تحلیل بازنویسی متون ادبی در دورههای مختلف تاریخی با توجه به تغییرات زبانی، در حوزة واژگان، نحو و بلاغت میتواند دگرگونی مفاهیم و تصاویر مندرج در آن آثار و تأثیر تغییرات تاریخی بر متون را نشان دهد. تذکرهها و تراجم احوال نیز از این قاعده خارج نیستند و شاید بتوان گفت که چکیده کامل
تحلیل بازنویسی متون ادبی در دورههای مختلف تاریخی با توجه به تغییرات زبانی، در حوزة واژگان، نحو و بلاغت میتواند دگرگونی مفاهیم و تصاویر مندرج در آن آثار و تأثیر تغییرات تاریخی بر متون را نشان دهد. تذکرهها و تراجم احوال نیز از این قاعده خارج نیستند و شاید بتوان گفت که در هر دوره از بازنویسی متون ادبی تصویری جدید از متون پیشین خلق میشود. درکتاب «مقامات ژندهپیل» حکایتی از احمد جام نقل است که از قضا در یکی از نسخههای خطی دانشگاه تهران که به صورت جُنگ ثبت شده، روایتی به لحنی دیگر از آن آمده است. این پژوهش علاوه بر ذکر و تصحیح این چند برگ به دنبال آن است که چه اندازه تذکرهنویسان و حکایتپردازان به اشارههای آهسته قلم در توصیف ویژگیها و شیوة سلوک شیخ جام تغییر داده و با جملهای و خطی، تصویری مبهم از او نشان دادهاند. در این دو نسخه، علاوه بر اختلافات زبانی و بلاغی تغییراتی در مکانها، چگونگی وقوع رخدادها و واکنشها دیده میشود که پایبند نبودن تذکرهنویس به متن اساس و اولیهای را نشان میدهد. اما شباهتهای بسیار در جملهنویسی و بیان موضوع میان دو نسخه، نشان دهنده وجود نسخه اصیلتری از داستان است که منبع هر دو روایت محسوب میشود. در شیوه بلاغی و چگونگی بیان، از نظر نحو و الگوهای زبانی میان دو روایت تفاوتهایی وجود دارد. از نظر محتوایی نکته قابل توجه این است که نویسنده هر دو مکتوب به بیان اطلاعات دقیق و مشترک تاریخی و جغرافیایی از موضوع میپردازند و در ارائه آمار اختلافی ندارند از طرفی تمام این حکایت خود سند روشنی است از جایگاه و قدرت صوفیه در دورههای تاریخی مورد نظر.
پرونده مقاله
در این پژوهش بر مبنای روش ساختارگرایانۀ کلود لوی استروس و با شیوۀ تحلیلی- توصیفی، کوشش شده است اسطورهواجها، تقابل های دوگانه و ساختار اصلی اسطورۀ گیومرد با توجه به روایت های آن در متون کهن، تبیین و تحلیل شود. در این مقاله، خویشکاری ایزد مهر و اسطورۀ مشی و مشیانه، دو ت چکیده کامل
در این پژوهش بر مبنای روش ساختارگرایانۀ کلود لوی استروس و با شیوۀ تحلیلی- توصیفی، کوشش شده است اسطورهواجها، تقابل های دوگانه و ساختار اصلی اسطورۀ گیومرد با توجه به روایت های آن در متون کهن، تبیین و تحلیل شود. در این مقاله، خویشکاری ایزد مهر و اسطورۀ مشی و مشیانه، دو تقابل اصلی اسطورۀ گیومرد یعنی مرگ/ نوزایی و تقابل دو تفکر «آفرینشِ یک بنی (ماورایی)» در مقابل «منشأ دوبنی (طبیعی یا گیاهپیکری)» انسان تبیین میگردد و نشان داده میشود که، تقابل گیومرد با اهریمن بازتابی از تقابل خیر و شر است که زیربنای تفکر ثنوی ایرانیان را تشکیل می دهد. همچنین نبرد پیوستۀ گیومرد به عنوان نمایندۀ نوع بشر با اهریمن، بیانگر تداوم چرخۀ مرگ و زندگی است؛ بدین صورت که گیومرد در فرایند زندگی اهریمن را شکست می-دهد و با مرگ خویش به اهریمن مجال غلبه می دهد و اهریمن ناخواسته زمان کرانمند را به پایان میبرد و شکست میخورد.
پرونده مقاله
معمّا و مفهوم پیچیدۀ خلقت در جایجای زندگی و تفکّر و تخیّل بشر قابل مشاهده است. هنر و ادبیّات، بستری مناسب برای بازتاب و به نمود درآمدن چنین مسئلۀ شگفتی است. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعری است که در دورۀ اوج شکوفایی تمدّن اسلامی و شکل گیری مکاتب کلامی اشعری و معتزله و شیع چکیده کامل
معمّا و مفهوم پیچیدۀ خلقت در جایجای زندگی و تفکّر و تخیّل بشر قابل مشاهده است. هنر و ادبیّات، بستری مناسب برای بازتاب و به نمود درآمدن چنین مسئلۀ شگفتی است. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعری است که در دورۀ اوج شکوفایی تمدّن اسلامی و شکل گیری مکاتب کلامی اشعری و معتزله و شیعه چشم به جهان گشود و کاخ نظم خود را با خرد و اندیشیدن دربارۀ خدا، انسان و هستی پی افکند. مقالة حاضر با وارسی اصول و چارچوب حکمی و فلسفی مهمی (همچون: آغاز خلقت، حدوث یا قدم جهان هستی، مادۀ اوّلیۀ آفرینش و مراتب آفرینش) که دربارۀ آفرینش عالم در عصر فردوسی وجود داشته است، بخش «گفتار اندر آفرینش عالم» شاهنامه را تحلیل میکند تا روشن شود آیا تفکّرات رایج عصر فردوسی در بیان او دربارۀ آفرینش عالم بازتاب داشته است یا نه. مشاهده خواهد شد که تفکّرات حکمی و فلسفی ایرانیان باستان و فیلسوفان اسلامی چنان با یکدیگر همنشین شده اند که نمی توان فردوسی را در قلمرو گفتمان یا اندیشهای خاص محصور کرد؛ بلکه او نمایندۀ تفکّرات حکیمانۀ «اسلام ایرانی» در روزگار خویش است.
پرونده مقاله
در این پژوهش ضمن معرفی شاعرانی مانند میخائیل آلکسئی یویچ کوزمین، ايگور واسيلييويچ سوريانين، دميتري باريسوويچ كِدرين و ايليا لِوُويچ سيلوينسكي که در اشعار خود از شاعران شیراز، سعدی و حافظ الهام گرفتهاند، به بررسی اشعار آنها با مضامین همسان ادبیات فارسی و اندیشه های شا چکیده کامل
در این پژوهش ضمن معرفی شاعرانی مانند میخائیل آلکسئی یویچ کوزمین، ايگور واسيلييويچ سوريانين، دميتري باريسوويچ كِدرين و ايليا لِوُويچ سيلوينسكي که در اشعار خود از شاعران شیراز، سعدی و حافظ الهام گرفتهاند، به بررسی اشعار آنها با مضامین همسان ادبیات فارسی و اندیشه های شاعران شیراز پرداخته شده است. هدف پژوهش، بررسی نوع نگاه شاعران روسی به آثار سعدی و حافظ و پاسخ به این پرسش است که شاعران روسی به چه بنمایههایی از شعر آنها توجه نشان داده اند. برای نمونه بازتاب مضامین اخلاقی چگونه بوده است؟ آیا علاوه بر اخلاقیات به سبک های ادبی هم توجه داشته اند؟ با توجه به اینکه برخی از شاعران روسی به سبک غزل سرایی شاعران ایرانی علاقه و توجه نشان دادهاند، آیا با اثرپذیری از شاعران فارسی به این سبک شعری روی آوردند و چه کسانی و تحت تأثیر چه شاعرانی از ایران به این سبک رجوع کردند؟ در مقاله به دوره ای که در آن بیشترین توجه به شاعران شیراز شده و همچنین به دلایل این گرایش پرداخته خواهد شد. شاعران پرآوازۀ سده-های نوزدهم و بیستم ادبیات روسی، توجهی خاص به اندیشه های شاعران شیراز داشتهاند. در بررسی های انجام شده روشن شد که نوع تأثیرگذاری و گرایش گوناگون بوده است. همچنین در این مقاله به بررسی دلایل علایق و گرایش شاعران روسی یادشده به اشعار شاعران شیراز (حافظ و سعدی) پرداخته می-شود.
پرونده مقاله
ترجمه به عنوان حلقۀ اتصال ميان دو زبان و فرهنگ، سبب تقویت پیوند بین دو زبان پارسي و عربي و تعامل فرهنگی آنان شده است. سروده های شاعران فارسی همواره مورد توجه مترجمان عربزبان بوده است. محمد الفراتی (1880-1978م)، شاعر سوری، یکی از مترجمان معاصر عرب است که با زبان شعر به چکیده کامل
ترجمه به عنوان حلقۀ اتصال ميان دو زبان و فرهنگ، سبب تقویت پیوند بین دو زبان پارسي و عربي و تعامل فرهنگی آنان شده است. سروده های شاعران فارسی همواره مورد توجه مترجمان عربزبان بوده است. محمد الفراتی (1880-1978م)، شاعر سوری، یکی از مترجمان معاصر عرب است که با زبان شعر به ترجمۀ غزلیات حافظ پرداخته است. در این جستار با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی ترجمههای فراتی از دو غزل حافظ پرداخته و بر اساس نظریۀ دریافت نشان دادهایم که مترجم، با وجود آشنایی با زبان فارسی، گاه در فهم و دریافت اشعار کنایی و ایهاموار به خطا رفته است و در نتیجه، در دریافت و انتقالِ پیامِ زبانِ مبدأ به مخاطبان موفق نبوده است. البته ترجمۀ وی با وجود کاستیهایی که ناشی از درنیافتن مقصودِ حافظ بوده، بسیار زیباست و تلاش کرده تا در موسیقی بیرونی (وزن و نظام قافیهبندی) نیز بازآفرینی خود را به زبان شعری حافظ نزدیک کند. همچنین معلوم شد که وی در دریافتِ مفهوم اشعارِ فاقد تعابیر عارفانه تاحدودی موفقتر از اشعار عرفانی بوده است.
پرونده مقاله
شیخ اشراق اندیشههای حکمای شرق و غرب عالم را به هم ترکیب کرد و حاصل از این ترکیب را خمیرة ازلی نام نهاد. او در یکی از رسالات رمزی خود با نام مونسالعشاق یا فی حقیقة العشق، نام موجودات صادر از عقل اول را تغییر داده و با نام شخصیتها و رخدادهای داستان عاشقانه -عارفانه ی چکیده کامل
شیخ اشراق اندیشههای حکمای شرق و غرب عالم را به هم ترکیب کرد و حاصل از این ترکیب را خمیرة ازلی نام نهاد. او در یکی از رسالات رمزی خود با نام مونسالعشاق یا فی حقیقة العشق، نام موجودات صادر از عقل اول را تغییر داده و با نام شخصیتها و رخدادهای داستان عاشقانه -عارفانه یوسف و زلیخا درآمیخته است. محقّقان با تأثر از نگاه اشراقی شیخ به تحلیل فلسفی- عرفانی این روایت پرداختهاند، بیآنکه به جنبههای سیاسی و اجتماعی مندرج در ژرفساخت این اثر توجه نشان دهند. رخدادهای اجتماعی و سیاسی و بهطور کلّی بافت موقعیّت و متن، فرض وجود اندیشههای سیاسی و ایدئولوژیک شیخ را در آثار او و از جمله در این اثر تقویت میکند. تحلیل این قصّه با روش تحلیل انتقادی گفتمان در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین نشان میدهد که سهروردی در این قصّه، سه گفتمان اصلی رایج در عصر خود را که در متون عرفانی با اصطلاحات «شریعت»، «طریقت» و «حقیقت» تجلّی یافتهاند، توصیف و نقد کرده است و با انتخاب شخصیتها، مکانها، همآییها، تضادّ معانی و جنبههای استعاری و رمزی، گفتمان گروه دوم را بر دو گروه دیگر تفوّق میبخشد. گفتمان گروه دوم رمزی از تعلق گفتمانی خود او است که غالب کردارها و گفتارهایش در قالب شخصیت مثالی عشق و شخصیت تاریخی زلیخا پدیدار شده است.
پرونده مقاله
مواجهه با «دیگری» از مسائل اساسی انسان در زندگی اجتماعی است. کیفیت این مواجهه، پیوندی مستقیم با کیفیت زندگی دارد. نوع کنش در مواجهه با «دیگری»، انتخاب میان خشونت یا مداراست. این پژوهش با بررسی رویکرد یکی از بزرگترین شاعران تاریخ ادبیات فارسی به این موضوع، در پی مطالعة چکیده کامل
مواجهه با «دیگری» از مسائل اساسی انسان در زندگی اجتماعی است. کیفیت این مواجهه، پیوندی مستقیم با کیفیت زندگی دارد. نوع کنش در مواجهه با «دیگری»، انتخاب میان خشونت یا مداراست. این پژوهش با بررسی رویکرد یکی از بزرگترین شاعران تاریخ ادبیات فارسی به این موضوع، در پی مطالعة اوصاف مواجهه با «دیگری» در سنت ادبیات هجوی فارسی است. هجویات انوری از مهم-ترین منابع شناخت شخصیت و نگاه او است. در هجویات برخلاف قصیده یا غزل، شاعر آزادی بیان بیشتری دارد و می توان از خلال مطالعة این گونة ادبی، با هویت و جهان شاعر بیشتر آشنا شد. در این پژوهش با مطالعه و بررسی هجویات انوری، کوشش شده است تا نحوة مواجهة او با «دیگری» بررسی شود. در این بررسی با مطالعة مؤلفه های این مواجهه، نسبت شاعر با مدارا یا خشونت آشکار می شود. این پژوهش نشان میدهد که هجویات انوری، مواجهة خشن با «دیگری» است و این شیوه فاصله ای بعید با مدارا و پذیرش «دیگری» دارد. خشونت زبانی به عادی سازی خشونت در مناسبات اجتماعی در مواجهه با «دیگری» می انجامد و فضا را برای انواع خشن تر حذف و طرد فراهم می کند.
پرونده مقاله
نثر خلاق را میتوان دستیابی به حداکثر کارایی زبانِ نوشتار از طریق جابهجایی ارکان جمله، بهویژه فعل، و هماهنگی زبان با نحوۀ وقوع واقعیت ذهنی و خارجی دانست که امروزه در جهان طرفداران بسیار دارد و در برخی دانشگاهها رشته و گرایشی به همین نام وجود دارد. در متون منثور فارس چکیده کامل
نثر خلاق را میتوان دستیابی به حداکثر کارایی زبانِ نوشتار از طریق جابهجایی ارکان جمله، بهویژه فعل، و هماهنگی زبان با نحوۀ وقوع واقعیت ذهنی و خارجی دانست که امروزه در جهان طرفداران بسیار دارد و در برخی دانشگاهها رشته و گرایشی به همین نام وجود دارد. در متون منثور فارسی نوشتههایی را میتوان دید که با هوشیاری عمیق نویسنده و چیرگی بیمانندش بر زبان، و نیز رعایت قواعد این شیوۀ نگارش به نثر خلاق دست یافتهاند. یکی از مهمترین آنها، مجموعه نوشتههایی است که امروزه به نام مقالات شمس تبریزی مشهور و منتشر گشته است. دقت در نحوۀ کاربرد ارکان جملهها و جابهجایی آنها در مواضع مختلف و توجه به بسامد وقوع این جابهجاییها و همچنین شیوۀ استفاده شمس از شگردهای بیانی کلام، بسیاری از مواضع مقالات را نمونة اعلای نثر خلاق در زبان فارسی میسازد. هدف این مقاله ارائه تعریفی از نثر خلاق و نمایش قواعد و مصادیق آن در مقالات شمس و تقویت و کارایی بیشتر آن در زبان و ادب فارسی است. دقت در این شیوه خاص نثر نشان میدهد که شمس تبریزی از طریق فرایند تجسیم، تصویرسازی و دیداری ساختن کلام، هماهنگی واقعیت کلامی با واقعیت خارجی، استفاده فراوان از فعل، بازیهای هنری با متممها و جابهجایی ارکان، قدرتی فوقالعاده به نثر فارسی بخشیده است.
پرونده مقاله