هدف از تدوين اين مقاله اين بود كه داستان «خسرو و شيرين» را كه در دو منظومه متفاوت آمده است، به صورت تطبيقي با هم مقايسه كنيم. نخست خلاصهاي از دو منظومه؛ يعني شاهنامه و خسرو و شيرين نظامي فراهم آورديم تا چهارچوب و طرح كلي داستان در دو منظومه پيش چشم خواننده باشد. سپس چکیده کامل
هدف از تدوين اين مقاله اين بود كه داستان «خسرو و شيرين» را كه در دو منظومه متفاوت آمده است، به صورت تطبيقي با هم مقايسه كنيم. نخست خلاصهاي از دو منظومه؛ يعني شاهنامه و خسرو و شيرين نظامي فراهم آورديم تا چهارچوب و طرح كلي داستان در دو منظومه پيش چشم خواننده باشد. سپس دو صورت اينداستان را با يك منبع تاريخي مقايسه كردهايم تا معلوم شود كدام يك از سرايندگان به روايات تاريخي پايبندتر بودهاند. مسلماً اين مراجعه ميبايست به منبعي صورت گيرد كه قبل از اين دو منظومه به رشته تحرير در آمده باشد؛ چرا كه احتمال اينكه تاريخهاي بعدي خود تحت تأثير يكي از اين دو منظومه باشند، كم نيست. در ضمن ممكن است در طول زمان شاخ و برگهايي به اين داستان افزوده و وارد تاريخ شود. براي اين كار تاريخ طبري را انتخاب كرديم كه از همه منابع قديميتر است و خلاصهاي هم از روايت تاريخ طبري فراهم كرديم تا دو خلاصه قبلي را با اين يكي محك بزنيم. مواردي نيز بود كه در شاهنامه يا خسرو و شيرين يا هر دو ذكر شده بود، وليدر تاريخ طبري نبود. در چنين مواردي نيز به كتابهاي مجمل التواريخ و تاريخ ثعالبي مراجعه كرديم كه حداقل قبل از نظامي تأليف يافتهاند.
پرونده مقاله
«سرمتنيت» از مقوله هاي پنجگانۀ «ترامتنيت» ژرار ژنت است كه به بررسي روابط ژانر شناسانه يك اثر و روابط طولي ميان آن و ژانر متعلق بدان می پردازد. اين مقوله، براي بررسي آثاری مناسب است كه در گذر زمان دگرگون شده و بنا به دلايلي از جمله انتظارات اجتماعي و فكري روزگار خويش و ت چکیده کامل
«سرمتنيت» از مقوله هاي پنجگانۀ «ترامتنيت» ژرار ژنت است كه به بررسي روابط ژانر شناسانه يك اثر و روابط طولي ميان آن و ژانر متعلق بدان می پردازد. اين مقوله، براي بررسي آثاری مناسب است كه در گذر زمان دگرگون شده و بنا به دلايلي از جمله انتظارات اجتماعي و فكري روزگار خويش و توقعات مخاطبان، به آثاري گاه متمايز از نوع اوليۀ خويش تبديل شده اند؛ از جمله چنين آثاري اسكندرنامه ها هستند كه حماسه هاي تاريخي اند؛ اما مشخّصههاي ژانري ديگري نيز در آنها وارد شده و آنها را به آثاري فراتر از حماسه هاي تاريخي تبديل كرده است. در این آثار چگونگی تأثیر این مشخصه ها بر سرشت حماسی این آثار و نیز ارتباط آنها با عنوان اسکندرنامه قابل بررسی است. برای این منظور، عناصر سه ژانر موجود در این آثار، استخراج شد و چگونگی کاربرد ژانرهای تعلیمی و غنایی در رابطه با سرمتن حماسی بررسی گردید و مشخص شد وجود تداخل ژانری در اسکندرنامه های پس از فردوسی و نمود برجسته ژانر تعلیمی هرچند زمینۀ حماسی این آثار را از بین نبرده، مقدمات تغییر عنوان این آثار به سوی خردنامه را ایجاد کرده است. در اين نوشتار ویژگی ژانري اسكندرنامه هاي منظوم (فردوسي، نظامي و اميرخسرو) و ارتباط سرمتنی آنها با ژانر اولیه و اصلیشان، حماسه و نیز با عنوان «اسكندرنامه»، بررسی شده است تا ارتباط سرمتني اين آثار و تحولات صورت گرفته در محتواي ژانري آنها مشخص شود.
پرونده مقاله
یکی از مفاهیم بنیادی در اندیشۀ ایرانی، اصل اعتدال و میانه روی در امور زندگی است که در کتاب ها و اندرزنامه های پهلوی به ويژه کتاب ششم دينکرد، مفصلترين اندرزنامه به زبان پهلوی، نمود بارزی دارد. در شاهنامۀ فردوسی نیز که چکیدۀ فرهنگ ایران پیش از اسلام به شمار می آید، میانه چکیده کامل
یکی از مفاهیم بنیادی در اندیشۀ ایرانی، اصل اعتدال و میانه روی در امور زندگی است که در کتاب ها و اندرزنامه های پهلوی به ويژه کتاب ششم دينکرد، مفصلترين اندرزنامه به زبان پهلوی، نمود بارزی دارد. در شاهنامۀ فردوسی نیز که چکیدۀ فرهنگ ایران پیش از اسلام به شمار می آید، میانه گزینی، یکی از اصول اساسی است که در اندرزهای مختلف به آن تأکید شده است. در این مقاله کوشیده ایم تا به شیوة تطبیقی و با رویکرد تحلیل محتوا، همسانی های این دو کتاب را درباره اعتدال بازنماییم. نتایج تحقیق نشان می دهد که مفهوم اعتدال در دینکرد ششم و شاهنامۀ فردوسی به یکدیگر بسیار نزدیک است. در هر دو کتاب، افراط و تفریط از مصادیق شر و بدی هستند و خیر و نیکی که در میانة این دو قرار میگیرد، نماد اعتدال است. از سوی دیگر نیکی مساوی با کردار، پندار و گفتار نیک است؛ سه اصل مهم باور زرتشتی که با خرد، ارتباطی مستقیم و تنگاتنگ دارند و انسان را به زندگی خردمندانه ای راهنمایی می کنند که اصل آن میانه روی است. بین اعتدال و عدل و داد نیز پیوند تنگاتنگی وجود دارد که مفهوم اشه در اندیشة مزدایی را تداعی می کند. گفتنی است که مفهوم اعتدال در دینکرد ششم با اندرزهای بخش تاریخی شاهنامه، به ویژه ابیات مربوط به دوران پادشاهی خسرو انوشیروان، تطابق بیشتری دارد و گاهی اندرزهایی کاملاً یکسان در این زمینه به چشم می خورد که بیانگر تأثیر گذاری دینکرد ششم بر شاهنامه یا منابع یکسان اندرزی دو کتاب است.
پرونده مقاله
این مقاله در پی آن است تا چگونگی صلح اندیشی قهرمانان ایرانی را در داستان فریدون بررسی کند. در این داستان از چند روش صلحاندیشانه صحبت شده است. توزیع گستردۀ ثروت بین نیازمندان که به دست فرانک انجام میشود، تقسیم جهان به سه قسمت و کثرتگرایی در روش حکومت داری و دوری از ان چکیده کامل
این مقاله در پی آن است تا چگونگی صلح اندیشی قهرمانان ایرانی را در داستان فریدون بررسی کند. در این داستان از چند روش صلحاندیشانه صحبت شده است. توزیع گستردۀ ثروت بین نیازمندان که به دست فرانک انجام میشود، تقسیم جهان به سه قسمت و کثرتگرایی در روش حکومت داری و دوری از انفراد در تقسیم جهان که کار فریدون است و گفت وگومحوری در حل منازعات در میان قهرمانان و تکیه برکشف راه حل صلح و رد مطلق خشونت و دوری از استفاده از قدرت نظامی برای حل اختلافات و عدم تعلق به دنیا و دوری از سماجت و جدال برای ماندن در حاکمیت و قدرت، که ویژگی ایرج در مواجهه با برادران است و توجه ویژه به داد و دادگری و دوری از ستم و ستمگری در کردار و گفتار فریدون. آنچه فریدون از آن بهره برده است و نیز کنش، گفتار و اندیشۀ قهرمانان ایرانی در داستان فریدون، با دیدگاه های صلح دوستی امروزی انطباق دارد.
پرونده مقاله
بوران در آستانه فروپاشی ساسانیان به پادشاهی رسیده و در شاهنامه به نیکنامی ستوده شده است؛ با اینهمه، فردوسی در آغاز پادشاهی او میگوید: «یکی دختری بود بوران بهنام/چو زن شاه شد کارها گشت خام». این بیت در تناقض با ابیات بعدی است و القا میکند تباهی اوضاع مملکت در آن زمان چکیده کامل
بوران در آستانه فروپاشی ساسانیان به پادشاهی رسیده و در شاهنامه به نیکنامی ستوده شده است؛ با اینهمه، فردوسی در آغاز پادشاهی او میگوید: «یکی دختری بود بوران بهنام/چو زن شاه شد کارها گشت خام». این بیت در تناقض با ابیات بعدی است و القا میکند تباهی اوضاع مملکت در آن زمان، ناشی از پادشاهی این زن بوده است. در پی پاسخ به این سؤال که «از دو سوی تناقض، کدامیک حقیقت دارد» و «علت تناقض یادشده چه میتواند باشد»، نویسنده مقاله، روایت شاهنامه از کشورداری بوران را به محک منابع تاریخی زده است. دادههای تحقیق نشان میدهد هیچ گزارش منفی دربارۀ بوران وجود ندارد و تمام مورخان، مفصلتر از فردوسی، کشورداری وی را به نیکی گزارش کردهاند. پس چرا فردوسی چنین سروده است؟ نویسنده، با طرح احتمالاتی، به این نتیجه رسیده است که بیت مزبور نه در ارتباط با چگونگی کشورداری بوران، بلکه ناشی از التزام فردوسی به پیشفرضهایی بوده که در سایه باورهای دینی روزگار وی شکل گرفته بود. ردیابی پیشفرضها ما را به این حدیث منسوب به پیامبر (ص) میرساند: «قومی که زمام امور خود را به دست زنی بسپارد، هرگز رستگار نمیشود». اسناد حدیث، اعتبار آن را تأیید نمیکند و حدیث در منابع متقدم شیعی هم نیامده است؛ اما سایۀ فرهنگی اجتماعی آن در جامعه فردوسی موجب این پیشفرض شده است که اگر زن پادشاه شود، مملکت خراب میشود. پس شاعر در تناقض میان آن حقایق تاریخی و این پیشفرضاجتماعی مانده و نتیجهاش، تناقض در سرودن داستان بوران شده است؛ هرچند کلیت شاهنامه، نگاه منفی به زنان را تأیید نمیکند.
پرونده مقاله