• شماره های پیشین

    • فهرست مقالات Metaphor

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - استعارة دستوری: شاخصی نو در تمایز زبان ادب و علم
        حسین  رضویان ساجده  مبارکی
        یکی از مفاهیم مطرح در دستور نقش گرای نظام‌مند هالیدی، استعارة دستوری است که نوعی از استعاره معرفی شده است. هالیدی سه نوع استعارة دستوری - اندیشگانی، بینا‌فردی و متنی- را معرفی و متمایز کرده است. هدف این مقاله، بررسی میزان و شیوة کاربرد انواع استعارة دستوری در متون ادبی چکیده کامل
        یکی از مفاهیم مطرح در دستور نقش گرای نظام‌مند هالیدی، استعارة دستوری است که نوعی از استعاره معرفی شده است. هالیدی سه نوع استعارة دستوری - اندیشگانی، بینا‌فردی و متنی- را معرفی و متمایز کرده است. هدف این مقاله، بررسی میزان و شیوة کاربرد انواع استعارة دستوری در متون ادبی و علمی است. بدین منظور نویسندگان یک اثر علمی با عنوان «درآمدی بر جامعه‌شناسی زبان» نوشتة یحیی مدرسی و یک اثر ادبی با عنوان «تنگسیر» نوشتة صادق چوبک را برای نمونه انتخاب و تجزیه و تحلیل کرده اند. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که میزان استفاده از انواع استعارة دستوری در متون علمی و ادبی یکسان نیست. به نظر می‌رسد که نویسندة متون علمی برای غنی سازی محتوای عبارات، فشرده کردن اطلاعات، تخصصی ساختن متن برای مخاطب مخصوص خود، گویاتر ساختن مطالب و دلایل دیگر از استعارة دستوری استفاده کرده است. در مقابل نویسندة متن ادبی، استعارة دستوری را بسیار کم به کار برده است. دلایل یادشده دربارۀ متون ادبی صادق نیست و کاربرد اندک آن را موجه می سازد. بنابراین مقاله با ارائۀ شواهد کافی از دو متن تلاش دارد تا استعارة دستوری را به عنوان یک شاخص برای تمایز متون علمی و متون ادبی معرفی کند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - بررسی، تحلیل و نقد استعاره مکنیه در آثار بلاغی
        احمد  رضايي‌جمكراني
        ازجمله مسائل درخصوص استعاره که همواره محل مناقشه بوده، استعاره مکنیه است. در آثار اولیه بلاغی از این ساختار خبری نیست؛ در مرحله بعد، محققی چون جرجانی به بحث درباره این موضوع می‌پردازد، ولی نامی بر آن نمی‌نهد. هم‌زمان با وضع این اصطلاح، نزاع بر سر درستی آن نیز آغاز شد، ع چکیده کامل
        ازجمله مسائل درخصوص استعاره که همواره محل مناقشه بوده، استعاره مکنیه است. در آثار اولیه بلاغی از این ساختار خبری نیست؛ در مرحله بعد، محققی چون جرجانی به بحث درباره این موضوع می‌پردازد، ولی نامی بر آن نمی‌نهد. هم‌زمان با وضع این اصطلاح، نزاع بر سر درستی آن نیز آغاز شد، عده‌ای استعاره بودن آن را نپذیرفتند، برخی آن را در زمره تشبیه مضمر دانستند، و گروهی هم فقط نظر دیگران را تکرار کردند. عده‌ای هم در دوره معاصر تلاش کرده‌اند با طرح مسئله تشخیص، اختلافات موجود را حل کنند، ولی در نهایت اذعان می‌نمایند اصطلاح استعاره مکنیه عام‌تر از تشخیص است و شمول بیشتری دارد. در مقاله حاضر ضمن بررسی، تحلیل و نقد این اصطلاح در آثار بلاغی، به ترتیب تاریخی، نشان داده‌ایم پژوهشگران بلاغی بیش از توجه به تعریف استعاره و تمرکز بر چگونگی استعاره مکنیه از نظر اصطلاح‌شناختی یا ترمینولوژیک، آن را از نظر لغوی مدنظر داشته‌اند؛ در حالی که بر مبنای تعریف سکاکی و برخی دیگر از بلاغیون، «استعارگی» این ساختار پذیرفتنی است؛ هرچند نمی‌توانیم قیدهایی مانند «تخییلیه» را بپذیریم. همچنین می‌توان از تشخیص، استعاره تبعیه و جاندارانگاری به‌عنوان شاخه‌های این استعاره یاد کرد، نه جایگزین‌های آن. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - بررسی نقش استعاره‌های مفهومی در تحول سبک‌های ادبی (با تکیه بر استعاره‌های حوزة بدن در اشعار فرخی سیستانی، انوری و حافظ)
        محمد  طاهری معصومه  ارچندانی
        استعارة مفهومی، شگرد ذهن برای مفهوم‌سازی امور انتزاعی است. ذهن به کمک این سازة بنیادین می‌کوشد برخی از امور ناملموس را برای خود ملموس سازد و با آن بیندیشد. از این‌رو انتظار می‌رود که با تغییر آن، شاهد تغییر در کلان‌سیستم‌های وابسته به اندیشه نیز باشیم. از جمله این کلان‌ چکیده کامل
        استعارة مفهومی، شگرد ذهن برای مفهوم‌سازی امور انتزاعی است. ذهن به کمک این سازة بنیادین می‌کوشد برخی از امور ناملموس را برای خود ملموس سازد و با آن بیندیشد. از این‌رو انتظار می‌رود که با تغییر آن، شاهد تغییر در کلان‌سیستم‌های وابسته به اندیشه نیز باشیم. از جمله این کلان‌سیستم‌ها، سبک‌های ادبی‌اند که عوامل زیادی در تغییر آنها دخالت دارد. این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی می‌کوشد به این سؤال پاسخ دهد که تغییر استعاره‌های مفهومی در زمان، چه تأثیری در تغییر سبک‌های ادبی دارد و برای پاسخ به آن، استعاره‌های مفهومی حوزة بدن را که شامل واژه‌های «دست، چشم، دل و سر» است، در منتخبی از اشعار فرخی سیستانی، انوری و حافظ ردیابی می‌کند و با تحلیل اطلاعات به‌دست‌آمده، به کمک نظریه های سبک‌شناسی شناختی و سبک‌شناسی درزمانی، نتیجه می‌گیرد که استعاره‌های مفهومی در طول زمان دچار تغییراتی معنی‌دار شده‌اند که همسو با تحولات سبک‌‌های ادبی و از متغیرهای اثرگذار بر تحول سبک‌ها بوده ‌است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - بررسی و تحلیل چگونگی توصیف «بوها» در متون نوشتاری زبان فارسی
        اعظم استاجی
        مقاله حاضر به چگونگی توصیف بوها درداده های منتخب از متون ادبی زبان فارسی ‌‌می‌پردازد. به این منظور نمونه‌‌های کاربرد واژه «بو» و وابسته‌‌های آن از دو پیکره نوشتاری (شامل متون خبری و داستانی) با حدود نه میلیون واژه استخراج شدند و بر اساس ویژگی‌های ساختاری و معنایی دسته‌ب چکیده کامل
        مقاله حاضر به چگونگی توصیف بوها درداده های منتخب از متون ادبی زبان فارسی ‌‌می‌پردازد. به این منظور نمونه‌‌های کاربرد واژه «بو» و وابسته‌‌های آن از دو پیکره نوشتاری (شامل متون خبری و داستانی) با حدود نه میلیون واژه استخراج شدند و بر اساس ویژگی‌های ساختاری و معنایی دسته‌بندی و توصیف شدند. بررسی داده‌‌ها نشان می دهد بوها در زبان فارسی بیشتر با ساختهای اضافی توصیف ‌‌می‌شوند تا ساختهای وصفی (82% در مقابل 18%). در مورد شیوه توصیف بوها نیز مشخص شد فارسی ‌‌زبان‌ها ترجیح ‌‌می‌دهند بوها را با اشاره به منشا ان توصیف کنند تا با استفاده از صفات. علاوه بر اینها مشخص شد در ترکیب‌های اضافی‌ای که بو با یک واژه انتزاعی همراه می شود بو کاربردی استعاری می یابد و مجازاً به معنی«اثر و نشانه» به کار ‌‌می‌رود. در مورد ویژگی‌های صفاتی که برای توصیف بوها به کار گرفته می شوند نیز روشن شد که از یک‌سو صفات محدودی برای توصیف بوها وجود دارند و از دیگر سو این صفات را ‌‌می‌تواناز نظر معنایی به سه دسته صفات مطبوع، صفات نامطبوع و صفاتی که بر خاص بودن بو تأکید ‌‌می‌کنند دسته بندی کرد. علاوه بر اینها مقایسه دو دسته داده نشان داد که در داده‌‌های مستخرج از متون خبری، نسبت کاربرد استعاری بو و در داده‌‌های مستخرج از متون داستانی، نسبت توصیف بو با منشا آن بیشتر است که با توجه به تنوّع ماهیت متونی جامعه آماری پژوهش، قابل توضیح است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - اپونیم «نام‌بخش»، گونه‌ای بلاغی در زبان فارسی
        حسین قربانپور آرانی المیرا تسلیمی
        اپونیم اسم‌ و صفتی است که به یک مفهوم تبدیل شده و در واقع مفهوم با مصداق یکی شده است و اینک در مفهومی به‌کار می‌‌رود که ناخودآگاه جمعی آن را پذیرفته است. اپونیم برخلاف استعاره، در زبان ادبی به‌کار نمی‌رود؛ بلکه بیشتر در زبان عامیانه کاربرد دارد و برخلاف استعاره که قرینه چکیده کامل
        اپونیم اسم‌ و صفتی است که به یک مفهوم تبدیل شده و در واقع مفهوم با مصداق یکی شده است و اینک در مفهومی به‌کار می‌‌رود که ناخودآگاه جمعی آن را پذیرفته است. اپونیم برخلاف استعاره، در زبان ادبی به‌کار نمی‌رود؛ بلکه بیشتر در زبان عامیانه کاربرد دارد و برخلاف استعاره که قرینه‌ای برای فهم آن لازم است، اپونیم ریشه در ناخودآگاه جمعی قوم یا فرهنگی خاص دارد. در واقع اپونیم‌ها، استعاره‌های کلیشه‌شده‌ای‌ هستند که فهم آنها منوط به همسانی فرهنگی است. اینگونه واژه‌ها در زبان، کاربرد فراوان دارد؛ اما در زبان فارسی تا کنون تحقیقی در باب این ژانر یا صنعت ادبی انجام نشده و حتی به‌عنوان یک آرایۀ ادبی نیز مطرح نشده است. این تحقیق به دنبال آن است که این نوع کاربرد را به‌عنوان یک ژانر، معرفی و نیز اینگونه اسم‌ها را بر اساس قلمرو معنایی و نوع کاربرد آنها تقسیم‌بندی کند. روش این پژوهش کیفی بوده است و داده‌های آن بر مبنای روش توصیفی- تحلیلی و با بهره‌گیری از ابزار مطالعات کتابخانه‌ای به دست آمده است. نتیجۀ این تقسیم‌بندی قرار دادن اپونیم‌ها در هشت گروه مختلف است: مذهبی و غیرمذهبی، حیوان و انسان، مثبت و منفی، سیاست و مکان. از طرفی دیگر در شش دستۀ: نام اشخاص، جانوران، مکان، لوازمی مربوط به بزرگان مذهبی و اسطوره‌ای، در معنای صفت و دنیای مجازی قرار داده شده‌اند. پربسامدترین اپونیم‌ها در زبان فارسی اسم‌هایی خاص هستند که به صفت تبدیل شده‌اند؛ مانند: ابلیس و دجال. بعضی از اپونیم‌ها نام‌ حیواناتی است که به صفت تبدیل شده‌اند؛ مثل: لاشخور و کفتار. برخی از نام‌های مکان نیز به صفت تبدیل شده‌اند؛ همچون: صحرای کربلا و قیامت. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - تحلیلی پیکره‌بنیاد بر سیر تحول مفهوم «ادب» در جامعۀ فارسی‌زبان ایران (1350-1390)
        الهام ایزدی مهرداد مشکین فام
        یکی از عوامل اجتماعی- شناختی که در هر زبانی با استفاده از ابزار زبانی متفاوتی رمزگذاری می¬شود، مفهوم ادب است. درک و بیان مفهوم انتزاعی ادب تنها از طریق مفاهیم عینی و ملموس ممکن است؛ یعنی درک این مفاهیم انتزاعی از طریق بیان این مفاهیم در قالب عینی تسهیل می¬شود. ازآنجاکه چکیده کامل
        یکی از عوامل اجتماعی- شناختی که در هر زبانی با استفاده از ابزار زبانی متفاوتی رمزگذاری می¬شود، مفهوم ادب است. درک و بیان مفهوم انتزاعی ادب تنها از طریق مفاهیم عینی و ملموس ممکن است؛ یعنی درک این مفاهیم انتزاعی از طریق بیان این مفاهیم در قالب عینی تسهیل می¬شود. ازآنجاکه رمزگذاری مفهوم ادب در زبان یک ویژگی زبانی است که محیط پیرامون آن را شکل می‌دهد، با گذر زمان دچار تغییر می¬شود. در این پژوهش، به طریقۀ بیان عینی و ملموس مفهوم ادب در زبان فارسی می¬پردازیم و سعی می¬کنیم به این پرسش پاسخ دهیم که «آیا جامعۀ فارسی¬زبان ایرانی از امکانات بیان ادب بیشتر از قبل استفاده می¬کند و درنتیجه این امکانات در زبان فارسی افزایش پیدا کرده¬است؟» یا به¬ عبارتی «آیا جامعۀ فارسی¬زبان باادب¬تر شده¬است؟» در واقع، برآنیم بدانیم آیا جامعۀ ایرانی درحدود پنج دهۀ گذشته باادب¬تر شده¬است یا خیر؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، باید به ‌بررسی بازنمون شناختی و ذهنی مفهوم ادب در زبان فارسی بپردازیم تا مشخص شود که آیا سیر نزولی یا صعودی داشته¬است. به ‌منظور بررسی این مهم، به¬مطالعۀ چند ابزار مختلف زبانی از جمله بسامد وقوع استعاره¬های مفهوم، مجاز، دشواژه¬ها، حسن تعبیر و صور خطاب. این مطالعه می¬تواند تغییرات ادب در طول زمان و دلایل احتمالی (اجتماعی، سیاسی و فرهنگی) این تغییرات را در زبان فارسی در هر دهه نشان دهد. بر این اساس، الگوی شناختی زبان فارسی را از جهت ادب می¬توان ارائه داد. پیکرۀ مورد بررسی در این پژوهش شامل موارد زیر است: سخنرانی مقامات سیاسی، فیلم¬های سینمایی، متون مطبوعاتی (روزنامه¬ها و مجلات) و ترانه¬ها. نتایج پژوهش نشان می¬دهد که مظاهر بی¬ادبی در طول 50 سال روند صعودی داشته است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - حسّامیزی استعاری یا مطابقت‌های میان‌وجهی؟ بررسی عبارات چند‌وجهی در «بوستان» سعدی در چارچوب معناشناسی شناختی
        محمود  نقی زاده
        حسامیزی یا آمیختگی حسی در زبان به صورت عبارت‌های میان‌وجهی تجلی می‌یابد و در آن، بینِ واژه‌های مربوط به وجوه حسی مختلف، انتقال معنا صورت می‌گیرد. تحقیق حاضر با هدف بررسی سازوکارهای دخیل در تفسیر عبارات میان‌وجهی در بوستان سعدی و با بهره‌گیری از رویکرد معناشناسی شناختی ا چکیده کامل
        حسامیزی یا آمیختگی حسی در زبان به صورت عبارت‌های میان‌وجهی تجلی می‌یابد و در آن، بینِ واژه‌های مربوط به وجوه حسی مختلف، انتقال معنا صورت می‌گیرد. تحقیق حاضر با هدف بررسی سازوکارهای دخیل در تفسیر عبارات میان‌وجهی در بوستان سعدی و با بهره‌گیری از رویکرد معناشناسی شناختی انجام می‌شود. در این پژوهش، نقشِ بدنمندی معنا، مؤلفه‌های فرهنگی و محتوای ارزشی واژه‌های حسی و همچنین جایگاه معماری ذهن انسان در انتقال گزاره از یک وجه حسی به وجه حسی دیگر و همچنین برداشت معانی تحت‌اللفظی و غیر تحت‌اللفظی از عبارات میان‌وجهی بررسی می¬شود. داده‌های این تحقیق از طریق مطالعة بوستان سعدی و استخراج عبارات حسی جمع‌آوری می‌شود و به شیوه‌ای توصیفی تجزیه و تحلیل می¬شود. نتایج حاصل از تحلیل داده‌ها نشان می‌دهد که درک ما از انتقال معنا بین حوزه‌های حسی نه از طریق استعارة صرف، بلکه به شیوه‌ای تلفیقی صورت می‌گیرد. بر این اساس، انتقال معنا در ساختارهای میان‌وجهی در بوستان سعدی ممکن است بر پایة همبستگی تجربی میان مفاهیم متفاوت، رابطة مجاز مفهومی بین دو پدیده یا بر پایة محتوای ارزشی واژه‌های حسّی صورت گیرد. بعلاوه گویشوران زبان فارسی به کمک مفاهیم روان‌شناختی اولیه‌ای که همه حوزه‌های تجربه حسی را در برگرفته و در حضور محرک‌های مشخص فعال می‌شود، معانی تحت‌اللفظی متعددی از واژه‌های حسی در بوستان سعدی برداشت می‌کنند. ضمن اینکه مؤلفه‌های فرهنگی زبان فارسی در پالایش مفاهیم و جلوگیری از بروز و ظهور عناصر ناسازگار در زبان نقش دارند پرونده مقاله