بررسی ریشهشناختی واژههای دخیل در زبان فارسی بیانگر آن است که برخی از این واژهها در اصل واژههایی فارسی بودهاند که پیشتر وارد زبانهای مختلف شده و پس از یافتن رنگ و بویی بیگانه، مجدداً وارد زبان فارسی شدهاند. تأملی در پژوهشها و آثار موجود حکایت از آن دارد که این م چکیده کامل
بررسی ریشهشناختی واژههای دخیل در زبان فارسی بیانگر آن است که برخی از این واژهها در اصل واژههایی فارسی بودهاند که پیشتر وارد زبانهای مختلف شده و پس از یافتن رنگ و بویی بیگانه، مجدداً وارد زبان فارسی شدهاند. تأملی در پژوهشها و آثار موجود حکایت از آن دارد که این موضوع عمدتاً در خصوص واژههای معرب بررسی شده و در مورد دیگر زبانها کمتر بدان توجه شده است. اين در حالی که این پدیده در خصوص تعدادی از واژههای اروپایی و به ویژه فرانسوی و انگلیسی رایج در زبان فارسی نیز صادق است که نه تنها در فرهنگهای عمومی که در فرهنگهای اختصاصیای که به موضوع واژههای دخیل اروپایی در زبان فارسی پرداختهاند نیز بدان بیتوجهی شده است. در این نوشتار با استناد به فرهنگهای معتبر اروپایی به نحوی مستند و مستدل به نمونههایی از این واژههای به ظاهر دخیل اروپایی در زبان فارسی که اصل فارسی دارند، پرداخته شده و به فراخور حال به کاستیهای برخی فرهنگهای معتبر زبان فارسی در خصوص ریشهیابی این واژهها اشاره شده است.
پرونده مقاله
برای درکِ بلاغت زبان فارسی و کشف و شناساییِ قواعد و اصول آن، لازم است که از مطالعه و تحلیل ساخت های نحویِ آن شروع کرد. از این طریق مشخّص می شود که ساخت های نحوی در حالتِ عادی و خنثی چه نظم و ترتیبی دارند و در موقعیتهایی که القای غرضِ بلاغی و معنای خاصی مدّنظر است، چه ت چکیده کامل
برای درکِ بلاغت زبان فارسی و کشف و شناساییِ قواعد و اصول آن، لازم است که از مطالعه و تحلیل ساخت های نحویِ آن شروع کرد. از این طریق مشخّص می شود که ساخت های نحوی در حالتِ عادی و خنثی چه نظم و ترتیبی دارند و در موقعیتهایی که القای غرضِ بلاغی و معنای خاصی مدّنظر است، چه تغییراتی پیدا می کنند؛ زیرا ساخت نحوی که همان چگونگیِ نظم و ترتیب اجزاست، بر اساسِ معنا و اغراضِ بلاغی شکل می گیرد. هر نوع «تغییر در جایگاه دستوری و معمولی اجزا»، «دگرگونی در صورتِ جمله ها» و هرگونه «حذف یا اضافه ای» که در کلام صورت می گیرد، ناشی از اغراض بلاغی است. این مقاله با تکیه بر سخن سعدی به عنوانِ نمونۀ بارز بلاغتِ زبان فارسی، به بررسی مهم-ترین بسترهای بلاغت در نحوِ زبان فارسی می پردازد که انتقالِ معنا و القای اغراضِ بلاغی از طریق آنها صورت می گیرد. هدف از این پژوهش، شناسایی بستر های کلان و کلّیِ نحو زبان فارسی در القای اغراض بلاغی است که هر کدام از آنها می تواند مصداق های زیادی را شامل شود. همچنین سعی بر این است تا نشان داده شود که معمولاً با هر کدام از این ظرفیت ها، چه معانی و اغراض و مقاصدی بیان می شود. نتیجۀ کار نشان می دهد که «جابه جایی اجزای کلام»، «تغییر در ساخت و صورت جمله ها» و «افزایش و کاهش نحوی»، ظرفیت هایی هستند که برای بیان اغراض بلاغی در نحو زبان فارسی کاربرد دارند.
پرونده مقاله
مقاله حاضر به چگونگی توصیف بوها درداده های منتخب از متون ادبی زبان فارسی میپردازد. به این منظور نمونههای کاربرد واژه «بو» و وابستههای آن از دو پیکره نوشتاری (شامل متون خبری و داستانی) با حدود نه میلیون واژه استخراج شدند و بر اساس ویژگیهای ساختاری و معنایی دستهب چکیده کامل
مقاله حاضر به چگونگی توصیف بوها درداده های منتخب از متون ادبی زبان فارسی میپردازد. به این منظور نمونههای کاربرد واژه «بو» و وابستههای آن از دو پیکره نوشتاری (شامل متون خبری و داستانی) با حدود نه میلیون واژه استخراج شدند و بر اساس ویژگیهای ساختاری و معنایی دستهبندی و توصیف شدند. بررسی دادهها نشان می دهد بوها در زبان فارسی بیشتر با ساختهای اضافی توصیف میشوند تا ساختهای وصفی (82% در مقابل 18%). در مورد شیوه توصیف بوها نیز مشخص شد فارسی زبانها ترجیح میدهند بوها را با اشاره به منشا ان توصیف کنند تا با استفاده از صفات. علاوه بر اینها مشخص شد در ترکیبهای اضافیای که بو با یک واژه انتزاعی همراه می شود بو کاربردی استعاری می یابد و مجازاً به معنی«اثر و نشانه» به کار میرود. در مورد ویژگیهای صفاتی که برای توصیف بوها به کار گرفته می شوند نیز روشن شد که از یکسو صفات محدودی برای توصیف بوها وجود دارند و از دیگر سو این صفات را میتواناز نظر معنایی به سه دسته صفات مطبوع، صفات نامطبوع و صفاتی که بر خاص بودن بو تأکید میکنند دسته بندی کرد. علاوه بر اینها مقایسه دو دسته داده نشان داد که در دادههای مستخرج از متون خبری، نسبت کاربرد استعاری بو و در دادههای مستخرج از متون داستانی، نسبت توصیف بو با منشا آن بیشتر است که با توجه به تنوّع ماهیت متونی جامعه آماری پژوهش، قابل توضیح است.
پرونده مقاله
تحلیل گفتمان، رویکردی بینارشته ای در حوزه های زبان شناسی، معناشناسی، ادبیات، روابط فرهنگی، حوزههای بینالملل و برخی رشتههای دیگر است. این رویکرد، چگونگي تبلور و شكل گيري معنا و پيام را در پیوند با عوامل درون زباني و برون زباني تحلیل و ارزیابی میکند. گفتمان ها به سبب چکیده کامل
تحلیل گفتمان، رویکردی بینارشته ای در حوزه های زبان شناسی، معناشناسی، ادبیات، روابط فرهنگی، حوزههای بینالملل و برخی رشتههای دیگر است. این رویکرد، چگونگي تبلور و شكل گيري معنا و پيام را در پیوند با عوامل درون زباني و برون زباني تحلیل و ارزیابی میکند. گفتمان ها به سبب استفاده از زبان و قدرت زبانی، به نوعی زبانِ روابطِ قدرت هستند و معانی و مضامین همسو و مشترک که در زبان متبلور است نیز از جلوه های بارز قدرت فرهنگی محسوب میشود. از اینرو هدف از نگارش این مقاله، تشریح معنامبنایانه و تحلیل گفتمانی معانی و مشاهیر مشترک در قالب طرحوارههای ذهنی با استفاده از روش اسنادی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی در جهت ارتقای سطح روابط فرهنگی است. مهمترین یافته های این پژوهش در حوزة تمدنی مشترک (غیر هم زبان) مضمون ها، طرحواره های ذهنی و به ویژه عرفانی بین مشاهیر مشترک ایران و ترکمنستان است. طرحوارههای عرفانی، اخلاقی و... برای ایران و ازبکستان نیز نمود دارد که می تواند با اقبال عمومی همراه شود. مضامین و طرحواره های ذهنی- حماسی شاهنامه و مضامین پارهای از منظومههای عاشقانه یا حتی مضامین اشعار عمر خیام نیز که بیشتر با استقبال محققان گرجی مواجه شده است، میتواند نقشی بی بدیل در عرصۀ گسترش روابط فرهنگی با کشورهای غیر هم زبان حوزۀ تمدنی ایجاد کند.
پرونده مقاله
در ایران معاصر، گاهی رابطۀ میان هویتهای قومی و هویت ایرانی در مرز میان همسویی، تضاد، تنازع و گسست بوده است. روایتهای سیاسی و اجتماعی از مسئله هویت ایرانی و عناصر آن، در تضعیف یا تقویت این رابطه اثرگذار است. از سه روایت ملتگرا، مدرن و پست مدرن و تاریخی، تنها روایت تار چکیده کامل
در ایران معاصر، گاهی رابطۀ میان هویتهای قومی و هویت ایرانی در مرز میان همسویی، تضاد، تنازع و گسست بوده است. روایتهای سیاسی و اجتماعی از مسئله هویت ایرانی و عناصر آن، در تضعیف یا تقویت این رابطه اثرگذار است. از سه روایت ملتگرا، مدرن و پست مدرن و تاریخی، تنها روایت تاریخی است که با پرهیز از افراط و تفریط در تبیین مسئله، به تحکیم و پیوستگی حداکثری ایران و ایرانیان توجه دارد. ابراهیم یونسی، فعال سیاسی، مترجم و نویسنده کردتبار ایرانی، صاحب آثار متعددی به زبان فارسی است. برخی از آنچه او ترجمه کرده دربارۀ تاریخ فرهنگی و سیاسی کردها و وقایع سیاسی معاصر است. همچنین از او رمانهایی نیز با زمینۀ اقلیمی منتشر شده است. او در مقدمه یا پاورقی اغلب ترجمهها به نسبت میان کردها و ایران توجه دارد و به گونهای هویتاندیشانه میان کردها و ایران رابطهای همسو و همجهت برقرار میکند و نظر نویسندگانی را که قائل به تمایز و جدایی میان هویت قومی و هویت ایرانی هستند یا بخشی از عناصر هویت قومی را در جهت تضعیف هویت ایرانی برجسته کردهاند، نقد میکند. او به ویژه متوجه نقش و کارکرد هویتساز زبان کردی و زبان فارسی است. بنابراین، به رغم وابستگی سیاسیِ ابتدایی خود یا خلاف آنچه برخی احزاب سیاسی در نظر دارند، میان زبان کردی و زبان فارسی قائل به رابطهای همسو است. از اینرو زبان فارسی را برای نوشتن به کار میگیرد و سعی میکند با کاربست فراوان واژگان و آنچه داشتههای دانشی و زبانی کردی است، بر غنای زبان فارسی و گنجینۀ لغوی و فرهنگی آن در آثارش بیفزاید. در این مقاله با تحلیل مقدمههای ترجمهها و توجه به مسائل زبانی داستانها به این وجه هویتاندیشانۀ ابراهیم یونسی پرداخته شده است.
پرونده مقاله