بررسی زمینههای تاریخی- اجتماعی اندیشه و آثار «بانو نصرت امین»
محورهای موضوعی : مطالعات میانرشتهای ادبیاتسید حمیدرضا رئوف 1 , قدرت الله خیاطیان 2 * , عظیم حمزئیان 3
1 - دانشجوی دکتری تصوف و عرفان اسلامی، دانشگاه سمنان، ایران
2 - استاد گروه ادیان و عرفان دانشگاه سمنان، ایران
3 - دانشیار گروه ادیان و عرفان، دانشگاه سمنان، ایران
کلید واژه: نصرت امین, مخزنالعرفان, گاه¬شماری, تاریخ اجتماعی و تاریخ اندیشه. ,
چکیده مقاله :
بررسی زمینههای تاریخی و اجتماعی آثار به معنای تعمیق بیشتر دربارة زمینهها و زمانهای است که افکار نویسنده در تلاقی سه محور تاریخ، موقعیت و فردیت به اتخاذ رویکردها و ترجیح و برآمدن اندیشههای خود نائل میشود. منظری که در مطالعة تاریخ ادبیات باید به آن توجه شود. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی با بررسی زمینه و زمانة حیات «بانو امین اصفهانی»، خط سیری از حیات بانو امین و وقایع و رویدادهای مربوط به دوران او ترسیم شده است که در آن با اشاره به زمانه و اوضاع فرهنگی و اجتماعی، زمینهها و دلایل اقدامات مختلف و نگارش تألیفات متعدد او بیان میشود. نتیجه آنکه این مقاله خط سیر تاریخی را از حیات بانو امین ترسیم میکند که در آن با معرفی سیر و ترتیب تاریخی آثار او، کیفیت ادبی و نسبت محتوای آثارش را با تحولات اجتماعی روزگار او بیان میکند. خصیصة ادبی غالب در آثار امین، روانی و صراحت بیان در توضیح افکار و اندیشههاست. امین حتی در بیان رویکردهای عرفانی در تفسیر نیز در عین کاربرد صناعات ادبی مختلف، بیانی روان و ساده را به خدمت گرفته است. این رویکرد وی به دلیل دغدغهاش دربارة ترویج اندیشههای خود در ارتباط با فضای فرهنگی و اجتماعی است. امری که به درک بهتر ما از سیر تحولات فکری و رویکردهای بانو امین کمک میکند.
Examining the historical and social contexts of the works means deepening more about the contexts and times in which the author's thoughts reach the intersection of the three axes of history, situation and individuality to adopt approaches and prefer and emerge his thoughts. In addition to a better and more accurate understanding, this causes the problem of the possible conflict of the author's words in his various works to be resolved. In this research, with a descriptive-analytical method, by examining the context and era of the life of Mrs. Amin Esfahani from the perspective of historical research, a trajectory of Mrs. In addition to clarifying the connection between Amin's actions and works with the social situation of his time, this issue also clarifies the errors in his biographies regarding the relationship of some of his actions and works with social events. Adapting the life course of Mrs. Amin to the social events of her era leads to the accurate historical drawing of her actions and works. In addition to the stages of his intellectual life in stages: from receiving ijtihad permits to social concern in the face of the widespread social poverty crisis, and after that to the need for intellectual growth in the face of social changes, then emphasizing the education of women In the form of establishing schools and finally writing a book on the interpretation of the Qur'an with the aim of educating the general public.
آبادیان، حسین و زهره صفری (1393) «مطالبات اجتماعی و فرهنگی زنان در دورة مشروطه تا سلطنت رضاشاه»، جستارهای تاریخی، سال پنجم، شمارة 2 (پیاپی 10)، پاییز و زمستان، صص 20-1.
آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن (1408ق) الذّريعة إلى تصانيف الشّيعة، قم- تهران، اسماعیلیان- کتابخانه اسلامیه.
ابطحی، سیّد علیرضا (1397) رود زاینده: مبارزات مردم اصفهان در دوره پهلوی دوم (تا سال 1356)، اصفهان، اسپانه.
احمدی، محمّدحسن (1393) روش¬شناسی تاریخی در علوم قرآن و حدیث، قم، دانشگاه قم.
اسلامیت، مرضیه (1389) بانو امین و تفسیر مخزن العرفان، تهران، خانة کتاب.
اشرف، سیّد علی (1372) «العلویّة أمین نصرة .
.
.
الفقهیّة المفسّرة»، مجلّة رسالة القرآن، شمارة 13، خرداد 1372، صص 85-94.
امامی، ابوالقاسم (1375) «مقدّمه»، کیمیای سعادت: ترجمه طهاره الاعراق ابوعلی مسکویه رازی، مقدمه و تصحیح ابوالقاسم امامی، تهران، میراث مکتوب نقطه.
امین، سیّده نصرت (1328) اخلاق و راه سعادت بشر؛ اقتباس و ترجمه از طهارة الاعراق ابن-مسکویه، اصفهان، چاپخانة امامی.
------------- (1344) جامع الشتّات، اصفهان، مطبعة المحمّدیّه.
------------- (1361) مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
------------- (1365ق) الأربعين الهاشميّه فی شرح جملة من الأحادیث الواردة فیالعلوم الدینیة، طبع بواسطة سماحة العلاّمه السیّد مهدی العلویّ، کویت، الرُّمَیِثیّة (أُفست از نسخة دمشق: دار الفکر).
------------- (1369الف) اخلاق و راه سعادت بشر؛ اقتباس و ترجمه از طهارة الاعراق ابن¬مسکویه، تهران، فیض کاشانی.
------------- (1369ب) سیر و سلوک در روش اولیاء و طریق سیر سعداء، اصفهان، نشاط.
------------- (1371) مخزن اللآلی: در فضیلت مولی¬الموحدین حضرت علی بن ابیطالب(ع)، اصفهان، انجمن حامی خانوادههای بی¬سرپرست.
------------- (1387) معاد یا آخرین سیر بشر، اصفهان، گنبدهای فیروزه¬ای.
------------- (1389) أربعین الهاشمیّة، ترجمة علویه همایونی، اصفهان، گلبهار.
------------- (1392) روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی، اصفهان، گلبهار.
امین، نصرتبیگم (1379ق) روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی، به قلم بانوی دانشمند ایرانی، چاپ چهارم، تهران، کتاب¬فروشی سروش.
------------- (1439ق) النفحات الرحمانیّة فی الواردات القلبیّه، تقدیم شیخ عبدالله سبیتی، بیروت، دار المعارف الحکمیّه.
باقری بیدهندی، ناصر (1377) بانوی نمونه: جلوه¬هایی از حیات بانوی مجتهده امین اصفهانی، قم، حوزه علمیه قم، دفتر تبلیغات اسلامی، مرکز انتشارات.
بامداد، بدر الملوک (1347) زن ایرانی از انقلاب مشروطیّت تا انقلاب سفید، تهران، ابن-سینا.
بیات، کاوه و مسعود کوهستانی¬نژاد (1372) اسناد مطبوعات: 1286-1320ش، تهران، سازمان اسناد ملی ایران.
بیطرفان، محمد و دیگران (1396) «انقلاب مشروطیّت و اعتراض علیه جایگاه آموزشی و تربیّتی زنان»، فصلنامة علوم اجتماعی، سال شصت¬ودوم، شمارة 79، زمستان، صص 159-189.
جعفریان، رسول (1383) داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
حسون، محمد و أُم¬علی مشکور (1379) أعلام النساء المؤمنات، تهران، اُسوه.
حکمت، نصرالله (1383) تَهْذیبُ الْاَخْلاقِ وَ تَطْهیرُ (یا طَهارَةُ) الْاَعْراق، دانشنامه جهان اسلام، جلد هشتم، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی.
خلیلیان، حمید و اصغر منتظرالقائم (1385) بوستان فضیلت، [با همکاری] مجموعه تاریخی، فرهنگی، مذهبی تخت فولاد اصفهان- واحد دانشنامه (برای) شهرداری اصفهان، اصفهان، کانون پژوهش.
دلاور، علی (1387) مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، تهران، رشد.
دولت¬آبادی، صدّیقه (1377) صدیقه دولت¬آبادی: نامه¬ها، نوشته¬ها و یادها، ویراستة مهدخت صنعتی و افسانه نجم¬آبادی، نیویورک.
رضاداد، علیّه و سیدکاظم طباطبایی (1387) «گاه¬شماری آثار شیخ طوسی»، مجلة دانشکدة الهیات و معارف مشهد (ویژة علوم قرآن و حدیث)، شمارة 80، تابستان 1387، صص 49-73.
روضاتی، سیّد محمّدعلی (1332) زندگانی حضرت آیتالله چهارسوقی، اصفهان، تأیید.
ریاحی، محمّدحسین (1375) مشاهیر زنان اصفهان از گذشته تا عصر حاضر، اصفهان، سازمان فرهنگ و ارشاد اسلامی.
---------------- (1385) «نظری به شخصیّت اخلاقی حاج میرزا علی¬آقا شیرازی»، فصلنامة اخلاق، شماره 2-3، زمستان 1384 و بهار 1385، صص 206-278.
---------------- (1387) «تجلی فرزانگی؛ سیری در آثار و احوال فکری و تربیتی بانو مجتهده سیده نصرت امین (بخش نخست)»، فصلنامه فرهنگ اصفهان، شماره 39، بهار، صص 98-116.
زاهدی، اردشیر (1381) رازهای ناگفته، به کوشش پری اباصلتی و هوشنگ میرهاشم، تهران، به¬آفرین.
زرین¬کوب، عبدالحسین (1386) نقد ادبی، تهران، امیرکبیر.
صدوق، محمّدبن علی إبن¬بابویه (1362) من لایحضره الفقیه، قم، دار الکتب الإسلامیّه.
صدوقی سها، منوچهر (1359) تاریخ حکما و عرفاء متأخرین صدرالمتألهین، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران.
طیّبی، ناهید (1383) زندگانی بانوی ایرانی: بانوی مجتهده نصرتالسادات امین، زیر نظر زینب سادات علویّه همایونی، اصفهان، گلبهار.
--------- (1399) «نقش بانو امین در گسترش علوم اسلامی با تأکید بر دانش و روش تفسیری»، فصلنامة علمی- تخصصی مطالعات قرآنی نامة جامعه، سال هجدهم، شمارة 133، بهار، صص 33- 54.
عبدالحمید، نرگس (1394) «روش¬شناسی تفسیری بانو امین»، پژوهشنامة نوین فقهی حقوقی زنان و خانواده، شمارة 1، پاییز، صص 78-101.
عموخلیلی، مرجان (1379) کوکب درّی: شرح احوال بانوی مجتهده امین، تهران، پیام عدالت.
فرهمند، نسیم (1398) آموزش و نهادهای آموزش دختران در دورة قاجار، قم، یاس بخشایش.
فریده عصر: بررسی علمی و عملی عالمه عارفه بانو مجتهده امین(ره) (1389) تهیه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شعبه استان اصفهان، تهران، هستینما.
فیض کاشانی، محمّدمحسن (1406ق) الوافی، اصفهان، کتابخانة امام أمیرالمرمنین(ع).
کاتوزیان، محمّدعلی (1372) اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیّت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمة محمّدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، مرکز.
کریم¬پور، سکینه (1397) «اخلاق اسلامی در آرا، آثار و اندیشه¬های بانوی ایرانی»، کنفرانس ملی دستاوردهای نوین جهان در تعلیم و تربیت، روان¬شناسی، حقوق و مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ایران- خوی: 30 خرداد 1397.
کلینی، محمّد بن یعقوب (1407ق) الکافی، تصحیح و تحقیق علی¬اکبر غفاری و محمّد آخوندی، تهران، دار الکتب الإسلامیّه.
کیهانی، معصومه (1371) «نگاهی به مطبوعات زنان در ایران (از 1328ق تا 1371ش)»، ماهنامة کِلک، شمارة 34، دی¬ماه، صص: 73-91.
مدرّس تبریزی، محمّدعلی (1369) ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیّه أو اللقب، تهران، کتابفروشی خیّام.
مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطّلاعات [تهیّه¬کننده] (1382) انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان اصفهان، کتاب اول، تهران، وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطّلاعات [تهیّه¬کننده] (1378) تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
مستوفی، عبدالله (1343) شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه، تهران، زوّار.
معتمدی، اسفندیار (1386) اصفهان: مدارس نوین و مفاخر آن، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری.
ملائی توانی، علی¬رضا (1386) درآمدی بر روش پژوهش در تاریخ، تهران، نشرنی.
مهدوی، سید مصلح¬الدین (۱۳۷0) لسان الأرض یا تاریخ تخت فولاد، اصفهان، انجمن کتابخانههای عمومی اصفهان.
------------------- (۱۳۷۱) خاندان شیخالاسلام اصفهان در طول چهارصد سال؛ از علاّمه محقق سبزواری تا دکتر علی شیخ¬الاسلام، اصفهان، گلبهار.
------------------- (1384) تذکرة¬ القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، تصحیح، تحقیق و اضافاتِ رحیم قاسمی و محمدرضا نیلفروشان، اصفهان، گلدسته.
مهریزی، مهدی (1385) «زن در تفسیر مخزن العرفان بانو امین اصفهانی»، آینه پژوهش، دورة 17، شمارة 98، مرداد و شهریور 1385، صص 16-23.
هویدا، فریدون (1365) سقوط شاه، ترجمة ح.ا. مهران، تهران، اطلاعات.
یادنامة حاجیه خانم فخرالسادات ابطحی؛ بانوی فرزانه اصفهان (1392) به مناسبت چهارمین سالگرد عروج ملکوتی حاجیه خانم فخر السادات ابطحی، مؤسّس حوزة علمیّة حضرت فاطمه محدّثه(س)، مدرسة علمیّة حضرت فاطمه محدّثه(س) [تهیّه¬کننده]، بهمنماه 1392، قابل دسترسی در: https://kowsarblog.ir/ .
یادنامه بانوی مجتهده حجت¬الاسلام و المسلمین سیّده نصرت امین (1371) تهیه و تنظیم مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی (واحد فرهنگی خواهران)، اصفهان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
فصلنامه علمي «پژوهش زبان و ادبيات فارسي»
شماره هفتاد و چهارم، پاییز 1403: 93-61
تاريخ دريافت: 21/03/1403
تاريخ پذيرش: 20/08/1403
نوع مقاله: پژوهشی
بررسی زمینههای تاریخی- اجتماعی اندیشه و آثار «بانو نصرت امین»
سید حمیدرضا رئوف 1
قدرتالله خیاطیان 2
عظیم حمزئیان 3
چکیده
بررسی زمینههای تاریخی و اجتماعی آثار به معنای تعمیق بیشتر دربارة زمینهها و زمانهای است که افکار نویسنده در تلاقی سه محور تاریخ، موقعیت و فردیت به اتخاذ رویکردها و ترجیح و برآمدن اندیشههای خود نائل میشود. منظری که در مطالعة تاریخ ادبیات باید به آن توجه شود. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی با بررسی زمینه و زمانة حیات «بانو امین اصفهانی»، خط سیری از حیات بانو امین و وقایع و رویدادهای مربوط به دوران او ترسیم شده است که در آن با اشاره به زمانه و اوضاع فرهنگی و اجتماعی، زمینهها و دلایل اقدامات مختلف و نگارش تألیفات متعدد او بیان میشود. نتیجه آنکه این مقاله خط سیر تاریخی را از حیات بانو امین ترسیم میکند که در آن با معرفی سیر و ترتیب تاریخی آثار او، کیفیت ادبی و نسبت محتوای آثارش را با تحولات اجتماعی روزگار او بیان میکند. خصیصة ادبی غالب در آثار امین، روانی و صراحت بیان در توضیح افکار و اندیشههاست. امین حتی در بیان رویکردهای عرفانی در تفسیر نیز در عین کاربرد صناعات ادبی مختلف، بیانی روان و ساده را به خدمت گرفته است. این رویکرد وی به دلیل دغدغهاش دربارة ترویج اندیشههای خود در ارتباط با فضای فرهنگی و اجتماعی است. امری که به درک بهتر ما از سیر تحولات فکری و رویکردهای بانو امین کمک میکند.
واژههای کلیدی: نصرت امین، مخزنالعرفان، گاهشماری، تاریخ اجتماعی و تاریخ اندیشه.
مقدمه
شناخت شخصیتهای مهم و برجسته تاریخی یا علمی از مجرای آثار آنها میسر میشود. آثار و تألیفات واجد رویکردها و نظریههای مختلف فرد است. با این حال محتوای آثار برای درک و شناخت همة جوانب فکری و اندیشهای آن افراد کافی نیست؛ زیرا انسان و افکار او در مثلت زمان، مکان و تجربة فرد ساخته میشود و آثار متضمن بخشی از ماحصل پیوند این سهگانه است. در حقیقت آثار و تألیفات دربارة اندیشهها و رویکردها سخن میگویند، اما دربارة زمینههای شکلگیری و تحولات یا رشد آنها و دلایل ترجیح یا کنار گذاردن برخی رویکردهای دیگر خاموشند. از همینرو شناخت افراد و فهم آثار بدون درک تاریخ و روزگار مؤلف، فاقد معرفت دقیق خواهد بود. اهمیت این موضوع در تألیفات با رویکرد فرهنگی و اجتماعی، دوچندان میشود.
درک روزگار مؤلف و رویدادهای تاریخی مبتنی بر آن، نقش مهمی در شکلگیری و ابراز اندیشههایی دارد که وی در آثارش منعکس کرده است. آگاهی از سیر افکار و فرایند کمال فکری در آثار مؤلف نیز میتواند نقش مهمی در فهم ما از رویکردها و اندیشههای او داشته باشد؛ زیرا این فرایند میتواند واجد تغییراتی در اندیشة فرد باشد. موضوعی که نقش و اهمیت ورود تاریخ به ادبیات را برجسته میسازد. به مدد این امر میتوان به زمینهها و دلایل تغییر در نگرش و تضاد محتوایی بین دو اثر از یک مؤلف پی برد و دلیل تأکیدها و چرایی برخی چارچوببندیها در اندیشه و زمینههای فکری فرد را شناسایی کرد (زرینکوب، 1386: 95).
زندگینامهها و مقدّمات مربوط به آثار تاحدودی به معرفی بافت تاریخی میپردازند و نقش مهمی در توصیف زمینههای تاریخی- اجتماعی دارند و میتوانند متضمن سیر تاریخی حیات مؤلف، تحولات فکری و مکتوبات او نیز باشند. البته این قالب، ضروریِ زندگینامهها یا مقدّمات آثار نیست و گسست میان تاریخ و متن در بسیاری از تألیفات مشاهده میشود و ضرورت بررسی تاریخ ادبی آثار را دوچندان میکند. همچنین گاه برخی افراد زندگینامههای خودنوشتی دارند که به سیر اندیشة خود اشاره میکنند. با این حال این محتوای روایی اغلب فاقد ارجاع به بافت فرهنگی و اجتماعی است و باید با دیگر دلالتهای تاریخی- فرهنگی بررسی و تدقیق شود تا به عنوان خط سیری تاریخی مقبول افتد.
در مطالعه تاریخی آثار، گاهشماری4، منظری برای جایگذاری فرایندها، رویدادها و آثار در خط سیر تاریخی است. گاهشماری حیات فکری و آثار نیز به معنای بررسی تحقیقی برای تعیین دقیق تاریخ آثار و تألیفات مؤلف و پیوند آنها با بافت تاریخی حیات اوست که طی آن، آثار در ربط و نسبت با وقایع اجتماعی روزگار او قرار میگیرند. رویکردی که میکوشد اخبار (داده) را با امر واقع (تاریخ) منطبق کند (احمدی، 1393: 50-53). گاهشماری آثار را به دو صورت میتوان انجام داد: با توجه به دلالتهای درونی (محتوای آثار در ارتباط با بخش خاصی از وقایع تاریخی مؤلف) و با توجه به دلالتهای بیرونی (تاریخ نشر آثار، اخبار مرتبط با مؤلف یا آثار او در منابع تاریخی)؛ رویکردی تاریخی که با نقد بیرونی و درونی در روش نقد تاریخی قرابت بسیار دارد (دلاور، 1387: 241؛ ملائی توانی، 1386: 144). فرایند گاهشماری حیات فکری مبتنی بر ارائهای تاریخمند از زندگانی مؤلف است. با ارائة این خط سیر میتوان آثار مؤلف را از طریق دلالتهای درونی و بیرونی منظم کرد و با توجه به شواهد، حدود تاریخی نگارش آثار را تعیین نمود.
این رویکرد را در مقالة حاضر دربارة آثار بانو نصرت امین به کار گرفتهایم. وی اولین زن مجتهدی است که تمام قرآن را با مشربی عرفانی تفسیر کرده است. زندگانی او با دورهای خاص از تحولات فرهنگی و اجتماعی در ایران همراه بوده است. گذار زندگانی او از تحولات اجتماعی با محوریت جایگاه زنان در اصفهان آغاز شده و با تحولات تغییر حکومت از قاجار به پهلوی همراه بوده است. این گذار، تا افول شاهنشاهی و پیروزی انقلاب در ایران ادامه یافته تا سرانجام او در میانة جنگ ایران و عراق درگذشت. وقایع متنوع حیات وی از اجتهاد تا تفسیر و از فقه تا عرفان، گذاری فرهنگی اجتماعی است که پیرنگ مداوم مسئله زنان را در خود دارد؛ موضوعی که از دید عموم زندگینامههای او مغفول مانده و سیر زندگانی او بدون ایجاد ارتباط و پیوست با این بافت تاریخی بیان شده است. از همینرو ابهامات و اشکالاتی در روایت زندگینامة بانو امین و زمینههای تاریخی نگارش آثار او و حتی ترتیب این آثار(1) بروز کرده است. با توجه به اهمیّت این آثار در فهم تاریخ ادبی آن روزگار و پیوست تحولات تاریخی- اجتماعی با محتوای آثار، مطالعة تاریخ ادبی آثار بانو امین هم به درک بهتر اندیشة او منجر خواهد شد، هم زمینه بهتر مطالعه و بررسی دیگر آثار آن دوران را فراهم میکند. حال آنکه این موارد را با تأمل در بافت تاریخی روزگار او میتوان برطرف کرد و جنبههای مغفولی از زندگی او را بازشناخت.
پیشینه پژوهش
در منابع زندگینامهای، فعالیتها و رویدادهای حیات بانو امین با ارائة سیری از آثار او بیان شده است. هرچند این رویکرد میتواند مفید باشد، نیاز است تا سیر نگارش آثار نیز به شکلی دقیق تاریخگذاری شود تا خط منطقی وقایع و رویدادها مشخص شود. از همینرو در منابع و تحقیقات انجامشده دربارة بانو امین نمیتوان منبع یا پژوهشی را دربارة گاهشماری حیات فکری و اقدامات او یافت. البته این رویکرد که منظری روشی در بررسی احوال و آثار اشخاص دارد، رویکردی تاریخی در مطالعات ادبی است که هنوز جایگاه خود را در پژوهشهای زبان فارسی به نحو شایسته نیافته است.
در مقالة «نقش بانو امین در گسترش علوم اسلامی با تأکید بر دانش و روش تفسیری»، طیّبی (1399) کوشیده است تا با توجه به آثار بانو امین در حوزههای متعدد اخلاق، فلسفه، عرفان و تفسیر، به جوانب تأثیر اجتماعی وی بپردازد. از اینرو از رجوع به بحث تاریخی و معرفی جنبههای ادبی دیگر آثار او صرفنظرکرده است.
در مقالة «اخلاق اسلامی در آرا، آثار و اندیشههای بانوی ایرانی»، موضوع اخلاق سبب شده است تا کریمپور (1397)، نویسنده مقاله به برخی منابع مرتبط با موضوع اخلاق از بانو امین بپردازد. ضمن آنکه به معرفی آثار و تألیفات او فارغ از جوانب تاریخی نیز پرداخته است. اما با موضوع مقاله پیش رو، تفاوت موضوعی و رویکردی دارد.
تنها مقالهای که بیشترین ارتباط را با نوشتار پیش رو در کاربرد رویکرد تاریخی به زندگینامهها دارد، مقاله رضاداد و طباطبایی (1387) با عنوان «گاهشماری آثار شیخ طوسی» است که به تنظیم تاریخی آثار شیخ طوسی پرداخته و سیر تاریخی نگارش آثار و خط سیر فکری او را بررسی کرده است.
با توجه به رویکرد تحلیلی، این مقاله، اقوال مندرج در منابع زندگینامه و مقدمات آثار بانو امین را ذیل خط سیری تاریخی ذکر و بررسی میکند و پیوند محتوایی آنان را با بافت تاریخی- اجتماعی نشان میدهد. این خط سیر، متناسب با حیات بانو امین و وقایع روزگار او تنظیم شده است که در آن، ایشان متناسب با موقعیتها و شرایط فردی و اجتماعی خود، اقداماتی را انجام داده و آثاری را منتشر کرده است. بیان این خط سیر مشتمل مطالعة تاریخ ادبی آثار بانو امین و فهم بهتر آثار و تألیفات او از منظر تاریخی است. ضمن آنکه صورت محتوایی و نوع پرداخت ادبی آثار را معرفی میکند که در دو بخش ارائه میشود: اول. تدقیق اطلاعات تاریخی دربارة زندگانی امین: این اطلاعات در منابع مربوط به بانو امین با ابهام یا خطاهای تاریخی ذکر شده است؛ دوم. پیوند وضعیت اجتماعی با آثار قلمی و اقدامات فرهنگی بانو امین: در چهار دوره به ارتباط آثار و بافت تاریخی ـ اجتماعی روزگار مؤلف پرداخته خواهد شد. در هر قسمت نیز در ذیل معرفی آثار بانو امین به جنبههای محتوایی، ادبی و سیر موضوعی این آثار خواهیم پرداخت.
بحث اصلی
اوّل. تدقیق اطلاعات تاریخی دربارة زندگانی امین
این قسمت به سه موضوع تاریخی در زندگینامة بانو امین پرداخته و ابهام آنها در منابع زندگینامهای امین را، بر اساس شواهد تاریخی در آثارش یا مدارک تاریخی بیرونی مرتفع خواهدکرد.
تدقیق تاریخ تولّد
سیّده نصرت امین اصفهانی، مشهور به بانو امین در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار (1247-1313ق.) و در خانوادهای مذهبی در اصفهان متولّد شد. پدر امین، سیّد محمّدعلی حسینی اصفهانی، ملقّب به امینالتجّار، از نوادگان خاندان خاتونآبادی در اصفهان بوده (مدرّس تبریزی، 1369، ج6: 349) که نسبش به میر عبدالحسین بن محمّدباقر بن میراسماعیل خاتونآبادی (1105ق) از علمای برجستة دوران صفوی و مؤلف کتاب «وقایع السِّنین و الاَعوام» میرسد. مادر بانو امین نیز زهرا خانم، دختر حاج مهدی، ملقب به جناب است (اسلامیّت، 1389: 6) که از خاندان شیخالاسلام اصفهان بود. اعتبار این خاندان به محمّدباقر بن محمّد مؤمن شریف سبزواری، معروف به محقّق سبزواری (1090ق.) است که در دوران شاه عبّاس دوّم و شاه سلیمان، شیخالاسلام اصفهان بود (ر.ک: مهدوی، 1371).
برخلاف اجماع منابع تاریخی دربارة تاریخ وفات او، دربارة تولدش دو تاریخ متفاوت
ذکر شده است: تاریخ 1308ق/1265ش که بر اساس آن، امین 97 سال زیسته (امین، 1439ق: 28 (مقدمه)؛ یادنامه، 1371: 9؛ ریاحی، 1387: 99) و تاریخ 1312ق./1274ش که بر اساس آن، او 88 سال زیسته است (طیّبی، 1383: 26؛ فریدة عصر، 1389: 89). این اختلاف که در منابع متأخر مربوط به حیات وی نیز راه یافته، با پژوهش طیّبی (طیّبی، 1383: 26) مرتفع شده است؛ زیرا او به دستخطّی از بانو امین اشاره کرده که تاریخ تولّد خود را 1312ق./1274ش. ثبت کرده است. بر اساس پژوهش طیّبی، تاریخ تولد امین، 26 ذیحجّه 1312ق/30 خرداد 1274ش است؛ موضوعی که باید اختلاف درج تاریخ را در منابع خاتمه دهد.
تحصیل و نحوة شاگردی
برخلاف فضای سنّتی آن روزگار که به تحصیل دختران و زنان کمتر توجّه میشد (مستوفی، 1343، ج1: 711)، والدین بانو امین به تحصیل و آموزش فرزند خود توجه داشتند و او را در چهار سالگی، روانه مکتبخانه کردند (یادنامه، 1371: 12). با اتمام فراگیری او در مکتبخانه، بانو امین تا پانزدهسالگی در خانه به امر تحصیل اشتغال داشت (همان: 31). او در پانزدهسالگی با پسرعموی خود، حاج میرزا آقا معروف به معینالتجّار ازدواج کرد (اسلامیت، 1389: 6). با این حال او تا سنّ چهلسالگی به تحصیل علوم اسلامی مداومت داشت. در منابع مختلف دربارة زندگانی بانو امین، نام استادان بنام آن روزگار اصفهان به عنوان استادان او ذکر شده است (مهدوی، 1370: 87 و 1384، ج2: 841؛ باقری بیدهندی، 1377: 30-35؛ طیّبی، 1383: 35). ذکر این اسامی عموماً بدون پرداختن به جایگاه علمی استادان و نحوة تعامل امین با آنان بوده است. این استادان عبارتند از:
- میرسیّد علی نجفآبادی اصفهانی (1326-1362ق/ 1287-1321ش) از استادان مکتب اصفهان در دوران مشروطه است. وی پس از فراگیری علوم اسلامی در حوزة نجف، در سال 1329ق. به اصفهان بازگشت (مهدوی، 1384، ج2: 819) و به تدریس پرداخت. افرادی همچون شیخ محمّدتقی فشارکی (۱۳۲۲-۱۴۰۵ق)، حلقة وصل حوزة اصفهان با قم و جلالالدین همایی (۱۳۱۷-۱۴۰۰ق)، حلقة وصل حوزة اصفهان با تهران از شاگردان اویند.
- سیّد ابوالقاسم بن سیّد محمدباقر دهکردی اصفهانی (1272-1353ق) از
مدرّسان و فقهای اصفهان است. او از طریق پدر با آموزههای زهد و تقواپیشگی و از طریق دایی خود، ملاّ محمّدحسن با آموزههای فلسفی مکتب حکیم سبزواری آشنا شد (صدوقی- سها، 1359: 125). همچنین از طریق حاج اسماعیل دربکوشکی، از مدرّسان برجستة فلسفه و عرفان در اصفهان، با اندیشههای ملاّصدرا آشنایی کامل یافت. وی به دو حوزة اخلاق و تفسیر توجّه داشت و دو کتاب مستقل با نامهای «جنّت المأوی و الأخلاق» در حوزه اخلاق و کتاب «حاشیه بر تفسیر صافی ملاّمحسن فیض کاشانی» (1007-1091ق) را نگاشت (آقابزرگ طهرانی، 1408ق، ج2: 356). این موضوع میتواند از زمینههای توجه بانو امین به این دو حوزه تلقی شود.
- میرزا علیآقا شیرازی (1294-1375ق) از علمای اخلاق و عرفان اصفهان است. او پس از تحصیل در اصفهان و سپس نجف، در سال 1323ق به اصفهان بازگشت و تا پایان عمر در این شهر ساکن شد (ریاحی، 1385: 251). تدریس و تحقیق او بر محوریّت آموزههای نهجالبلاغه بود. آیتالله حاج رحیم ارباب (1297-1396ق) و جلالالدّین همایی (1317-1400ق) از شاگردان اویند.
- میرزا علیاصغر شریف (1384ق.) از شاگردان سیّد محمّدباقر درچهای اصفهانی (1264-1342ق.) (مهدوی، 1384، ج2: 931) و از مدرسان سطوح در اصفهان بود (خلیلیان و منتظر القائم، 1385: 155-162).
- سیّد ابوالقاسم زفرهای، معروف به حاج آخوند (1260-1352ق) از مدرسان سطح در مدرسة میرزا مهدی (مسجد المهدی) اصفهان بود. از اینرو بسیاری از علمای اصفهان از محضر درس وی بهره بردهاند.
- سیّد حسین نظامالدینی کچویی (1312-1403ق) مدّتی را در شهر اصفهان به تدریس پرداخت. او به دعوت آیتالله محمود شریعتریزی به حوزة علمیة زرّینشهر رفت و تا پایان عمر در این شهر به تدریس پرداخت. اطّلاعات اندکی از او در منابع ذکر شده است. احتمال میرود مدرّس دروس سطح بوده و بانو امین نیز از او بهره برده است.
با تأمل در جایگاه علمی این اساتید و مروری بر حیات اجتماعی آن روزگار، این پرسش
مطرح خواهد شد که نحوة تعامل این اساتید و بانو امین به چه صورت بوده است. اغلب این استادان در مدرسة صدر در بازار اصفهان تدریس میکردند. این مدرسه حدود سالهای 1229-1220ق به همّت محمّدحسینخان صدر اصفهانی، صدراعظم فتحعلیشاه قاجار برای طلاّب مَرد ساخته شد و تا روزگار امین نیز محلّ رجوع طلاّب زن نبود. در زندگینامه امین تصریح شده است که وی تحصیلات خود را پس از مکتبخانه، در منزل ادامه داد. با اینحال تدریس خصوصی شخصیّتهای بزرگ در منزل، همچون میر سیّد علی نجفآبادی، سیّد ابوالقاسم بن محمدباقر دهکردی اصفهانی و میرزا علیآقا شیرازی در آن روزگار رایج و مرسوم نبوده است. همچنین، ذکر نشدن نام امین ذیل شاگردان این افراد میتواند به این تردید دامن زند. علاوه بر آن، توجه به بافت تاریخی و موقعیت اجتماعی زنان و تحصیل آنها، موضوع ارتباط امین با این استادان برجسته را با تردید روبهرو خواهد کرد. برای پاسخ به این مسئله باید توجّه داشت که تحصیل و آموزش میتواند به طرق مختلفی، همچون مطالعه و بررسی تقریرهای استادان یا مطالعة منابع و جلسات پرسش و بحث باشد. ضمن آنکه رجوع بانو امین به آنها، به شکل دورهای و مطالعة منابع و ارشادات استاد میتواند شیوة دیگری از یادگیری را شامل شود.
دربارة ذکر نشدن نام امین در فهرست شاگردان این اساتید، توجه به این نکته مهم است که درج نام زنان به عنوان شاگرد علمای برجسته، امری مرسوم نبوده و تنها نام شاگردان برجسته مرد در منابع ثبت میشده است. از اینرو نباید درک متعارف کنونی خود را نسبت به وقایع در گذشته تعمیم داده، تصوّر کنیم که وضعیت و جایگاه اجتماعی زنان در گذشته نیز مانند وضعیت حال بوده است؛ موضوعی که ارتباط بانو امین با این اساتید و شاگردی از محضر ایشان را تقویت میکند، کسب مدارج عالیة علمی آن روزگار توسط بانو امین است.
دربارة فضای اجتماعی آن روزگار توجّه به این موضوع مهم است که اصفهان، یکی از کانونهای مهمّ آن زمان در توجّه به موضوع آموزش زنان شناخته میشود (فرهمند، 1398: 158-162؛ معتمدی، 1386: 19-60). چندانکه تبدیل شدن موضوع وضعیّت آموزش زنان در ایران، پس از وقوع انقلاب مشروطه به مسئلهای ملّی بدل شد (ر.ک: بیطرفان و دیگران، 1396). ما با این واقعیت تاریخی روبهروییم که امین بدون تحصیل و علمآموزی از اساتید برجسته نمیتوانسته به درجه بالای علمی در علوم اسلامی دست یابد. از اینرو میتوان شیوة تعامل استاد و شاگردی را متناسب با وضعیت آن روزگار، به صورتهای غیر مستقیم و معنوی نیز در نظر گرفت. گذشته از این، پیوند با اساتید نهچندان مشهور نیز میتواند با توجه به شأن خانوادگی و توجه پدر به آموزش او، موجّه قلمداد شود. از اینرو، میتوان ارتباط میان بانو امین با این اساتید را امری ممکن در نظر آورد.
ارتباط دریافت اجتهاد با کتاب «أربعین»
تلاش و پشتکار بانو امین در کسب علوم اسلامی سرانجام سبب شد که او در صفر 1354ق/1314ش در سن چهل سالگی، موفق به اخذ اجازه از آیتالله محمّدکاظم شیرازی (1292-1367ق) شود؛ اجازهای که آیتالله عبدالکریم حائری یزدی (1276-1355ق) نیز آن را تأیید کرد. در آن زمان، آیتالله شیرازی از علمای برجستة نجف و آیتالله حائری از علمای برجستة قم بودند و تأیید این دو شخص به معنای تأیید دو حوزة مهم شیعی است. در همین ایام، بانو امین توانست این اجازه را از آیتالله ابراهیم حسینی اسطهباناتی شیرازی (1297-1374ق) نیز دریافت کند. در منابع زندگینامهای امین، این دریافت اجازه را متأثر از نگارش کتاب «أربعین الهاشمیّه» دانستهاند.
این کتاب به زبان عربی و با موضوع چهل حدیث از پیامبر(ص) و ائمة اطهار است. مؤلف در بیان دلیل نگارش این اثر به حدیثی از پیامبر(ص) اشاره کرده است که بر اساس آن، هر کس چهل حدیث را برای امّت مسلمان حفظ کند که در امر دینشان به آن نیاز دارند، خداوند وی را در زمرة صالحان محشور میکند و پیامبر نیز شفیع او خواهد بود (امین، 1365ق: 6-7).
محتوای این اثر در سه موضوعِ خداشناسی و توحید، روابط اخلاقی و فرامین الهی دستهبندی میشود. سبک این اثر، توضیحی است و نویسنده تلاش کرده است تا محتوای احادیث را به نحوی روشن و صریح توضیح دهد. متن کتاب اربعین، ترکیبی از بیان روایی- کلامی دارد که به دلیل ماهیت موضوع و بحث آن نمیتوان جوانب و لطائف ادبی را از آن استخراج کرد. از منظر تحلیل درونی نیز رویکرد مؤلف اثر، صبغة تفسیر روایی دارد که به شکلی اجتهادی، روایات را تفسیر کرده است. از اینرو این اثر، بیشتر فقه الحدیث است و متضمّن ارائة رویکردهای دیگر در علم الحدیث یا اجتهاد فنّی در درایه الحدیث نیست. بنابراین نمیتواند معیار دقیقی برای کفایت اجازة اجتهاد را به دست دهد. اخذ اجازات در سنّت شیعی مبتنی بر توانمندیهایی در حوزههای مختلف فقه و حدیث است و حتماً امین بر اساس دانشی بیش از آنچه در این اثر آورده، به دریافت اجازات از مراجع نائل آمده است.
اگرچه امین خود نیز متذکّر میشود که پس از نوشتن این اثر، مراجع سؤالاتی را به صورت کتبی ارسال کردند که با پاسخ به آنها، موفّق به دریافت درجة اجتهاد شد (یادنامه، 1371: 25-26)؛ اما این اثر در تاریخ هشتم محرّم 1355ق/ دوازدهم فروردین 1315ش تألیف شده (امین، 1365ق: 382) که همان سال در اصفهان (مطبعة المحمّدیّه) و سال بعد در کویت (مطبعة الرُمَیثِیّه) منتشر شد. بر این اساس تاریخ تألیف و انتشار این اثر به یک سال پس از دریافت اوّلین اجازة امین بازمیگردد. در نتیجه، احتمالاً تنها قرابت زمانی انتشار اثر و دریافت اجازات، سبب طرح این ارتباط در منابع شده است.
علاوه بر این، نکته دیگری که از چشم زندگینامهنویسان بانو امین مغفول مانده است، حضور او در این ایام در نجف است. ایشان خبر این سفر و حضور در نجف را در مقدمة کتاب «مخزن اللئالی» ذکر کرده است. او در مقدّمة این کتاب اشاره میکند که «مخزن اللئالی» را بعد از سفر به نجف و نذرش نگاشته است (امین، 1371: 2-1). حضور او در نجف و ذکر نذر در مقدمة این کتاب، بیانگر وجود موضوعی مهم در سیر زندگی او است. البته این زمان با شروع جریان کشف حجاب در اوایل دورة پهلوی اوّل (حدود 1314ش) نیز مصادف است که طی آن، بانو امین مدتی را به قم سفر میکند. در زندگینامهها، گزارشی از سفر امین به نجف در دنبالة سفر به قم ذکر نشده است، اما به لحاظ تاریخی، زمان نگارش اثر با وقایع بعد از کشف حجاب و سفر امین به قم و البته با دریافت اجازات اجتهاد قرابت دارد. از اینرو، باید به ارتباط حضور او در شهرهای قم و نجف و دریافت اجازات از سوی علما توجه جدی کرد.
نیّت امین در نذر هرچه بوده، او در سال 1360ق/ 1319ش، این نذر را با نگارش و انتشار کتاب «مخزن اللئالی» ادا میکند. البته با فرض ارتباط بین سفر امین به نجف با اخذ اجازات میتوان بازة تاریخی نگارش «مخزن اللئالی» را حدود سالهای 1354ق (تاریخ دریافت اجازه) تا 1360ق (تاریخ انتشار قدیمیترین نسخه) تعیین کرد. این کتاب به زبان فارسی و در بیان فضائل امیرالمؤمنین(ع) در قالب یک مقدمه، پنج باب و یک خاتمه است. محتوای کلّی اثر شامل دو بخش عمده است: نخست، بیان فضیلت محبّت به امام علی(ع) و مقصود از آن؛ دوّم، خصوصیّات امام علی(ع) و ذکر کراماتش. مؤلف در این اثر در کنار ذکر فضائل، کرامات، مَلَکات نفسانی و مواعظ امیرالمؤمنین(ع)، به طرح مباحث عرفانی مرتبط با موضوع نیز پرداخته است. قدیمیترین نسخة چاپ سنگی از این اثر در کتابخانه ملی با تاریخ کتابت1360ق/1319ش و به قلم ابوالقاسم خوشنویس موجود است. با توجه به تاریخ کتابت این نسخه (1360ق) میتوان این مطلب را به زندگینامة امین افزود که او به فاصلة حدود سالهای 1354ق و 1357ق و تا پیش از 45 سالگی به نجف رفته است.
در سال 1357ق، امین موفق به دریافت اجازة دیگری از آیتالله محمدرضا نجفی اصفهانی (1362-1287ق) شد (حسون و مشکور، 1379: 748-754؛ باقری، 1377: 36؛ طیّبی، 1383: 62-60). آیتالله اسطهباناتی از علمای نجف بود و این استمرار اخذ اجازه به معنای استمرار تأیید جایگاه علمی امین در پایگاه شیعی عراق است. متعاقب کسب این جایگاه علمی، بانو امین به افرادی همچون آیتالله سیّد شهابالدین مرعشی نجفی (1315-1411ق) در 1358ق، آیتالله سیّد عباس کاشانی (1309-1389ش) در 1381ق، خانم زینتالسادات همایونی (1296-1395ش) در 1355ش و علّامه امینی(2) (1320-1390ق) اجازه روایت داده است (امین، 1439ق: 42-46؛ حسون و مشکور، 1379: 754؛ یادنامه، 1371: 68؛ طیّبی، 1383: 35).
دوم. پیوند وضعیت اجتماعی با آثار قلمی و اقدامات فرهنگی امین
این قسمت به چهار برهة تاریخی در زندگانی بانو امین اشاره دارد که در آنها، او اقدام به نگارش آثار متعدد و اقداماتی فرهنگی کرده که در تناسب و سنخیّت کاملی با فضای اجتماعی خود دارد. درک فضای تاریخی- فرهنگی هر یک از این برههها به فهم بهتر ما از محتوای آثار و انگیزة اقدامات او کمک میکند.
بحران اجتماعی ایران در دهة 1320ش و لزوم توجه به معنویت و اخلاق
دهة1320ش ایران را دوران قحطی و فقر فراگیر مردم ذکر کردهاند (کاتوزیان، 1372: 201). وضعیّت اسفبار این دهه در خاطرات روزانة برخی از مسئولان وقت حکومت (هویدا، 1365: 67-68؛ زاهدی، 1381: 34) و مشروح مذاکرات مجلس شورای ملّی (4 اردیبهشت 1327ش) ثبت شده است. طبیعتاً از سوی دغدغهمندانی چون بانو امین، در برهههای رنج و سختی مردم و بهرهمندی اندک از زیست مادی، پرداختن به جنبههای معنوی حیات انسان و لزوم توجه و پیروی از آنها میتواند برای حفظ ارزشهای انسانی، مجرایی سودمند باشد. بهویژه اینکه فقر و فقدان ضروریّات زندگی، اگر با خویشتنداری و آگاهی به شئون متعالی انسانی همراه نباشد، به نابسامانیهای اجتماعی بیشتری منجر میشود. از اینرو امین در این ایام اقدام به نگارش چهار کتاب با رویکرد معنوی- عرفانی و اخلاقی کرد:
1- کتاب «سیر و سلوک در روش اولیا و طریق سیر سعداء» به زبان فارسی که در قالب طرح پرسشهایی به بحث از سلوک عرفانی میپردازد. محتوای این کتاب بر اندیشههای انسانشناسانة امین استوار است. مؤلف، انگیزة نگارش این کتاب را آگاهیبخشی عمومی دربارة حقیقت وجودی انسان و جایگاه و منزلت او معرفی میکند (امین، 1369ب: 1). رویکرد امین در این اثر، عرفانی است و به مراتب سلوک انسان برای رسیدن به جایگاه حقیقی اشاره دارد. سبک نگارش این اثر، توصیفی است و نویسنده نظرهای خود را دربارة سیر و سلوک در قالب استعارات کلامی (همچون: کارخانة هستی، لذّت قوای خمسه، خوش مسلک بودن، تلألو علوم در قلب و مانند آن) بیان کرده است تا مخاطب با جنبههای باطنی حیات انسان، بهتر ارتباط برقرار کند. امین در این اثر، جوانب سلوک انسانی را مبتنی بر شرع و با بیانی عرفانی برای مخاطب خود توصیف میکند. از همینرو بیان او مشحون از استعارات کلامی خاص متون عرفانی است.
با این حال او کوشیده است تا این بیان استعاری را با تکیه و اشاره به آیات قرآنی و احادیث اهل بیت(علیهمالسلام) به سبک ایجابی نیز نزدیک کند. به این معنا که مضمون کلام او، رساندن مخاطب به قبول ضرورت سلوک به عنوان رویهای دینی است که افراد به دلیل پیروی از اولیای الهی، باید به آن اهتمام ورزند. به عبارت دیگر او سبک توصیفی و بیان استعارات را برای تحقّق وجه ایجابی که در خلال مطالب بر آن تأکید میکند و در انتهای اثر بدان رسیده، به خدمت گرفته است. در انتهای این اثر نیز توضیحی دربارة اسماء الحسنی الهی (99 اسم) آورده است. تاریخ نگارش این کتاب بنا بر درج مؤلف در پایان اثر، شنبه دوم رجب 1363ق/ سوم تیر1323ش و در 49 سالگی اوست (امین، 1369ب: 358).
2- کتاب «معاد یا آخرین سیر بشر» به زبان فارسی و با مشربی معرفتی- عرفانی به موضوع لزوم توجه به حیات اخروی و غایت معنوی انسان نگاشته شده است (امین، 1387: 14). این اثر مشتمل بر نُه مقاله است و رویکرد حاکم بر آن را میتوان حکمت اسلامی دانست که آمیزهای از فلسفه، عرفان و شریعت بوده و نمود اعلای آن در حکمت صدرایی قابل مشاهده است. سبک نگارش این اثر به دلیل مقالات متعدد، متفاوت است. با اینحال وجه قالب محتوای مقالات، بیان علمی و زبان فنی با رویکرد عرفانی است؛ زیرا امین در این اثر کوشیده است تا مسئله و چارچوب هر مقاله را به شکلی روشن و دقیق برای مخاطب خود اظهار دارد. متن مقالات به دلیل تبیین مباحث فلسفی عرفان، متضمن بیانی عرفانی، اما با چارچوبی فلسفی است. از اینرو صورتبندی محتوا، منطقی و کمتر استعاری و تمثیلی است. به دلیل این ویژگیها میتوان کلیت سبک اثر را توضیحی دانست که میکوشد اطلاعات متعددی را در حوزة جوانب مختلف عرفان به مخاطب خود ارائه کند. این اثر، اولينبار در سال ۱۳۲۶ش در چاپخانة پاکتچی تهران منتشر شد.
محتوای دو اثر یادشده (سیر و سلوک و معاد)، قرابتهای بسیاری با یکدیگر دارند و بر جایگاه حقیقی و سیر معنوی انسان تأکید میکنند. با این حال کتاب «سیر و سلوک»، بیان سیر معنوی با رویکردی فلسفی- عرفانی است و از ظرایف ادبی در بیان نظرهای عرفانی بهره برده است. اما کتاب «معاد»، بیان سیر و غایت انسان از منظری دینی و با رویکردی حکمی است و غلبة تعالیم شریعت و فرایندهای مبتنی بر آن را بر رویکرد عرفانی و مراتب معنوی نشان میدهد. از اینرو آن ظرایف بیان در طرح مباحث عرفانی را ندارد. ورود بانو امین به مباحث عرفانی و معنوی در این دهه و با این دو اثر بوده است که نشان از تغییر رویکرد او در مقایسه با دو اثر قبلی وی با رویکرد حدیثی دارد.
3- کتاب «اخلاق و راه سعادت بشر» به زبان فارسی در حدود 54 سالگی مؤلف (1328ش) نگارش یافته است. این کتاب تلخیصی از کتاب عربی «تَهْذیبُ الْاَخْلاقِ وَ تَطْهیرُ (یا طَهارَةُ) الْاَعْراق» ابوعلی احمد بن محمّد مسکویه رازی (421ق) است. ابنمسکویه در این اثر با رویکرد فلسفی (با صبغة ارسطویی) به تبیین مبانی اخلاق پرداخته است (حکمت، 1383، ج8: 701). امین که این کتاب را به دلیل دغدغهاش درباره پرداختن به موضوع اخلاق تلخیص کرده، در مقدمة اثر میگوید که با مطالعة این کتاب (طهارة الأعراق)، مجذوب اندیشههای مؤلف شده و دریغ دانسته که محتوای ارزشمند آن را بر دیگر علاقهمندان ارائه نکند. پس از تلخیص کتاب (طهارة الأعراق)، آن را ترجمه کرده و مطالب و توضیحات خود را به صورت حاشیه نگاشته است (امین، 1369الف: 2). با توجه به رویکرد امین در این اثر، نمیتوان آن را جزء ترجمههای دقیق بر طهارة الأعراق دانست (حکمت، 1383، ج8: 701)، هرچند تلخیصش از نظر انتقال مفاهیم، بسیار سودمند است (امامی، 1375: 26).
محتوای این اثر در بخش ترجمه، متأثر از متن کتاب اصلی، توضیحی است؛ اما در حاشیههای متن، منظر ایجابی را نیز دنبال کرده است. به این معنا که با بیان توضیحی در حاشیه با قصد ایجاب مخاطب میکوشد تا از طریق توضیحات تکمیلی (که بیانی بیشتر علمی و فلسفی دارد)، مخاطب را در پذیرش مطالب اصلی کتاب قانع سازد. کلیّت متن اثر، رسمی است و ظرافتهای ادبی و استعارات آثار عرفانی در آن کمتر به چشم میخورد. قدیمیترین نسخة موجود از کتاب «اخلاق» امین را چاپخانة امامی اصفهان در تاریخ اردیبهشت 1328ش/ رجب 1368ق منتشر کرده است.
4- کتاب «النفحات الرحمانیة فی الواردات القلبیة» به زبان عربی که یکی از مهمترین آثار عرفانی امین است و در آن، به حالات و تجارب عرفانی و معنوی خود اشاره کرده است. دلیل نگارش این اثر، ثبت احوال و واردات و در خاطر سپردن آنها برای مؤلف ذکر شده تا به واسطة آن، توجّه مداوم به حقتعالی را در وجودش بپروراند و شکرگزار آنها باشد (امین، 1439ق: 57). محتوای کتاب مشتمل بر 56 نفحة رحمانی در بیان مباحث عرفان نظری و دلالتهای مهم آن برای سالک است. متن اثر، روان است و علیرغم محتوای عرفانی و فلسفی، بیانی صریح و کمتر پیچیده دارد و به صورت تعاملی و گفتوگویی میان نویسنده و مخاطب نگاشته شده است. تا آنجا که امین در ضمن توضیحات خود و تردید از ابهام در ذهن مخاطب، آن را با عبارت «إیاک أن تنتج من کلماتی نتیجه سوءٍ و تتوهّم أنَّ قولی...» ابراز داشته است (همان: 61).
سبک نگارش این اثر، توضیحی و توصیفی است و دغدغة نویسندۀ آن، انتقال تجارب و تبیین مبانی مبتنی بر آنهاست. در بیان برخی تجارب معنوی خود نیز به الگوی روایی و توصیف موقعیت خود نیز نظر داشته است (امین، 1439ق: 63، 130-131). علیرغم پیچیدگیهای کلامی در موقعیتهای مکاشفه توسط فرد، امین این موقعیتها را بسیار سلیس و به دور از تکلّف و پیچیدگی توصیف کرده که سبب میشود برای مخاطب اثر قابل فهم باشد (همان: 140). ضمن آنکه از عمق تجربة معنوی نویسنده نزد مخاطب کاسته نمیشود.
امین در این اثر، ورود برخی حالات معنوی خود را نیز با ذکر تاریخ ثبت کرده (از نفحة سیزدهم به بعد) که قدیمیترین آن مربوط به سیسالگی او است. با این حال نشر این اثر بهنوعی اتخاذ رویکردی نو و اعلان رویهای خاص در مشرب فکری و آثار اوست. تألیف این اثر در دوران پختگی امین (حدود 55 سالگی) بوده و ذکر تجارب مربوط به ادوار متقدّمتر حیات معنوی او نیز با درایت نگاشته شده است.
تاریخ اتمام نگارش اثر را مؤلف در پایان متن، 1369ق/1319ش ذکر کرده است (همان: 328). البته در معادلگذاری تاریخ شمسی، خطایی رخ داده است؛ زیرا تاریخ اتمام نگارش اثر در نهم رجب 1369ق بوده که معادل با هفتم اردیبهشت 1329ش است. با توجه به دقّت ثبت تاریخ قمری در اثر (بیان روز و ماه) و پرهیز از اعمال این دقت در درج تاریخ شمسی و همچنین تاریخ انتشار قدیمیترین نسخة موجود از کتاب به صورت چاپ سربی و در تاریخ 1369ق در دو شهر اصفهان (مطبعة المحمّدیه) و تهران (مکتبة مصطفوی)، میتوان تاریخ قمری را دقیقتر دانست که معادل سال 1329ش است.
پایان دهة 1320ش، مصادف با جریان ملّی شدن صنعت نفت در اسفند 1329ش است؛ واقعهای که کل کشور را تحت تأثیر قرار داد. در اصفهان، سیّد حسن چهارسوقی به نمایندگی از هیئت علمیّة این شهر بر لزوم ملّی شدن صنعت نفت فتوا داد (روضاتی، 1332: 32-31). این فتوا، تأثیر گستردهای در شهر اصفهان داشت. کتاب «نفحات الرحمانیّه» در اردیبهشت این سال منتشر شد. از اینرو نگارش آن را باید ایام قبلتر از این سال دانست. با این حال نباید از زمینهها و جریانهای اجتماعی که در نهایت منجر به رویداد تاریخی میشوند (ملّی شدن صنعت نفت)، غافل بود؛ جریانهایی که به شکلی تدریجی و در طول زمان استمرار یافته، سرانجام در زمانی خاص محقق میشوند. به طور کلی باید بحث فراگیر فقر و تحوّلات سیاسی- اجتماعی اواخر این دهه را بافت تاریخی تألیف «النفحات» و ورود رسمی بانو امین به تألیف با مشرب عرفانی دانست.
کنشگری فرهنگی در دهة 1330ش و ابهام در زمینة تاریخی یک اثر
در منابع زندگینامهای، فعالیتهای امین دربارة موضوع نحوة حضور اجتماعی زنان (حجاب) ذیل انتشار کتاب «روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی» مطرح شده است. این کتاب به زبان فارسی با مخاطب قرار دادن جامعه زنان مسلمان به موضوع خوشبختی حقیقی و راههای رسیدن به آن میپردازد. امین یادآور میشود که هرچند ارکان سعادت حقیقی بر دو سطح مادی و معنوی استوار است، خوشبختی حقیقی در باطن افراد و مبتنی بر اموری فراتر از حیات دنیوی است (امین، 1392: 2-3). بنابراین مباحث این اثر بر مشرب عرفانی و توجه بر باطن امور استوار است. متن این اثر متناسب با رویکرد خطابی به صورت گفتوگو و سخنرانی است و در جملهها و عبارات آن، وجه خطابی دارد؛ برای مثال کاربرد واژگان و عباراتی همچون: باید دانست، آیا هیچ فکر کردهاید، کسی که در این مطلب دقیق شود و... . البته در قسمتهایی از متن، ضرورت یک ویراستاری فنیتر نیز احساس میشود. محتوای کلی متن نیز توضیحی است و میکوشد تا با ذکر دلایل و توضیحات برای مخاطب خود، مخاطب خویش را نسبت به دغدغة اصلی اثر (شأن و جایگاه زن مسلمان) مجاب کند. از مسائل عمده و مهم این کتاب، حقوق و تکالیف زنان و بحث دربارة حجاب است که با ارجاع به تعالیم اسلامی همراه شده است.
در زندگینامهها، زمانة نگارش این اثر را مربوط به اوج گرفتن جریانهای ضد حجاب در اصفهان در دوران پهلوی اول (حدود سالهای 1310ش) دانستهاند. همچنین زمینة نگارش آن را نیز مقابله با آرای روشنفکری و ضد حجاب در جامعة آن روزگار و بهویژه ترویج آرا و اندیشههای صدّیقه دولتآبادی در «شرکت خواتین اصفهان» و دفاع از معیارها و موازین شرعی معرفی کردهاند. به این نحو که امین با سخنرانی در جلسات مذهبی زنان و تأسیس «کانون تعلیمات و تبلیغات دینی بانوان اصفهان» و نگارش کتاب «روش خوشبختی» به شبههافکنیهای دولتآبادی و همفکرانش پاسخ گفت. در نتیجة این اقدامات، شرکت مزبور و روزنامه زبان زنان (متعلّق به این جریان) تعطیل شد و دولتآبادی، شهر را ترک کرد (طیّبی، 1383: 46-49). بررسی درستی این اقوال نیازمند تأملی تاریخی دربارة این حوادث و تاریخ نگارش این اثر است که در سه سطح به آن خواهیم پرداخت.
الف) صدّیقه دولتآبادی از پیشگامان جنبش زنان، برای نخستینبار در اصفهان در سال 1295ش، مدرسة دخترانة «مکتبخانه شرعیّات» را با هدف سوادآموزی دختران تأسیس کرد که پس از چندی به دلیل مخالفت برخی از روحانیون تعطیل شد (21 سالگی بانو امین). او همچنین در تأسیس مدرسة «امّ المدارس» در اصفهان در سال 1296ش نیز نقش داشت (بامداد، 1347، ج1: 51). دولتآبادی در سال1296ش (22 سالگی بانو امین)، «شرکت خواتین اصفهان» را به صورت تعاونی و با استفاده از سرمایه زنان تشکیل داد. این شرکت، سه کارگاه کوچک بافندگی برای زنان در یزد، کرمان و اصفهان دایر کرد که هدف آن، ترویج تولید و استفاده از پارچههای داخلی و نیز جلوگیری از ازدواج دختران پیش از پانزدهسالگی بود (دولتآبادی، 1377، ج1: 16 «پیشگفتار صنعتی»). دولتآبادی در سال1300ش به تهران مهاجرت کرد. باید وقوع کودتای رضاخان در سوم اسفند 1299ش و سیّد ضیاءالدین طباطبایی و تغییرات ناشی از آن در کشور را یکی از زمینههای مهاجرت دولتآبادی به تهران در نظر گرفت.
با رفتن دولتآبادی به تهران، روزنامۀ زبان زنان نیز به تهران منتقل شد. این روزنامه، سومین نشریة ویژه زنان و نخستین نشریهای بود که در عنوان آن، واژة «زنان» ذکر شد. همچنین نخستین نشریة سیاسی زنان نیز محسوب میشد که به دلیل طرح مواضع سیاسی- اجتماعی بارها توقیف شد (همان: 259). دفتر این روزنامه نخست در مدرسة «أُمّ المدارس» اصفهان بود و پس از تعطیلی مدرسه، به قصر اجلال السلطنه (شمسآبـاد) منتقل شد (کیهانی، 1371: 75). با مهاجرت دولتآبادی به تهران در سال 1301ش، سیاست روزنامه نیز تغییر کرد و به مجلّه بدل شد (بیات و کوهستانینژاد، 1372، ج1: 582). این تغییر به دلیل غلبة جوّ فرهنگی- مذهبی بر آرای متجدّد دولتآبادی در اصفهان بود.
همچنان که بخشی از محتوای نامة ممتازالدوله (1253-1311ش)، وزیر معارف وقت (در 1300ش) در دورة اولین نخستوزیری احمد قوام، به متناسب نبودن محتوای روزنامه زبان زنان با وضعیّت اجتماعی شهر اصفهان اشاره دارد: «اگر میتوانید، این طفل نوزاد [روزنامه] را پایهدار کرده تا به حدّ رشد برسانید، در انتشارش کوشش کنید؛ والاّ این اقدام را به وقت موافقتر موکول و [روزنامه] زبان زنان را در شهر آزادتری به چـاپ برسانید» (دولتآبادی، 1377، ج2: 320-321). دربارة تعطیلی «شرکت خواتین اصفهان» نیز به نظر میرسد که فعالیت بنگاههای اقتصادی دولتآبادی پس از رفتن وی به تهران و تأسیس «شرکت آزمایش بانوان» تا سال 1303ش ادامه داشت (محبّی، 1325: 91-92؛ به نقل از: آبادیان و صفری، 1393: 3).
دولتآبادی طی سالهای 1302-1306ش در اروپا مشغول به تحصیل بود و پس از بازگشت، در محافل بدون حجاب ظاهر شد. ورود وی به مناصب دولتی از مهر 1307ش آغاز شد که ابتدا با سِمت «نظارت تعلیمات نسوان» و سال بعد در سمت «مدیریت کل تفتیش مدارس نسوان» به استخدام وزارت معارف و اوقاف درآمد (دولتآبادی، 1377، ج1: 156). شروع جریانهای مربوط به غربیسازی جامعة ایران در دورة پهلوی اول، به دهة 1310ش بازمیگردد که زمینههای ارتباط با غرب و جریانهای غربیسازی به عنوان راهحل تغییرات در ایران در نظر گرفته شد. در تحوّلات مربوط به جامعة زنان در این دوره، در اردیبهشت 1314ش به دعوت وزیر معارف وقت، آقای علیاصغر حکمت (1359-1272ش)، کانونی برای گردهمایی بانوان تجدّدگرا با نام «کانون بانوان» تشکیل شد (جعفریان، 1383: 23) که ریاست آن یک سال بعد (1315ش) بر عهدة دولتآبادی گذاشته شد (بامداد، 1347، ج1: 91). در همان سال (17 دی 1314) بود که قانون ممنوعیّت حجاب به همة نهادهای کشور اعلام و لازمالاجرا شد (مرکز بررسی اسناد، 1378: «هشتادودو»). این ایّام مصادف با دریافت اجازات بانو امین از علمای نجف است.
ب) بررسی «کانون تعلیمات و تبلیغات دینی بانوان اصفهان» نیز مستندات سودمندی را به دست میدهد. این کانون را خانم فخرالسّادات ابطحی(3) در سال1353ش تأسیس کرد که به اشتباه در برخی منابع (طیّبی، 1383: 47-49) به خانم امین نسبت دادهاند. در اسناد ساواک، خانم ابطحی، «مسئول و ادارهکنندة کانون» معرفی شده است (همان، 1382: 289). کانون مزبور در سال1376ش به مدرسة علمیّة حضرت فاطمه محدّثه(س) تغییر نام داد و زیر نظر مرکز مدیریّت حوزههای علمیّه خواهران قم قرار گرفت (یادنامه، 1392: 1). در