخشد. میتوان مدعی شد که آثار سهروردی در شکلدهی به ساختار ذهن حافظ برای تعین بخشیدن به این تجارب مؤثر بوده است. گاه شباهتهای این تجارب مربوط به مکان این رویدادهاست که همان عالم مثال و هورقلیای مورد نظر سهروردی است و گاه در کیفیت تجربه است که به صورت تجربههای دیداری و شنیداری و بویایی پدیدار گشتهاند. توصیف تجربهها به صورت برق زودگذر یا خورشید نیمهشب، ملاقات با شاهد قدسی و پیر نورانی از مواردی هستند که در ساختار نهایی میان حافظ و سهروردی، شباهتهای چشمگیری دارند.
پرونده مقاله
در این پژوهش ضمن معرفی شاعرانی مانند میخائیل آلکسئی یویچ کوزمین، ايگور واسيلييويچ سوريانين، دميتري باريسوويچ كِدرين و ايليا لِوُويچ سيلوينسكي که در اشعار خود از شاعران شیراز، سعدی و حافظ الهام گرفتهاند، به بررسی اشعار آنها با مضامین همسان ادبیات فارسی و اندیشه های شا چکیده کامل
در این پژوهش ضمن معرفی شاعرانی مانند میخائیل آلکسئی یویچ کوزمین، ايگور واسيلييويچ سوريانين، دميتري باريسوويچ كِدرين و ايليا لِوُويچ سيلوينسكي که در اشعار خود از شاعران شیراز، سعدی و حافظ الهام گرفتهاند، به بررسی اشعار آنها با مضامین همسان ادبیات فارسی و اندیشه های شاعران شیراز پرداخته شده است. هدف پژوهش، بررسی نوع نگاه شاعران روسی به آثار سعدی و حافظ و پاسخ به این پرسش است که شاعران روسی به چه بنمایههایی از شعر آنها توجه نشان داده اند. برای نمونه بازتاب مضامین اخلاقی چگونه بوده است؟ آیا علاوه بر اخلاقیات به سبک های ادبی هم توجه داشته اند؟ با توجه به اینکه برخی از شاعران روسی به سبک غزل سرایی شاعران ایرانی علاقه و توجه نشان دادهاند، آیا با اثرپذیری از شاعران فارسی به این سبک شعری روی آوردند و چه کسانی و تحت تأثیر چه شاعرانی از ایران به این سبک رجوع کردند؟ در مقاله به دوره ای که در آن بیشترین توجه به شاعران شیراز شده و همچنین به دلایل این گرایش پرداخته خواهد شد. شاعران پرآوازۀ سده-های نوزدهم و بیستم ادبیات روسی، توجهی خاص به اندیشه های شاعران شیراز داشتهاند. در بررسی های انجام شده روشن شد که نوع تأثیرگذاری و گرایش گوناگون بوده است. همچنین در این مقاله به بررسی دلایل علایق و گرایش شاعران روسی یادشده به اشعار شاعران شیراز (حافظ و سعدی) پرداخته می-شود.
پرونده مقاله
ترجمه به عنوان حلقۀ اتصال ميان دو زبان و فرهنگ، سبب تقویت پیوند بین دو زبان پارسي و عربي و تعامل فرهنگی آنان شده است. سروده های شاعران فارسی همواره مورد توجه مترجمان عربزبان بوده است. محمد الفراتی (1880-1978م)، شاعر سوری، یکی از مترجمان معاصر عرب است که با زبان شعر به چکیده کامل
ترجمه به عنوان حلقۀ اتصال ميان دو زبان و فرهنگ، سبب تقویت پیوند بین دو زبان پارسي و عربي و تعامل فرهنگی آنان شده است. سروده های شاعران فارسی همواره مورد توجه مترجمان عربزبان بوده است. محمد الفراتی (1880-1978م)، شاعر سوری، یکی از مترجمان معاصر عرب است که با زبان شعر به ترجمۀ غزلیات حافظ پرداخته است. در این جستار با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی ترجمههای فراتی از دو غزل حافظ پرداخته و بر اساس نظریۀ دریافت نشان دادهایم که مترجم، با وجود آشنایی با زبان فارسی، گاه در فهم و دریافت اشعار کنایی و ایهاموار به خطا رفته است و در نتیجه، در دریافت و انتقالِ پیامِ زبانِ مبدأ به مخاطبان موفق نبوده است. البته ترجمۀ وی با وجود کاستیهایی که ناشی از درنیافتن مقصودِ حافظ بوده، بسیار زیباست و تلاش کرده تا در موسیقی بیرونی (وزن و نظام قافیهبندی) نیز بازآفرینی خود را به زبان شعری حافظ نزدیک کند. همچنین معلوم شد که وی در دریافتِ مفهوم اشعارِ فاقد تعابیر عارفانه تاحدودی موفقتر از اشعار عرفانی بوده است.
پرونده مقاله
استخراج مؤلفههایی برای تعیین سبک فردی نویسنده، از جمله مواردی است که میتواند اضهارنظرها دربارۀ سبک نویسنده را دقیق تر و بیشتر بر اساس پارامترهای قابل اندازه گیری نشان دهد. یکی از این پارامترها می تواند بررسی بسامد نسبی ساختاری خاص باشد. در این باره بررسی ساختار هجایی چکیده کامل
استخراج مؤلفههایی برای تعیین سبک فردی نویسنده، از جمله مواردی است که میتواند اضهارنظرها دربارۀ سبک نویسنده را دقیق تر و بیشتر بر اساس پارامترهای قابل اندازه گیری نشان دهد. یکی از این پارامترها می تواند بررسی بسامد نسبی ساختاری خاص باشد. در این باره بررسی ساختار هجایی ردیف و قافیه میتواند مؤثر باشد. به این منظور این پژوهش کوشیده است تا با بررسی بسامد ساخت و الگوی هجایی ردیف و قافیه در اشعار حافظ، میزان استفاده این شاعر بزرگ را از هر یک از ساختهای هجایی زبان فارسی در ردیف و قافیه و همچنین چینش این ساختها در هر یک از الگوهای هجایی بررسی کند. این پژوهش نشان میدهد که نسبت ساخت هجا در شعر حافظ با زبان طبیعی فارسی تاحدودی هماهنگی دارد. به لحاظ الگوی هجا، شاعر از الگوهای بسیار متنوعی استفاده کرده است. به لحاظ بسامد الگوهای به کار گرفته شده نیز الگوهای متفاوت از بسامدهای متفاوتی برخوردارند. هر چند شاعر در الگوی تک-هجایی رغبتی به استفاده از هجای باز نشان نداده است، در الگوهای چندهجایی به خوبی از این هجا استفاده کرده است. این پژوهش نشان میدهد که شاعر در استفاده از برخی از الگوها با محدودیتهایی مواجه است که از آن جمله میتوان به استفاده نکردن از الگوهایی که با cvcc آغاز میشوند در الگوهای دو هجایی اشاره کرد. این پژوهش همچنین نشان میدهد که در کاربرد هر یک از ساختها در مجموع الگوها، ساخت cv بر دو ساخت cvc و cvcc برتری یافته است. به لحاظ میانگین کاربرد هر یک از ساختهای سه گانه در مجموع هجاهای ردیف و قافیه، هجای cv در رتبه اول و هجاهای cvc و cvcc در جایگاههای بعد قرار دارند که هم به لحاظ رتبه و هم بسامد نسبی با زبان گفتاری و نوشتاری همراهی میکند.
پرونده مقاله
استعارة مفهومی، شگرد ذهن برای مفهومسازی امور انتزاعی است. ذهن به کمک این سازة بنیادین میکوشد برخی از امور ناملموس را برای خود ملموس سازد و با آن بیندیشد. از اینرو انتظار میرود که با تغییر آن، شاهد تغییر در کلانسیستمهای وابسته به اندیشه نیز باشیم. از جمله این کلان چکیده کامل
استعارة مفهومی، شگرد ذهن برای مفهومسازی امور انتزاعی است. ذهن به کمک این سازة بنیادین میکوشد برخی از امور ناملموس را برای خود ملموس سازد و با آن بیندیشد. از اینرو انتظار میرود که با تغییر آن، شاهد تغییر در کلانسیستمهای وابسته به اندیشه نیز باشیم. از جمله این کلانسیستمها، سبکهای ادبیاند که عوامل زیادی در تغییر آنها دخالت دارد. این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی میکوشد به این سؤال پاسخ دهد که تغییر استعارههای مفهومی در زمان، چه تأثیری در تغییر سبکهای ادبی دارد و برای پاسخ به آن، استعارههای مفهومی حوزة بدن را که شامل واژههای «دست، چشم، دل و سر» است، در منتخبی از اشعار فرخی سیستانی، انوری و حافظ ردیابی میکند و با تحلیل اطلاعات بهدستآمده، به کمک نظریه های سبکشناسی شناختی و سبکشناسی درزمانی، نتیجه میگیرد که استعارههای مفهومی در طول زمان دچار تغییراتی معنیدار شدهاند که همسو با تحولات سبکهای ادبی و از متغیرهای اثرگذار بر تحول سبکها بوده است.
پرونده مقاله
زیبایی ها در شعر حافظ لایه بندی شده اند و درجاتی دارند. پژوهش پیش رو برای تبیین مراتب زیبایی در غزل حافظ، می کوشد درجات زیبایی و روابط میانشان را دریابد، بنابراین بر پایه هرمنوتیک کلاسیک و شیوة «شلایرماخر»، متن غزل حافظ را تفسیر فنی و تفسیر دستوری کند. ابتدا برای تفسیر چکیده کامل
زیبایی ها در شعر حافظ لایه بندی شده اند و درجاتی دارند. پژوهش پیش رو برای تبیین مراتب زیبایی در غزل حافظ، می کوشد درجات زیبایی و روابط میانشان را دریابد، بنابراین بر پایه هرمنوتیک کلاسیک و شیوة «شلایرماخر»، متن غزل حافظ را تفسیر فنی و تفسیر دستوری کند. ابتدا برای تفسیر فنی، معانی لغوی و اصطلاحی واژگان «حسن» و «آن» را در آرای متفکران مسلمان بازشناسی و در شرایط خاص زمانی- مکانی، تبیین مینماید، آن گاه برای تفسیر دستوری، به تبیین ویژگی های معناشناسانه واژگان هم سنگ زیبایی، کلمات ملازم حسن و اصطلاحات مکملش می پردازد و بر پایة بسامد این اصطلاحات، هم زمان دست به تفسیر کمّی و کیفی می زند. نتیجه این که به استناد بسامد واژگانی و مصادیق زیبایی، «حسن» بهعنوان مفهومی که با استفاده از «علم نظر» سنجیده می شود، نخستین و سادهترین مفهوم زیبایی در غزل حافظ است و به دو گونه «حسن خداداد» و «حسن بسته زیور» تفکیک می شود. «حسن خداداد» دارای مراتب و پلههای «لطف»، «ملاحت» و «آن» است. «لطف» مرتبه ای است بالاتر از «حسن»؛ در واقع کیفیتی است که بر «حسن» افزوده شده است. «ملاحت» کیفیتی است که درک می شود ولی قابل وصف نیست و در نهایت «آن» کیفیتی رمزآمیز و غیرقابل وصف در معشوق است که همگان توان درک و تشخیصش را ندارند. در نظام زیباییشناختی ذهن حافظ، «آن» بهعنوان «سرنمون» در کانون توجه او جای گرفته و معیاری است برای رد یا قبول دیگر صفات زیباییشناختی.
پرونده مقاله