رمان گنجشکها بهشت را میفهمند مطابق با آموزههای پسامدرنیستی نوشته شده است. توجه به آشفتگی در روایت و به تبع آن زمان داستان، ویژگیهای فراداستانی، ایجاد دور باطل با استفاده از شخصیتهای تاریخی در کنار شخصیتهای داستانی و حضور نویسنده در داستان برای به هم ریختن مرز میان چکیده کامل
رمان گنجشکها بهشت را میفهمند مطابق با آموزههای پسامدرنیستی نوشته شده است. توجه به آشفتگی در روایت و به تبع آن زمان داستان، ویژگیهای فراداستانی، ایجاد دور باطل با استفاده از شخصیتهای تاریخی در کنار شخصیتهای داستانی و حضور نویسنده در داستان برای به هم ریختن مرز میان واقعیت و خیال از جمله ویژگیهایی است که این رمان را در زمره رمانهای پسامدرنیستی قرار میدهد. با این همه گاه مواردی در آن دیده میشود که تناسبی با آموزههای پسامدرنیسم ندارد. این مقاله ضمن اشاره به ویژگیهای پسامدرنیستی رمان، به نقد عناصری میپردازد که با این ویژگیها همگن نیستند و نشان میدهد كه استفاده از شیوههای مربوط به این جریان در رمانی که یکی از وظایف اصلی خود را شناساندن شخصیتی قرار میدهد که نمادی از رزمندگان دوران جنگ میتواند باشد، بجا نمینماید؛ زیرا نوع نگاه تفکر پسامدرن به انسان و زندگی با نگاه موجود در رمان همخوانی ندارد. طبیعی است با وجود تأکید همه شخصیتها بر ترسیم شخصیتی آرمانی در رمان و همنوایی و همصدایی آنها، با رمانی چندصدایی نیز روبرو نباشیم.
پرونده مقاله
طي چند دهه اخير همراه با موج جهانی ادبیات پسامدرن، رمان هايي در عرصۀ ادبيات داستاني ايران پدید آمده اند که مدعی رویکردی نوین در نگرش و نگارش این نوع ادبی هستند که طبعاً زبان و سبک را هم دربرمیگیرد. زبان، برجستهترين عنصر سبكي در مطالعات ادبي است. از طرفي هر نوع تغيير چکیده کامل
طي چند دهه اخير همراه با موج جهانی ادبیات پسامدرن، رمان هايي در عرصۀ ادبيات داستاني ايران پدید آمده اند که مدعی رویکردی نوین در نگرش و نگارش این نوع ادبی هستند که طبعاً زبان و سبک را هم دربرمیگیرد. زبان، برجستهترين عنصر سبكي در مطالعات ادبي است. از طرفي هر نوع تغيير در فرم و محتوای زبان اثر ادبي، نشاندهندۀ دگرگوني در نگرش خالق اثر نسبت به جهان پيرامون خويش و انسان است. بنابراين آنچه مهم مينمايد، بررسي تأثیراتی است كه فلسفۀ ادبیات پسامدرن براي زبان رمان ایرانی ايجاد كرده است؛ زیرا مقولۀ زبان، عناصر و مفاهیم وابسته به آن، در فلسفۀ ادبیات پسامدرن جایگاهی محوری دارد، به نحوی که ادبیات پسامدرن را با چگونگی کاربست زبان برای بازآفرینی جهان داستانی میشناسند. این مقاله ضمن تحلیل الگوهای زبانی در رمان پسامدرنیستی ایران، چگونگی به کارگیری عناصر زبانی این رمانها را با نگاهی انتقادی تبیین ميكند. برای کشف تمهیدات زبانی سبکساز در این مقاله، عناصر زبانی این آثار با الهام از رویکرد سبکشناسی لایهای در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوی، شناسایی و دستهبندی شدند و امکانات زبان متن در هر لایه توصیف و نشان داده شد و اینکه هر یک از این خصوصیات زبانی در لایۀ مورد نظر، چه امکاناتی را در جهت بازتولید نگرش پسامدرن یا دوری از آن در جهان داستاني این رمانها انجام میدهد. پس از بررسی زبان این آثار مشخص شد در سطح آوایی مشخصه سبکی متمایزی ندارند و در سطح واژگانی، در هر دو حوزه کلی زبان در مفهوم کاربرد ادبی و محاوره ای گام برمی دارند و همچنین دارای انسجام دستوری نیز هستند.
پرونده مقاله
ژانر فراداستان در ایران به جهت ماهیت آشنازدای آن، مورد اقبال فراوان است. اما حجم وسیعی از متونی که تحت عنوان فراداستان در ایران منتشر میشوند، تنها به فرم میپردازند، و از بازنمایی تجربههای پسامدرن تهیاند. رمان به مثابه رسانة بازتابدهندة جامعه باید با روح زمانة خود عج چکیده کامل
ژانر فراداستان در ایران به جهت ماهیت آشنازدای آن، مورد اقبال فراوان است. اما حجم وسیعی از متونی که تحت عنوان فراداستان در ایران منتشر میشوند، تنها به فرم میپردازند، و از بازنمایی تجربههای پسامدرن تهیاند. رمان به مثابه رسانة بازتابدهندة جامعه باید با روح زمانة خود عجین باشد تا معضلات زندگي معاصر و فرهنگ جامعه را هشیارانه بکاود؛ لذا شگردپردازیهای فراداستانی باید با دغدغههای پسامدرنیسم و مسائل مطرح در جامعة پسامدرن هماهنگ باشد تا قالب و محتوا در تأیید و تقویت یکدیگر متنی تأثیرگذار خلق کنند. در اين مقاله ابتدا مروری بر فراداستان و مهمترين مؤلفههاي آن بر مبنای دیدگاههای نظریهپردازان فراداستان صورت گرفته است، سپس مؤلفههای فراداستان در رمان «میم عزیز» بررسی و تحلیل شده است. در ادامه، محتوای پسامدرنیستی رمان نیز تشریح شده است. بررسیهای مقاله نشان میدهد که این رمان به لحاظ درآمیختن دو مقولة نقد ادبی و داستانپردازی، ایجاد عدم قطعیت، محتوای وجودشناسانه، برجستگی زبانی و همینطور پرداختن به مفهوم خانوادة پسامدرنیستی به خوبی توانسته مضمون و محتوا را با ساختار و فرم داستان هماهنگ کند. در «میم عزیز»، شکلهای متنوع خانواده به تصویر کشیده شدهاند تا مفهوم خانوادة هستهای که پیشتر در مدرنیسم به عنوان تنها شکل بهنجار خانواده مطرح شده بود، نسبی گردیده و بینظمی و آشفتگی خانوادهها در جامعة معاصر نمایانده شود.
پرونده مقاله
این پژوهش به بررسی «ازهم گسیختگی ها» به عنوان یکی از انواع شگردها و تمهیداتی می پردازد که در داستان های کوتاه و رمان های پسامدرنیستی تجلی مییابد. رمان «مومیایی»، یکی از آثار پست مدرن مجابی است که از نظر زبان، بیان، ساختار و تصاویر، جایگاهی ویژه دارد. در این پژوهش با تک چکیده کامل
این پژوهش به بررسی «ازهم گسیختگی ها» به عنوان یکی از انواع شگردها و تمهیداتی می پردازد که در داستان های کوتاه و رمان های پسامدرنیستی تجلی مییابد. رمان «مومیایی»، یکی از آثار پست مدرن مجابی است که از نظر زبان، بیان، ساختار و تصاویر، جایگاهی ویژه دارد. در این پژوهش با تکیه بر آرای «دریدا» و با رویکردی توصیفی- تحلیلی، به تحلیل ساختار و محتوای کیفی رمان مومیایی و بازتاب شگردهای ازهمگسیختگی در آن پرداخته شده است، تا از این طریق پویایی منحصربه فرد و سبک خاص «مجابی»، بیشتر آشکار شود. نتیجه پژوهش نشان میدهد که مجابی در نقش هنرمندی چیره دست، ساخت عادی کلام را شکسته و ساختی در ظاهر ازهم گسیخته، متکثر و در عین حال هنری ایجاد کرده است. او با به کار گرفتن شگردهای مختلفِ ازهم گسیختگی، مدلول-های جدید، اما نه چندان دور از ذهن ایجاد کرده است؛ به گونهای که خواننده هم این امکان را دارد که در تعیین این مدلول ها سهیم باشد. کاربرد زبانی پیچیده و مشوش، چینش واژه ها بدون ارتباطی منطقی و محتوایی در قالب های رؤیاگونه و ساختارشکن، از ویژگیهای بارز این اثر است.
پرونده مقاله
هویت در رمانهای پست¬مدرن، انسجام و ثبات رمانهای پیشامدرن را ندارد و از این¬رو سیال، چندپاره، از هم گسیخته و متزلزل است. روایتپردازی در داستان پسامدرن به تأثیر از هویتهای چندپاره و سیال شخصیتها، غیر قابل اعتماد، مشکوک و متناقض است. «محمدرضا کاتب»، یکی از نویسندگان پ چکیده کامل
هویت در رمانهای پست¬مدرن، انسجام و ثبات رمانهای پیشامدرن را ندارد و از این¬رو سیال، چندپاره، از هم گسیخته و متزلزل است. روایتپردازی در داستان پسامدرن به تأثیر از هویتهای چندپاره و سیال شخصیتها، غیر قابل اعتماد، مشکوک و متناقض است. «محمدرضا کاتب»، یکی از نویسندگان پرکار دورۀ معاصر است که برخی رمانهایش به مؤلفههای پست¬مدرنیستی تشبه میجوید. به همین منظور، پژوهش پیش رو درصدد بررسی مسئله هویت و روایتپردازی رمانهای این نویسنده برآمده است. در این پژوهش به شیوۀ توصیفی- تحلیلی، شش رمان کاتب به نام¬های «آفتاب پرست نازنین»، «بالزن¬ها»، «بیترسی»، «پستی»، «رام¬کننده» و «هیس» از منظر مؤلفههای پست¬مدرنیستیِ هویت، شخصیت و روایتپردازی بررسی شده است. نتایج اجمالی پژوهش بیانگر آن است که در رمانهای بررسیشده، بیشتر شخصیتها، هویتهای نامتعین، سیال و چندپاره دارند. سرگردانی، جابهجایی و همپوشانی شخصیتها با یکدیگر، ناتوانی در شناختِ خود، گواه هویتهای ازهمگسیخته آنهاست. روایتهای چندپاره و متناقض از شخصیتها و ماجراها، شاخصۀ دیگری است که رمانهای کاتب را با عدم قطعیت نشاندار میکند. مؤلفههای پست¬مدرنیستیِ تردید هستیشناسانه، عدم قطعیت و چندپارگی و تناقض در هویت و روایتپردازی در رمانهای «آفتاب¬پرست نازنین»، «پستی»، «رام¬کننده» و «هیس» بسیار چشمگیر است ولی در «بالزنها» و «بیترسی» به میزان ملایمتری به کار رفته است.
پرونده مقاله