فهرست مقالات برحسب موضوع مطالعات میانرشتهای ادبیات
-
دسترسی آزاد مقاله
1 - تحلیل بازتاب آسیبهای ناشی از حوادث و بلایای طبیعی در متون فارسی تا قرن هشتم هجری
مهدی نجفی نجمه دری ابراهیم خدایارآسیب های ناشی از حوادث و بلایای طبیعی و نوع واکنش جوامع در برابر آنها، در آثار مکتوب گذشتگان، به اشکال مختلف بازتاب یافته است. این مطالعه بر آن است دریابد در متون فارسی تا قرن هشتم، به این آسیب ها و نوع واکنش جوامع برای مدیریت آنها، به چه میزان و چگونه توجه شده است. پژو چکیده کاملآسیب های ناشی از حوادث و بلایای طبیعی و نوع واکنش جوامع در برابر آنها، در آثار مکتوب گذشتگان، به اشکال مختلف بازتاب یافته است. این مطالعه بر آن است دریابد در متون فارسی تا قرن هشتم، به این آسیب ها و نوع واکنش جوامع برای مدیریت آنها، به چه میزان و چگونه توجه شده است. پژوهش حاضر، مطالعه ای توصیفی- تحلیلی از نوع تحلیل محتوای کیفی با رویکرد تلفیقی است. از بین مخاطرات شایع، چهار مخاطرة طبیعی زلزله، سیل، خشکسالی و برف و سرمای شدید در نظر گرفته شد. از بین متون فارسی منتخب، با نمونه گیری هدفمند، مجموعاً 93 نمونة منظوم و 52 نمونة منثور انتخاب و بررسی شد. بر اساس یافتههای پژوهش، بیشترین آسیب های ناشی از حوادث و بلایا که در متون منتخب فارسی به آنها اشاره شده است؛ از نوع آسیب های اقتصادی است (45 درصد). همچنین، بیشترین توجهی که به اقدامات مربوط به مدیریت آسیب های ناشی از حوادث و بلایا در متون منتخب فارسی تا قرن هشتم شده است؛ معطوف به مرحلة پاسخ است (52 درصد). به نظر می رسد رویکرد پاسخ-محور جامعة ما به حوادث و بلایای طبیعی، ریشه در ذهنیتی تاریخی دارد که در متون فارسی تا قرن هشتم، انعکاس یافته است. درک روشمند و عمیق این ذهنیت تاریخی می تواند به نظریهپردازان در شناحت عمیق تر رفتارهای کنونی مردم و مدیران در حوادث و بلایای کشور و تغییر مطلوب آن رفتارها کمک کند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - ادبیات فراتر از جهانِ صفر و یک؛ بررسی ادبیات از دیدگاه منطق فازی
زهره کافی امیرحسین مدنیدانستن این موضوع که ادبیات دارای سرشتی فازی است و نه ارسطویی، کمک میکند تا مخاطبان و تحلیلگران در مواجهه با متون، نگاه بازتری داشته باشند. ادبیات مانند هر دانش و هنر دیگری، قابلیت ارزیابی دارد و با توجه به منطق حاکم بر آن میتوان دربارة ادبی بودن یا نبودن یک متن داوری چکیده کاملدانستن این موضوع که ادبیات دارای سرشتی فازی است و نه ارسطویی، کمک میکند تا مخاطبان و تحلیلگران در مواجهه با متون، نگاه بازتری داشته باشند. ادبیات مانند هر دانش و هنر دیگری، قابلیت ارزیابی دارد و با توجه به منطق حاکم بر آن میتوان دربارة ادبی بودن یا نبودن یک متن داوری کرد. ازاینرو، در این پژوهش ابتدا مفاهیمی چون: ادبیات، ادبیات عرفانی، منطق ارسطویی و منطق فازی تبیین شدهاند و سپس رابطة ادبیات با منطق ارسطویی و فازی بررسی شده است. در این سنجش، با روش تحلیلی، چهار عنصر اصلیِ ادبی بودن یک متن (عاطفه، تخیل، چندمعنایی و فرم) در نموداری فازی همراه با شواهد مثالی از ادبیات فارسی تحلیل شدهاند. در هر چهار مورد، نتیجة حاصلشده نشان میدهد که یک متن میتواند با دربرداشتن درجهای از هر یک از این چهار عنصر، در دایرة ادبیات قرار بگیرد و متناسب با درجة برخورداری از این عناصر، نسبت ادبی آن مشخص میگردد؛ در نتیجه لزومی ندارد که به شکل منطق دوارزشی و مطلقِ صفرویک در منطق ارسطویی، همة عناصر را در بالاترین درجة ممکن دارا باشد. به این ترتیب ثابت میشود که منطق حاکم بر ادبیات، منطق فازی است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - شالودهشکنی در مقالات شمس تبریزی
محمود خرم آبادی علی اکبر افراسیاب پور علی فتح اللهیاین مقاله با تحلیل عناصر شالوده¬شکنی از دیدگاه «دریدا» به تشریح این عناصر در مقالات شمس پرداخته و میکوشد تا تکثر معنایی را در خدشه¬دار کردن انگاره¬های متافیزیکی مطرحشده در فلسفة غرب بازسازی کند و به معناهایی تازه از متن دست یابد. مقالات شمس تبریزی این ظرفیت را دارد که چکیده کاملاین مقاله با تحلیل عناصر شالوده¬شکنی از دیدگاه «دریدا» به تشریح این عناصر در مقالات شمس پرداخته و میکوشد تا تکثر معنایی را در خدشه¬دار کردن انگاره¬های متافیزیکی مطرحشده در فلسفة غرب بازسازی کند و به معناهایی تازه از متن دست یابد. مقالات شمس تبریزی این ظرفیت را دارد که با تعلیق-های پیاپی معنایی، دال¬ها و نشانه¬های بی¬شماری را برای معناهای متکثر حاصل کند. نویسندگان با روش توصیفی- تحلیلی بر اساس رویکرد شالوده¬شکنی دریدا، برخی از این انگاره¬ها مانند نفی تعریف واحد حقیقت، مرگ مؤلف، نشانه-شناسی پساساختارگرایی، ایدئولوژی غالب متن از طریق نفی تقابل¬ها و ارزش¬ها و... را تدقیق کردهاند. در مقالات شمس، در حوزة نفی تعریف حقیقت واحد، حقیقت، امری مطلق و واحد تلقی نمی¬شود، بلکه در حوزة بحث¬های تأویلی قرار میگیرد و هر کس دریافت خاص خود را از آن دارد. شمس برعکس دیدگاه¬های لوگوس¬محور افلاطونی، خرد و عقل¬گرایی را در راه حقیقت، کاملاً ناقص معرفی می¬کند و آن را حجاب راه سالک می¬بیند. او نوشتار و گفتار یا حضور و غیبت را در تقابل با یکدیگر قرار نمی¬دهد، بلکه فراتر از این دو، به طور کلی سخن و حضور را حجاب می¬داند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - مقایسه و تحلیل جهانبینی شاعران مشروطه بر مبنای طبقۀ اجتماعی آنها
فهیمه اسدیاجتماع در پیدایش اثر هنری و ادبی صاحب نقش است؛ بررسیهای جامعهشناسانۀ ادبیات، روشهای گوناگون دارد. لوسین گلدمن، صاحب نظریۀ ساختارگرایی تکوینی، معتقد است که طبقۀ اجتماعی آفرینندۀ اثر، بر جهانبینی او تأثیر میگذارد و جهانبینی، تعیین کنندۀ ساختار اثر است. در پژوهش پیش چکیده کاملاجتماع در پیدایش اثر هنری و ادبی صاحب نقش است؛ بررسیهای جامعهشناسانۀ ادبیات، روشهای گوناگون دارد. لوسین گلدمن، صاحب نظریۀ ساختارگرایی تکوینی، معتقد است که طبقۀ اجتماعی آفرینندۀ اثر، بر جهانبینی او تأثیر میگذارد و جهانبینی، تعیین کنندۀ ساختار اثر است. در پژوهش پیشرو، جهانبینی بهار، ایرجمیرزا، عارفقزوینی و فرخییزدی، بر این مبنا تحلیل شده و رابطۀ جهانبینی این شاعران، با ساخت و کاربرد واحد ساختار؛ یعنی ترکیب اضافهای که مضاف آن واژۀ مُشت است، تحلیل گردیده است. مُشت روزگار، مُشت محکم ایران، مُشت چکشمانند، مُشت معارف، مُشت جماعت و مُشت زر ترکیباتی است که این شاعران ساختهاند. هر شاعر، مشت (مجازاً قدرت) را متعلق به امری میداند که در جهانبینی او اهمیت دارد؛ جهانبینی شاعری که «مشتِ روزگار» را میسازد، با جهانبینی شاعری که «مشت معارف» را ساخته است، یکسان نیست. عارف قزوینی، دارای آرمانهای بزرگ برای ایران و ملت است و راه رسیدن به آن را علوم طبیعی و حاکمیت ملی میداند و لذا مشت محکم ایران و مشت معارف را میسازد. ایرجمیرزا شاهزادهای مرفه است و نهایت ارادۀ او حفظ ساختار موجود است، بنابراین بیآرمان است و بر قدرت اقتصاد واقف است و مشت زر را به کار میبرد. اما فرخییزدی با اینکه سعی دارد جانب عناصر نو را بگیرد، جهانبینی او التقاطی از عناصر سنتی و نو باقی میماند و بیشتر جاذبههای سوسیالیست در جهانبینی او حضور دارد و چنین است که مشت چکشمانند را میسازد. گسستی که در بخشهای مختلف به نظر میرسد ناشی از تفاوت جهانبینیهای شاعران است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - نقد روانشناسانة رمان «بانوگوزن» براساس مفهوم فانتزی روانی
ایوب مرادیزیگموند فروید بهعنوان اولین روانشناس مطرحکنندة ایدة ناخودآگاه بهمثابه مخزنی برای ذخیرة افکار، امیال، آرزوها و احساسات فروخورده، در تأملات خود از فرایندی روانی با عنوان «فانتزی» یاد میکند که وظیفة اصلی آن کنترل اضطرابها و تعارضهای درونی افراد است. فانتزیهایی که خا چکیده کاملزیگموند فروید بهعنوان اولین روانشناس مطرحکنندة ایدة ناخودآگاه بهمثابه مخزنی برای ذخیرة افکار، امیال، آرزوها و احساسات فروخورده، در تأملات خود از فرایندی روانی با عنوان «فانتزی» یاد میکند که وظیفة اصلی آن کنترل اضطرابها و تعارضهای درونی افراد است. فانتزیهایی که خاستگاه آنها همان امیال و آرزوهای ذخیرهشده در ناخودآگاه است و کارکرد اصلیشان نیز انکار واقعیتهای بیرونی و فراهمآوردن شرایطی انتزاعی برای ارضای ذهنی این امیال و آرزوها. برخی از این فانتزیپردازیها بهشکل ناآگاهاند و برخی نیز حالتی آگاهانه دارند. یعنی فردی که در واقعیت از برآوردهکردن خواستههایش عاجز میماند، در عالم رؤیا شرایطی را برای احساس کاذب ارضای امیالش مهیا میسازد؛ همان ترفندی که «طاطا»، شخصیت اصلی رمان «بانوگوزن»، برای خالیکردن خشم خود از آن بهره میجوید. رمان «بانوگوزن» اثر مریم حسینیان ازجمله آثار داستانی معاصر است که پس از انتشار مورد توجه طیف متنوعی از خوانندگان و منتقدان قرار گرفت؛ رمانی که محور اصلی آن فانتزیپردازیهای ذهنی شخصیت اصلی در ذهن و البته تأثیرات این نوع فانتزیپردازی در زندگی واقعی او و اطرافیان است. توفیق رمان یادشده در میان مخاطبان و همچنین نگاه ویژة نویسنده به مفهوم فانتزی روانی در طراحی روایت، سبب شد تا در این مقاله که بهشکل تحلیلی- توصیفی نوشته شده است، سرگذشت شخصیت اصلی، خاستگاههای گرایش به فانتزی و ویژگیهای این فانتزیپردازی و نسبت آن با خشم درونی این شخصیت بررسی و تحلیل شود. نتایج نشان میدهد که خشم منبعث از گذشتة پرمسئلة «طاطا» در کنار خشمگینی از شرایط بارداری ناخواسته، باعث میشود که او با استفاده از ظرفیتهای نمادین گوزن همچون خشم، غیرت، چالاکی، بیرحمی و نرینگی، به تسویهحساب با مقصران شرایط زندگیاش بپردازد؛ خشمی مخرّب که درنهایت آثار منفیاش متوجه خود «طاطا» نیز میشود. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
6 - حسّامیزی استعاری یا مطابقتهای میانوجهی؟ بررسی عبارات چندوجهی در «بوستان» سعدی در چارچوب معناشناسی شناختی
محمود نقی زادهحسامیزی یا آمیختگی حسی در زبان به صورت عبارتهای میانوجهی تجلی مییابد و در آن، بینِ واژههای مربوط به وجوه حسی مختلف، انتقال معنا صورت میگیرد. تحقیق حاضر با هدف بررسی سازوکارهای دخیل در تفسیر عبارات میانوجهی در بوستان سعدی و با بهرهگیری از رویکرد معناشناسی شناختی ا چکیده کاملحسامیزی یا آمیختگی حسی در زبان به صورت عبارتهای میانوجهی تجلی مییابد و در آن، بینِ واژههای مربوط به وجوه حسی مختلف، انتقال معنا صورت میگیرد. تحقیق حاضر با هدف بررسی سازوکارهای دخیل در تفسیر عبارات میانوجهی در بوستان سعدی و با بهرهگیری از رویکرد معناشناسی شناختی انجام میشود. در این پژوهش، نقشِ بدنمندی معنا، مؤلفههای فرهنگی و محتوای ارزشی واژههای حسی و همچنین جایگاه معماری ذهن انسان در انتقال گزاره از یک وجه حسی به وجه حسی دیگر و همچنین برداشت معانی تحتاللفظی و غیر تحتاللفظی از عبارات میانوجهی بررسی می¬شود. دادههای این تحقیق از طریق مطالعة بوستان سعدی و استخراج عبارات حسی جمعآوری میشود و به شیوهای توصیفی تجزیه و تحلیل می¬شود. نتایج حاصل از تحلیل دادهها نشان میدهد که درک ما از انتقال معنا بین حوزههای حسی نه از طریق استعارة صرف، بلکه به شیوهای تلفیقی صورت میگیرد. بر این اساس، انتقال معنا در ساختارهای میانوجهی در بوستان سعدی ممکن است بر پایة همبستگی تجربی میان مفاهیم متفاوت، رابطة مجاز مفهومی بین دو پدیده یا بر پایة محتوای ارزشی واژههای حسّی صورت گیرد. بعلاوه گویشوران زبان فارسی به کمک مفاهیم روانشناختی اولیهای که همه حوزههای تجربه حسی را در برگرفته و در حضور محرکهای مشخص فعال میشود، معانی تحتاللفظی متعددی از واژههای حسی در بوستان سعدی برداشت میکنند. ضمن اینکه مؤلفههای فرهنگی زبان فارسی در پالایش مفاهیم و جلوگیری از بروز و ظهور عناصر ناسازگار در زبان نقش دارند پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
7 - بررسی و تحلیل انواع پیکرگردانی در داستان ها و افسانه های حوزه فرهنگی سیستان
محمد فاطمی منشداستانها و افسانه های بومی و محلّی از جمله رازناکترین پدیده های مردم شناختی هستند که سرشار از بنمایه های اساطیری و کهن الگوهای باستانی می باشند. این داستانها و افسانه ها که نشأت گرفته از فرهنگ و آداب و رسوم و سنن و زیست بوم هر قومیّتی است، در بطن خویش حاوی یکی از محوری چکیده کاملداستانها و افسانه های بومی و محلّی از جمله رازناکترین پدیده های مردم شناختی هستند که سرشار از بنمایه های اساطیری و کهن الگوهای باستانی می باشند. این داستانها و افسانه ها که نشأت گرفته از فرهنگ و آداب و رسوم و سنن و زیست بوم هر قومیّتی است، در بطن خویش حاوی یکی از محوری ترین و مهمترین عناصر اسطوره ای؛ یعنی پیکرگردانی یا همان استحاله است؛ بن مایه ای که در داستان ها و افسانه های ملل و اقوام مختلف، با اشکال و صور گوناگون، بروز و ظهور دارد و در این بین یکی از اصلی ترین مایه های اساطیری داستان ها و افسانه های سرزمین سیستان نیز محسوب می شود که در بسیاری از داستان ها و افسانه های این سرزمین بازتاب و نمود یافته است. بر همین اساس در این جستار تلاش شده است تا با استفاده از روش نقد اساطیری، به بررسی انواع پیکرگردانی در افسانه ها و داستان های حوزه ی فرهنگی سیستان پرداخته شود و میزان و چگونگی بازنمود آنها در این داستان ها و افسانه-ها، مورد تحلیل قرار گیرد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که در افسانه ها و داستان های سیستانی، دو نوع پیکرگردانی عمده دیده می شود که شامل پیکرگردانیّ انسانی و پیکرگردانی مربوط به موجودات فراطبیعی همانند دیو یا بزلنگی است که از میان این دو نوع پیکرگردانی، بیشترین بسامد در ارتباط با پیکرگردانی انسانی است که توانسته بالاترین بازنمود را در افسانه ها و داستان های سیستانی به خود اختصاص دهد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
8 - تحلیل تنهایی در سه مجموعه شعر «محمدرضا شفیعی کدکنی» (آیینهای برای صداها، هزارۀ دوم آهوی کوهی و طفلی به نام شادی)
سید علی رضا کشفی نیا احمد طحان محمد مهدی ترابی خواه جهرمیآیا تنهایی فقط به معنی دوری خواسته یا ناخواسته از جمع است یا شکل¬های دیگری از آن نیز وجود دارد؟ از دیرباز برخی از فیلسوفان و روان¬شناسان به تعریف تنهایی و انواع آن پرداخته¬اند. هرچند به¬ دشواری میتوان مرز قاطعی میان انواع تنهایی تعیین کرد، گاه می¬توان برخی از این انواع چکیده کاملآیا تنهایی فقط به معنی دوری خواسته یا ناخواسته از جمع است یا شکل¬های دیگری از آن نیز وجود دارد؟ از دیرباز برخی از فیلسوفان و روان¬شناسان به تعریف تنهایی و انواع آن پرداخته¬اند. هرچند به¬ دشواری میتوان مرز قاطعی میان انواع تنهایی تعیین کرد، گاه می¬توان برخی از این انواع را که برشمرده¬اند درهم ادغام کرد و گاه نیز آنچه گفته¬اند، عوامل ایجاد و یا شکل¬های بروز تنهایی و نه نوعی از آن است. این تحقیق نظری می¬کوشد به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه¬ و اسناد علمی به بررسی انواع تنهایی، عوامل و شکلهای بروز آن در اشعار «شفیعی کدکنی» بپردازد. برای دستیابی به این هدف، نظریۀ «یالوم» مبنای تقسیم¬بندی انواع تنهایی به دو گونۀ برون¬فردی و درون¬فردی قرار گرفت؛ اما چون وی دربارۀ عوامل و شکل¬های بروز تنهایی که از اهداف دیگر این تحقیق است چیزی نگفته، بناچار از تعاریف صاحب¬نظران دیگر و به¬ویژه «اسونسن» استفاده کردیم. بر اساس یافتههای پژوهش در بین عوامل تنهایی بینفردی در اشعار شفیعی کدکنی می¬توان به فراق اشاره کرد که حاصل اشعار نخستین اوست. از این دیدگاه، وی شاعری رمانتیک است که عمدتاً مضامین و تصاویر شاعران معروف به سبک ¬هندی را تکرار می¬کند. در بحث تنهایی درونفردی، به تمایل شاعر به انزوا برمی¬خوریم که حاصل سرخوردگیِ ناشی از حوادث سیاسی و اجتماعی و عدم همآهنگی با جماعتی است که میان خود و ایشان سنخیتی نمییابد؛ اما نشانی از تنهایی وجودی (زیرمجموعۀ تنهایی درون¬فردی) در اشعار وی وجود ندارد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
9 - تحلیل رمان «جای خالی سلوچ» از منظر وضعیت اعتماد اجتماعی
سارا پورعماد حسینعلی قبادی سعید بزرگ بیگدلی نجمه دریادبیات و اجتماع همواره رابطهای دوسویه و تعاملی مستمر دارند. در بسیاری از آفرینشهای ادبی، به¬ویژه رمانها، بازتاب عناصر و مسائل اجتماعی، افزونتر از سایر آثار ادبی است. اعتماد، یکی از مهمترین مسائل اجتماعی و از شاخصههای سرمایۀ اجتماعی است. با وجود این همواره یکی از پ چکیده کاملادبیات و اجتماع همواره رابطهای دوسویه و تعاملی مستمر دارند. در بسیاری از آفرینشهای ادبی، به¬ویژه رمانها، بازتاب عناصر و مسائل اجتماعی، افزونتر از سایر آثار ادبی است. اعتماد، یکی از مهمترین مسائل اجتماعی و از شاخصههای سرمایۀ اجتماعی است. با وجود این همواره یکی از پایههای لرزانی که در آسیبهای اجتماعی وجود دارد، مسئلۀ بیاعتمادی است. این پژوهش درصدد است بر پایۀ چهارچوب نظری گیدنز، یکی از مسئلههای اجتماعی را در رمان «جای خالی سلوچ» بکاود. روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی است که با استقصای در متن و استناد به آن تجزیه و تحلیل صورت میگیرد. این مقاله به تشریح علل بروز بیاعتمادی در این رمان پرداخته و به این پرسش پاسخ دادهایم که بیاعتمادی گستردهای که دولتآبادی روایت میکند، ریشه در چه عواملی دارد. نتایج بیانگر آن است که انقلاب سفید و اصلاحات ارضی و مصائبی که برای روستاییان به دنبال داشت، تأثیر فراوانی در افزایش بیاعتمادی مردم رنج¬کشیدۀ روستایی داشته است. از جمله عوامل کاهش اعتماد اجتماعی، شکست سیاستهای اقتصادی تابع اصلاحات ارضی و همزمان با آن، ناتوانی نظام اجتماعی برای پاسخ به مشارکت مردم بوده است. از اساسیترین پیامدهای اجرای این طرح میتوان به بیکاری، فقر و مهاجرت از روستاها اشاره کرد. در حقیقت دگرگونی پایههای حیات اقتصادی، عملکرد ضعیف دولت و شرایط بد اقتصادی روستاییان، از دلایل اصلی از کار افتادن نبض اعتمادِ بازنمایی¬شده در این رمان است. بیشترین بیاعتمادی، مربوط به اعتماد نهادی و بینشخصی است که بیانگر بیاعتمادی روستاییان به حکومت و نمایندگان وقت آن است و نشان می¬دهد که سیاستهای حکومت پهلوی دوم در مسیر گسترش انواع اعتمادها نبوده است. پرونده مقاله