Investigating the evolution of modern humanism of female characters in Persian novels
Subject Areas : Research in Iranian classical literatureParivash Mirzaeyan 1 * , jahangir safari 2 , Narges Bagheri 3
1 - Ph.D. in Persian language and literature, Shahrekord University, Iran.
2 - Professor of Persian Language and Literature Department, Shahrekord University, Iran.
3 - Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Valiasr University (AJ) Rafsanjan, Iran.
Keywords: Modernity, Modern humanism, Women, Persian novel, Sociology of Literature.,
Abstract :
Modernity and modern humanism have played an essential role in the growth of Iranian women's minds. One of the sources which reflect the changes and developments of modernity and modern humanism is Persian novels. This article based on Anthony Giddens' viewpoint investigates the effects of modernity on Iranian women by reviewing selected Persian novels which were published in this three periods of time: from 1300 to 1320, from 1320 to 1345 , and from 1345 to 1357 . The research demonstrates that generally in the first period, the evolution caused by the prevalence of modern humanism has not been able to liberate women thinking from traditional perspectives. In the second period, growing the popularity of modernity elements has provided a variety of human interests and desires for women. Although increasing feminist ideas shows the prevalence of modern rationalism in this period, behavioral contradictions between women reveals the superficiality of the viewpoint among them. Overindulgence in following instinctive desires in the third period indicates a jump in humanistic thinking. During this period, the passivity caused by fatalism has also been criticized by the authors.
آلبرتینی، ژان مری (1352) مکانیسمهای از رشد ماندگی، ترجمه ابوالحسن بنیصدر، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی.
احمدی، بابک (1373) مدرنیته و اندیشه انتقادی، تهران، مرکز.
----------- (1387) معمای مدرنیته، چاپ پنجم، تهران، مرکز.
اسلامی، محمدعلی (1346) افسانه و افسون، تهران، جوانه.
بشیریه، حسین (1385) «ایدئولوژی و فرهنگ سیاسی گروههای حاکم در دوره پهلوی»، نقد و نظر، دوره دوم شماره 7-8، صص 74-85.
بهآذین، محمود (1342) دختر رعیت، تهران، نیل.
بهبهانی، مرضیه؛ سیاوش خاکپور و مصطفی گرجی (1392) «بررسی و تحلیل انتقادی گفتمان رمان سگ و زمستان بلند»، مطالعات داستانی، سال اول، شماره 4، صص 5-22.
پارسیپور، شهرنوش (1387) سگ و زمستان بلند، چاپ سوم، لسآنجلس، تصویر؛ سنخوزه، زمانه.
ترابی فارسانی، سهیلا (1397) زن ایرانی در گذار سنت به مدرن، تهران، نیلوفر.
تیلور، چارلز (1385) «سه ملالت مدرنیته»، ترجمه حیدر شادی، فصلنامه علامه، شماره 12، صص 81-92.
جلیلی، جهانگیر (1312) من هم گریه کردهام، تهران، مطبعه حسین باقرزاده.
چوبک، صادق (1345) سنگ صبور، تهران، جاویدان.
حاجیحیدری، حامد (1388) آنتونی گیدنز؛ مدرنیت، زمان، فضا، تهران، اختران.
حجازی، محمد (1307) هما، تهران، ابنسینا.
------------ (1340) زیبا، تهران، ابنسینا.
حسینی اسحاق¬آبادی، فاطمه (1390) «سنت و مدرنیته در رمانهای احمد محمود»، پایاننامۀ کارشناسی ارشد، به راهنمایی مهبود فاضلی، دانشکده ادبیات زبانهای خارجی و تاریخ، دانشگاه الزهرا.
خلیلی، عباس (1303) روزگار سیاه، تهران، اقدام.
دانشور، سیمین (1348) سووشون، تهران، خوارزمی.
دوران، احمد ( 1378) «نگاه گیدنز به مدرنیته»، کتاب ماه علوم اجتماعی، (22)، صص3-7.
دولتآبادی، یحیی (1305) شهرناز، تهران، مجلس.
صانعپور، مریم (1389) «انسانگرایی مدرنیته و مبانی اسطورهای آن»، نشریه غربشناسی بنیادی، شماره 1، صص 87-116.
صفری، جهانگیر و دیگران (1396) «مدرنیته و ساختار سنتی خانواده با تکیه بر رمان شوهر آهو خانم»، نشریه زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی)، سال بیست¬وپنجم، شماره 82، صص 217-240.
علوی، بزرگ (1331) چشمهایش، تهران، جاویدان.
علیزاده، غزاله (1396) دو منظره و داستانهای دیگر، چاپ چهارم، تهران، توس.
فرخجسته، هوشنگ (1371) «ویژگیهای جوامع سنتی و جوامع صنعتی»، کتاب توسعه، شماره 3، صص 143-158.
فرسی، بهمن (1353) شب یک شب دو، تهران، سازمان چاپ و پخش پنجاه و یک.
فصیح، اسماعیل (1369) دل کور، تهران، نو.
کاظمی، مشفق (1347) تهران مخوف، تهران، بامداد.
گلی، احمد و دیگران (1389) «روايت گذر از سنت به مدرنيته در داستان «طعم گس خرمالو» زويا پيرزاد»، نشریه بهارستان سخن، سال شانزدهم، شماره 6، صص 81-98.
گیدنز، آنتونی (1376) جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشرنی.
----------- (1387) پیامدهای مدرنیته، ترجمه محسن ثلاثی، چاپ چهارم، تهران، مرکز.
-----------(1388) مدرنیت زمان فضا، ترجمه حامد حاجی حیدری، تهران، اختران.
---------- (1395) جهان لغزنده است، جهانی شدن چگونه دنیای ما را شکل میدهد؟، ترجمه علی عطاران، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه.
---------- (1398) تجدد و تشخص، ترجمه ناصر موفقیان، چاپ یازدهم، تهران، نی.
محمود، احمد (1353) همسایهها، تهران، امیرکبیر.
مسعود، محمد (1311) تفریحات شب، تهران، دانش.
نیازی، محسن و الهام شفائی مقدم (1393) «بررسی عوامل مؤثر بر تقدیرگرایی زنان»، نشریه جامعهپژوهی فرهنگی، شماره 1، صص 123-147.
واترز، مالکوم (1381) مدرنیته، مفاهیم انتقادی جامعه سنتی، جامعه مدرن، ترجمه منصور انصاری، تهران، نقش جهان.
هاشمی، زکریا (1348) طوطی، تهران، روزن.
فصلنامه علمي «پژوهش زبان و ادبيات فارسي»
شماره شصت و ششم، پاییز 1401: 102-77
تاريخ دريافت: 24/09/1399
تاريخ پذيرش: 10/11/1401
نوع مقاله: پژوهشی
تحلیل سیر تحول انسانگرایی مدرن شخصیتهای زن در رمان فارسی
پریوش میرزاییان1
جهانگير صفري 2
نرگس باقری3
چکیده
مدرنیته و انسانگرایی مدرن، نقش بسیار مهمی در تحولات ذهنی زن ایرانی داشته است. یکی از منابعی که تغییرات و تحولات ناشی از مدرنیته و انسانگرایی مدرن را بازنمایی کرده، رمان فارسی است. این مقاله درصدد است تا با بررسی رمانهای منتخب فارسی در سه بازۀ زمانی ـ از سال 1300ه.ش تا 1320ه.ش، از 1320ه.ش تا 1345ه.ش و از 1345ه.ش تا 1357 ه.ش ـ با تکیه بر نظریههای «آنتونی گیدنز»، تأثیرات انسانگرایی مدرن بر زنان را که در رمان فارسی تصویر شده است، بررسی کند. بررسی انجامشده بیانگر آن است که آنچه نویسندگان به تصویر میکشند، نشان میدهد که در دورۀ اول تحول ناشی از رواج لذتگرایی مدرن نتوانسته است به طور کلی ذهن زنان را از تفکرات وابسته به سنت رها کند. رواج بیش از پیش مؤلفههای مدرنیته در بازۀ زمانی دوم، میدانی گستردهتر از علایق و خواستهای انسانی را برای زنان مهیا کرده است. رواج اندیشههای فمینیستی هرچند نشان از رواج تدبیرگرایی مدرن در این دوران است، تناقضات رفتاری زنان و میزان سطحی بودن این تفکر را در بین آنان نشان میدهد. افراط در پیروی از خواستههای انسانی و غریزی در دورۀ سوم حاکی از جهش تفکر انسانگرایی است. در این دوران، انفعال ناشی از تقدیرگرایی نیز مورد انتقاد نویسندگان بوده است.
واژههاي کلیدی: مدرنیته، انسانگرایی مدرن، زنان، رمان فارسی و جامعهشناسی ادبیات.
مقدمه
بیان مسئله و روش تحقیق
در تمامی دورانها ارتباط ادبیات با فرهنگ، پیوندی ناگسستنی و انکارناپذیر بوده است. نویسنده هم خود از جامعه تأثیر میپذیرد و هم بر جامعه تأثیرگذار است و رمان به عنوان یک اثر هنری به نوعی رابطۀ انسان با جامعه، فرهنگ و به طور کلی جهان هستی را نمایان میسازد. شناخت و بررسی تحولات هنری یک جامعه برای شناخت و آگاهی از تحولات فرهنگی- اجتماعی آن ضروری به نظر میرسد. یکی از تحولات تاریخی- اجتماعی که میتوان با تکیه بر آثار ادبی و رمان، به طور خاص، سیر تحول آن را در جامعه ردیابی کرد، تأثیر مدرنیته و تفکر انسانگرایی حاصل از آن بر شخصیت زنان است. رمان، ژانر غالب معاصر ادبی و خود زاییدۀ عصر مدرنیته است که بیشتر از دیگر قالبهای ادبی به تصویر واقعی زن در جامعۀ ایرانی نزدیک شده است. به همین سبب در این پژوهش برآنیم که با بررسی رمانهای ایرانی منتخب از سال 1300ه.ش تا 1357ه.ش و با تکیه بر نظریههای آنتونی گیدنز4، جامعهشناس بریتانیایی، به بررسی سیر تحول انسانگرایی در سه دورۀ زمانی 1300ه.ش تا 1320ه.ش، 1320ه.ش تا 1345ه.ش و 1345ه.ش تا 1357ه.ش بپردازیم.
رمانهای منتخب دورۀ اول عبارتاند از: «تهران مخوف» نوشتۀ مرتضی مشفق کاظمی، «روزگار سیاه» نوشتۀ عباس خلیلی، «شهرناز» نوشتۀ یحیی دولتآبادی، «هما» نوشتۀ محمد حجازی، «تفریحات شب» نوشتۀ محمد مسعود، «من هم گریه کردهام» جهانگیر جلیلی و «زیبا» از محمد حجازی.
رمانهای منتخب دورۀ دوم عبارتاند از: «گلهایی که در جهنم میرویند» نوشتۀ محمد مسعود، «دختر رعیت» نوشتۀ محمود بهآذین، «چشمهایش» نوشتۀ بزرگ علوی، «سنگ صبور» نوشتۀ صادق چوبک و «افسانه و افسون» محمدعلی اسلامی ندوشن.
رمانهای منتخب دورۀ سوم عبارتاند از: «طوطی» نوشتۀ زکریا هاشمی، «سووشون»
نوشتۀ سیمین دانشور، «دل کور» نوشتۀ اسماعیل فصیح، «همسایهها» نوشتۀ احمد محمود، «شب یک، شب دو» نوشتۀ بهمن فرسی، «بعد از تابستان» نوشتۀ غزاله علیزاده و «سگ و زمستان بلند» نوشتۀ شهرنوش پارسیپور.
در رمانهای انتخابشده، زنان نقش محوری ایفا میکنند. به همین سبب میتوان با بررسی شخصیت زنان در این رمانها به سیر تحول ذهنیت آنان در مواجهه با انسانگرایی مدرن دست یافت.
چیستی مدرنیته
ریشۀ کلمۀ سنت در زبان انگلیسی، یعنی tradition، بسیار قدیمی است. این کلمه ریشه در واژه لاتین trader دارد که به معنی انتقال یا دادن چیزی به شخص دیگر، برای محافظت از آن است (گیدنز، 1395: 69). در علوم اجتماعی، سنت به معنی مجموعهای است از باورها، رسوم و آدابی که به صورت جمعی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. مهمترین ویژگی سنت، انتقال آن از نسلی به نسل دیگر است. به اعتقاد جامعهشناسان، جامعۀ سنتی از ثبات برخوردار است؛ در حالی که جامعۀ مدرن به سرعت تغییر میکند و ثبات ندارد. تجدد، نوعی نظم پس از جامعۀ سنتی است، ولی نه آنچنان نظمی که در آن احساس امنیت و قطعیت ناشی از عادات و سنن، جای خود را به یقین حاصل از دانش عقلانی سپرده باشد. تجدد، اصل شک بنیادین را نهادینه میسازد (همان، 1398: 17).
نوآوری در جامعه سنتی، تهدیدکننده تلقی میشود و محافظهکاری به شدت رواج دارد و به روشنی پشتوانهای است علیه هر چیزی که سنت متعارف را تهدید میکند. آنتونی گیدنز، مدرنیته را اینگونه تعریف میکند: مدرنیته، شیوههایی از زندگی یا سازمان اجتماعی است که از سده هفدهم در اروپا پیدا شد و به تدریج نفوذ کم و بیش جهانی یافت. این تعریف ابتدایی، مدرنیته را از جنس هنجارهای اجتماعی مربوط به یک دوره زمانی و یک جایگاه جغرافیایی اولیه معرفی میکند و بدین ترتیب مدرنیته، بیش از هر چیز جامعهشناختی است. گیدنز، سرچشمههای مدرنیته را در اختراع ساعت، کشف مناطق دوردست جهان، اعتماد به قابلیتهای انتزاعی و ادراک بازاندیشی جستوجو میکند. او معتقد است که با پیدایش مدرنیته، بازاندیشی، خصلت ویژهای به خود میگیرد. عملکردهای اجتماعی پیوسته بازسنجی میشوند و بدین ترتیب ادراک بازاندیشی، آیندهگرایی و نهادینه شدن شک از ویژگیهای ذاتی مدرنیته به شمار میآید (دوران، 1378: 4؛ گیدنز، 1376: 14-26).
تبار واژه «مدرن» که در تمام زبانهای اروپایی و بسیاری از زبانهای دیگر از جمله در فارسی امروزی ما رایج شده، لفظ لاتینی modernnus است که خود از قید modo مشتق شده. در زبان لاتین، معنای modo، «این اواخر، به تازگی، گذشتهای بسیار نزدیک» است. به گمان برخی از پژوهشگران، در سده شانزدهم، رویارویی مسائل تازه با سنتهای کهن، تبدیل به مهمترین دلالت ضمنی واژه modern شد. این معنای ضمنی واژه «مدرن» تا امروز، همراه با معنای اصلی آن یعنی «کنونی و امروزی» باقی مانده است. مدرنیته به معنی شیوه زندگیای امروزی و جدید است که به جای منش کهن زیستن نشسته و آن را نفی کرده باشد (احمدی، 1387: 9). مدرنیته به معنی خردباوری و تلاش برای بخردانه کردن هر چیز، شکستن و ویرانگری عادتهای اجتماعی و باورهای سنتی، همراه با پشت سر نهادن ارزشها، حسها، باورها و در یک کلام شیوههای مادی و فکری زندگی کهن است (همان، 1373: 11). بدین ترتیب مدرنیته بیانگر تازگی و نو بودن است و با زمان حال به معنی بریدن از زمان گذشته مرتبط میشود. این مفهوم با نوآوری، رشد، سلیقه، مد و تعابیری از این دست همراه است و نقطه مقابل سنت، گذشتهگرایی و به طور کلی مفاهیمی است که قدیمی بودن را القا میکنند.
انسانگرایی مدرن
به گفتۀ گیدنز، مدرنیت عبارت است از فرایندهایی که به نحو زنجیرهای در پی تغییر دیدگاه و تصاویر ذهنی ما از کیهان و جایگاه خود در آن، به وقوع پیوسته است. نتیجۀ این تغییر، نوعی جهانبینی است که طی روند صنعتی شدن، شهرنشینی، ایجاد اشکال جدید قدرت سیاسی، ظهور صورتهای جدید هنری، انواع تازهای از روابط بینفردی و... نمودار شده است. مدرنتیه با شروع اتکا به عقلانیت اینجهانی آغاز شده است (گیدنز، 1388: 52). هستیشناسی مدرن، در واقع در تقابل با هستیشناسی قرون وسطایی قرار دارد. انسان مدرن همچنان که نیچه میگوید، در دوران «خدا مرده است» زندگی میکند. ولی به نظر خود نیچه، این انسانها بودهاند که خدا را کشتهاند. منظور نیچه از «خدا مرده است»، عدم حضور خداوند به عنوان یک ملاک و معیار نهایی در این جهان است. در عصر مدرن، عدالت کیهانی یونانی که مبتنی بر رعایت حدود میان انسان، جامعه و طبیعت بود، درهم شکسته شد و انسان به عنوان سرور کائنات، حقمدار شد؛ دیگر میتوانست ارزشها و هنجارهای خودش را بیافریند و علاوه بر آن، هنجارها و قوانین طبیعت را کشف و دگرگون کند (واترز، 1381: 24).
در این باور، خرد انسان قابل اعتنا و شاخصی برای تشخیص درستی از نادرستی است. در واقع قانونگذار رفتارهای انسان، خرد انسانی است. جهان از وجود داوری که مسئولیت داوری رفتار انسان را برعهده بگیرد، خالی است. انسان و خرد انسانی، مسئولیت قانونگذاری و داوری را برعهده دارند. از جمله پیامدهای چنین تفکری، رواج تدبیرگرایی مدرن در مقابل تقدیرگرایی سنتی است. تقدیرگرایی از مسائل دیرینهای است که در بسیاری از تمدنها مطرح بوده است. سرنوشت هر انسان- به مفهوم جهتی که زندگی او باید در پیش گیرد- با تقدیری که برای او رقم زدهاند و با آنچه آینده در دل خود نهفته است، مشخص میگردد. در باور سنتی، سرنوشت، نوعی جبر از پیش تعیینشده است (گیدنز، 1398: 158).
گیدنز معتقد است که با توجه به ماهیت زندگی اجتماعی و فرهنگی جدید، گرایش کلی اینک معطوف به متقابل قرار دادن سرنوشت و گشادگی افقهای آینده است. او معتقد است که تقدیرگرایی در حقیقت نفی تجدد و «امروزین شدن» است یا به معنای کنار گذاشتن و ترک هرگونه جهتگیری کنترلشده به آینده و در پیش گرفتن حالتی مبتنی بر این اصل که هرچه پیش آید، خوش آید (همان). در جامعه مدرن، هرچه افراد بیشتر به هویت مستقل دست مییابند، بیشتر به این امر واقف میشوند که افعال آنها بر سرنوشت و آیندهشان تأثیرگذار است.
ستایش آزادی از جمله موضوعات مورد توجه انسانگرایان مدرن گردید. آزادی در این تفکر بدین معناست که انسان، قانونگذاری نهادهایی مثل کلیسا، امپراطوری و... را نمیپذیرد و نظام سلسلهمراتبی را که پیش از این در تفکر سنتی، جایگاه او را در هستی
مشخص میکرد، رد میکند (آلبرتینی، 1352: 46-47).
بنا به توضیحات بیانشده، با تکیه بر نظریههای گیدنز، میتوان چهار محور اصلی زیر را برای انسانگرایی در دوران مدرن در نظر گرفت:
الف) محوریت انسان و پایبندی به خواستها و علایق انسانی
ب) تأکید بر قانونگذاری خرد و بیتوجهی به نهادهای قانونگذار سنت
ج) ستایش عقلگرایی و عدم اعتقاد به مفاهیم ماورای طبیعی
د) تدبیرگرایی در مقابل تقدیرگرایی
در این مقاله به بررسی تأثیر این چهار محور بر ذهنیت زنان در رمان فارسی پرداخته میشود.
پیشینۀ پژوهش
تحولات منتج از مدرنیته، بسیاری از پژوهشگران را بر آن داشت که به بررسی نوع تغییرات ایجادشده و عوامل آن بپردازند. ادبیات نیز یکی از عرصههایی است که پژوهشگران به بررسی بازتاب تغییرات حاصل از ورود مدرنیته در آن پرداختهاند. نمونههایی از پژوهشهای صورتگرفته در عرصه ادبیات عبارتند از: کتاب «داستان فارسی و سرگذشت مدرنیته در ایران» (1388) نوشتۀ حورا یاوری که مقالات و گفتوگوهایی را که به پیوند میان مدرنیته و داستان پرداختهاند، جمعآوری کرده است. پایاننامۀ کارشناسی ارشد با عنوان «سنت و مدرنیته در رمانهای احمد محمود» نوشته فاطمه حسینی اسحقآبادی، مقالۀ «مدرنیته و ساختار سنتی خانواده با تکیه بر رمان شوهر آهو خانم» نوشته جهانگیر صفری و همکاران، مقاله «چالش سنت و مدرنیته در رمان اهل غرق منیرو روانیپور» نوشته رضا قاسمزاده و همکاران، مقاله «روایت گذر از سنت به مدرنیته در طعم گس خرمالو» نوشته احمد گلی و همکاران و... . در اغلب پژوهشهای صورتگرفته، آثار ادبی به صورت جداگانه بررسی شدهاند. سیر تحول تغییرات ایجادشده در بازه زمانی خاص، کمتر مورد توجه بوده است. همچنین در این آثار، مدرنیته به عنوان یک کلیت کاویده شده است و مؤلفههای ذهنی این تحول، همچون انسانگرایی و تأثیر آن بر شخصیت زنان به صورت اختصاصی بررسی نشده است.
انسانگرایی زنان در رمان فارسی
انسانگرایی زنان در رمان دوره اول (1300ه.ش تا 1320ه.ش)
رمانهای «تهران مخوف»، «روزگار سیاه»، «شهرناز»، «هما»، «فرنگیس»، «تفریحات شب»، «من هم گریه کردهام» و «زیبا» که در فاصله سالهای 1300ه.ش تا 1320 ه.ش چاپ شدهاند، در دسته اول بررسی شدند. اغلب این آثار، رمانهای اجتماعی اولیه هستند که نویسندگان آنها با توصیف فساد سیاسی و اداری، فحشا و بیعدالتی، تلاش کردهاند تا تصویری از جامعه ایران پس از انقلاب مشروطه را ترسیم کنند. رویکرد زنان نسبت به محورهای انسانگرایی مدرن در رمان این دوره به شرح زیر است.
الف) محوریت انسان و پایبندی به خواستها و علایق انسانی
در تفکر مدرن، انسان به عنوان سرور کائنات و مرکز هستی معرفی میشود. تغییر جایگاه انسان و محوریت او در نظام هستی موجب میشود که همه چیز به خاطر او و برای او تفسیر و معنا شود. گیدنز معتقد است که در زندگی امروزین، مفهوم شیوۀ زندگی، معنای خاصی به خود میگیرد. هرچه نفوذ و کشش سنت کمتر میشود، افراد بیشتر ناچار میشوند که شیوۀ زندگی خود را از میان گزینههای مختلف انتخاب کنند (گیدنز، 1398: 20). در بررسی رمانهای دورۀ اول با نمونههایی از تأثیر این تفکر در اجتماع و به طور خاص در بین زنان هستیم. رواج روسپیگری، که نویسندگان رمانهای اجتماعی بسیار بدان پرداختهاند، یکی از نتایج نفوذ این تفکر است (البته نه به این معنا که تنها عامل رواج بیش از پیش روسپیگری، لذتگرایی و انسانگرایی مدرن است).
در «تهران مخوف»، «روزگار سیاه»، «من هم گریه کردهام»، «تفریحات شب» و «زیبا»، نویسندگان به مسئله فحشا و روسپیگری پرداختهاند. نویسندگان در رمان این دوره اغلب با نقل قول داستان زندگی از زبان زنان و شخصیتهایی که ارتباط نزدیکی با این زنان دارند، به گذشتۀ آنها و چگونه رسیدن به روسپیگری میپردازند. جذابیتهای رهآورد دوران مدرن همچون حضور اجتماعی زنان و آزادی مدرن که به صورت بسیار محدود، برخی از زنان را از حصار خانه بیرون آورده است، موجب شده تا زنان بتوانند به خواستها و علایق مادی و انسانی خود بیندیشند. رفتن به مدرسه و آشنایی به مظاهر مدرنیته از جمله موضوعاتی است که در «روزگار سیاه» و «تفریحات شب» بدان اشاره شده است و به عنوان یکی از عوامل رسیدن زنان به فحشا در کنار عللی دیگر (همچون قربانی شرایط خاص اجتماعی شدن) مطرح شده است.
در رمان «زیبا» صراحتاً به محوریت خواست شخصیت اصلی زن رمان، در کجرویها و سرپیچی از قوانین عرفی و شرعی اشاره شده است. در این رمانها، لذتگرایی به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در گرایش زنان به رفتارهای ناهنجار اجتماعی نشان داده شده است؛ اما همۀ این زنان در لحظاتی، از رفتارهای لذتگرایانۀ خود، ابراز ندامت و شرمندگی میکنند. حتی شخصیت زیبا در رمان «زیبا» که جسورتر از دیگر زنان در این دوره معرفی میشود و خود بارها به اهمیت خواست و غریزۀ خود تأکید میکند، در لحظاتی از رفتار خود و در واقع از پیروی کردن از خواستهای دنیایی و انسانی خود پشیمان میشود. این مسئله نشان میدهد که انسانگرایی و لذتگرایی مدرن، هرچند موجب تحولاتی در رفتارهای اجتماعی زنان شده است، این تحول نتوانسته است به طور کلی ذهن آنان را از تفکرات وابسته به سنت رها کند. پشیمانی و ندامت این زنان حاصل از مقایسۀ وضعیت خود با تعریف زن سنتی است. آنها خود را روزبهروز دورتر از این تعریف میبینند و به حال خود افسوس میخورند. اغلب این نویسندگان با دیدگاهی مایل به ماتریالیسم جامعه فاسد و ناسالم را مسبب به وجود آمدن چنین شرایط رقتباری برای زنان میدانند. زنان در چنین جامعهای قربانیانی هستند که به دلیل ناآگاهی و نداشتن شناخت کافی از اجتماع، فریب میخورند و روزگارشان تباه میشود. نویسندگان این دوره با تکیه بر وضعیت زنان روسپی بر این مسئله تأکید دارند که رواج مدرنیته و انسانگرایی، باعث گرایش بیش از پیش به لذتگرایی و کجرویهای حاصل از آن شده است.
ب) تأکید بر قانونگذاری خرد انسانی و بیتوجهی به نهادهای قانونگذار سنت
باور به مرجعيت خرد انسان در پاسخگويي به تمام نيازها و دستيابي او به سعادت
موجب میگردد که انسان مدرن خود را ملزم به پایبندی به قوانین نهادهای مذهبی و به طور کلی نهادهای قانونگذار سنت نداند. به تعبیر گیدنز، در دوران مدرن، یک نوع قطعیت (قانون الهی)، جایش را به نوع دیگری از قطعیت (قطعیت حواس تجربی) داد (حاجیحیدری، 1388: 121). این تحول موجب شد که جایگاه نهادهای قانونگذار سنت در جامعه مدرن همچون گذشته نباشد. نمونهای از این تحول را در رمان «زیبا» شاهد هستیم. دیگر زنان هرچند در رفتار خود تماماً به قوانین مذهبی و سنتی پایبند نیستند، نگاه انتقادی و یا اعتراضی نیز به این قوانین ندارند. آنها در واقع همراه با جریان مدرنگرایی جامعه از قید و بند برخی از قوانین سنتی رها شدهاند و خودشان به عنوان شخص متفکر و تصمیمگیرنده از قوانین سنتی سرپیچی نمیکنند.
شخصیت اصلی رمان «من هم گریه کردهام» که زنی روسپی است، به نادرستی اجرای احکام مذهبی معترض است و معتقد است که اگر در دنیا، تقوی حکومت داشت، وضعیت جامعه و بهویژه زنان روسپی اینگونه نبود (جلیلی، 1312: 50، 57 و 58). آنچه در رمان این دوره نشان داده شده است، تصریح میکند که قوانین سنتی همچنان مرجع اغلب زنان سنتی در انتخاب شیوۀ زندگی است. نویسندگان با تأکید بر وضع زنان روسپی و تلاش برای انذار افکار عموم میخواهند به مخاطب خاطرنشان کنند که نتیجۀ بیتوجهی به قوانین شرعی و سنتی، چیزی جز روسیاهی و فلاکت نیست.
از جمله نتایج انسانگرایی، اعتقاد انسانها به مختار بودن و آزادی برای وضع قوانین و هنجارهای فردی و اجتماعی است. این مسئله موجب میشود که قوانین سنتی و همچنین قوانینی که مذهب، پایهگذار آنهاست، برای فرد بیمعنی تلقی گردد و خود را ملزم به رعایت این قوانین از پیش تعیینشده نداند. رفتارهای متضاد با قوانین شرعی و عرفی که در رمان «تفریحات شب» توصیف میشود، یکی از نتایج رواج این تفکر است. هرچند شرایط نابسامان اجتماعی، عاملی مهم در گرایش افراد به رفتارهای منافی عفت است، نوع تفکر شخص، تعیینکنندۀ نهایی رفتار اوست.
در رمانهای اجتماعی اولیه ادبیات ایران و از جمله در رمان مذکور، نویسندگان بیش از دورههای متأخر به رواج فسادهای اخلاقی، فحشا و به طور کلی رفتارهای متضاد با قوانین شرعی پرداختهاند و با ترسیم سیاهیها و تباهیهای موجود در اجتماع به تأثیر محیط اجتماعی ناسالم بر رفتارهای منافی عفت اشاره کردهاند. در واقع در این دوران به علت رواج انسانگرایی مدرن و برداشت نادرست از این مؤلفۀ مدرنیته، فساد فردی و اجتماعی (نسبت به دوران پیش از ورود مدرنتیه) به طور قابل ملاحظهای شدت یافته است. شرمساری و احساس گناه نیز به علت کنار رفتن مرکزیت قانونگذاری شرع در بین افراد متمایل به مدرنیته، بسیار کم شده است. این موارد موجب میشود که نویسندگان، فساد اخلاقی و اجتماعی زنان را موضوعی مهم و قابل ذکر در رمان بدانند. فحشا هرچند در دوران پیش از مدرنیته نیز رواج داشته است، یکی از دلایل از بین رفتن نسبی قبح آن در بین برخی از سطوح اجتماع، رواج اندیشۀ انسانگرایی و بیتوجهی به نهادهای قانونگذار سنت است.
ج) ستایش عقلگرایی و اعتقاد نداشتن به مفاهیم ماورای طبیعی
به تعبیر گیدنز، تمام حوزههای زندگی مدرن، تمایل روزافزونی به عقلانی شدن دارند. مدرنیته، سازمان بخردانۀ جامعه است؛ گونهای گسست تام از باورهای غایتشناسانه و اعتقاد به هدفی علمی و از دیدگاه عقلانی، توجیه شدنی (حاجی حیدری، 1388: 59). در واقع نقطه مقابل تفکر خردگرایانه مدرن، تأکید بر وجه تقدس امور مذهبی و آمیختن آن با خرافات مجعول است که در بین زنان سنتی رمانهای بررسیشده، میتوان موارد زیادی مشاهده کرد. این زنان نسبت به تحولات صورتگرفته در اجتماع و تغییرات فکری بهوجودآمده مقاومت میکنند. یکی از دلایل این مقاومت این است که زنان سنتی، قرنهای متمادی در حصارهای بلند سنت، با عقاید مذهبی و مفاهیم ماورای طبیعی که بسیاری از آنها با خرافات آمیخته شده، سرگرم شدهاند. حضور در مراسم سنتی و عزاداریهای مذهبی از معدود مکانهایی است که زنان سنتی، اجازۀ ورود به آن را داشتهاند. حال با ورود مدرنیته و تغییرات بهوجودآمده، آنها همچنان به عادات مألوف خود میپردازند و زنانی را که با پیروی از تفکر مدرن به موضوعات نو علاقهمند شدهاند، گستاخ و خودرأی لقب میدهد. نویسندگان در «تهران مخوف» و «روزگار سیاه» به این موضوع اشاره کردهاند (ر.ک: کاظمی، 1347: 377؛ خلیلی، 1303: 66). در رمان «زیبا» و «هما» اشاره شده است که شرکت در مراسم عزاداری مذهبی برای برخی از زنان، بیش از یک تکلیف مذهبی و در حقیقت نوعی سرگرمی محسوب میشد (حجازی، 1307: 109 و 1340: 7).
بیاعتمادی عمومی به زنان و ایجاد حس حقارت در آنان موجب میشد تا آنها راهی به جز پناه بردن به جهان جادو، فال، خرافه و دعانویسی نداشته باشند. جادو، جبرانی برای ناتوانیهای اجتماعی زنان و واکنشی در مقابل محدودیتهای اجتماعی آنان بود (ترابی فارسانی، 1397: 22). به همین دلیل است که جادو، یکی از مهمترین ترسها برای زن سنتی است و برای دفع خطراتی که ناشی از سحر و جادو میداند، تلاش میکند. در رمان «شهرناز»، «هما» و «تهران مخوف» شاهد این دسته از زنان سنتی هستیم (دولتآبادی، 1305: 30؛ حجازی، 1307: 58؛ کاظمی، 1347: 103 و 113).
در رمان این دوره، زنان آشنا با مدرنیته نیز به مفاهیم مذهبی و ماورای طبیعی معتقد هستند (کاظمی، 1347: 209). زنان روسپی، قوانین شرعی را زیر پا نهادهاند، اما هنوز رگههایی از اعتقاد مذهبی را در خود مییابند (ر.ک: خلیلی، 1303: 166؛ جلیلی، 1312: 58، 112، 127 و 144). آنچه نویسندگان این دوره از زنان به تصویر میکشند، نشان میدهد که این زنان هرچند تاحدودی به واسطۀ عقلگرایی ناشی از رواج تفکر مدرن، به اندیشۀ نقاد دست یافتهاند، اغلب این انتقادها درباره موضوعات روزمره زندگی است و در مباحث مهم علمی و یا اعتقادی با این تفکر ورود پیدا نکردهاند. شخصیت هما در رمان «هما»، نمونهای استثنایی در بین زنان بررسی شده است. تفاوت دیگر زنان آشنا با مدرنیته با زنان سنتی اطرافشان، تأکید کمتر بر موضوعات اعتقادی و ماورای طبیعی و بیتوجهی به خرافات رایج است.
د) تدبیرگرایی در مقابل تقدیرگرایی
آنتونی گیدنز میگوید: «هیچگونه فرهنگ غیر جدید را نمیتوان یافت که مفاهیم سرنوشت و تقدیر را به نوعی در بطن فلسفۀ خاص خود نگنجانده باشد. در این تفکر، سرنوشت، نوعی جبر از پیش تعیینشده است. اما نگرش مدرن با چنین مفهومی در تقابل است» (گیدنز، 1398: 157-158). هرچند زمان نگارش رمانهای ذکرشده، چندین دهه پس از زمان ورود اندیشههای نوگرایانه به ایران است، نسبت به اندیشۀ تقدیرگرایانۀ سنتی، تغییرات شدیدی احساس نمیشود. اغلب زنانی که نویسندگان این دوره تصویر میکنند، یا تماماً سنتی و تقدیرگرا هستند و یا پوشیده در ظاهری مدرن به تقدیر و محتوم بودن آن معتقد هستند. زنان سنتی این رمانها، منفعل و تأثیرپذیر از دیگرانی هستند که برایشان تصمیم میگیرد. شرایط سنتی حاکم بر خانواده و اجتماع باعث شده است که خودباوری در زنان سنتی بسیار ضعیف و نامحسوس باشد. این زنان با مفاهیمی همچون تلاش برای تغییر شرایط و اتکا به تدبیر برای گذر کردن از شرایط ناگوار، ناآشنا هستند.
خودکشی کردن زینب در رمان «زیبا»، پس از اینکه مورد تجاوز قرار میگیرد، دلیلی بر این مدعاست (حجازی، 1312: 385). زینب، بدبختی و زندگی تلخ را محتوم و تغییرناپذیر میداند. در همین رمان، نقطه مقابل این شخصیت، زیبا، در گروه زنان مدرن قرار میگیرد. زیبا نهتنها از لحاظ ظاهری و ارتباط اجتماعی، زنی مدرن محسوب میشود، تدبیرگرایی او نیز بنا بر اندیشۀ انسانگرایی مدرن است. حیلهگری و چارهسازیهای او، هرچند برای دستیابی به آرزوهای کاملاً مادی و اغلب در خلاف جهت شرع و عرف اجتماعی است، نشان میدهد که زیبا به تأثیر خود در ساختن آینده زندگیاش باور دارد.
در «روزگار سیاه»، زنان آشنا با مظاهر مدرنتیه، با ارجاع رفتارهای ناشایست خود به تقدیر، مسئولیتهای فردی و اجتماعی را از سر خود بازمیکنند. هرچند شرایط نامساعد فرهنگی- اجتماعی و همچنین ویژگیهای روحی و روانی این زنان، در شکلگیری شخصیت و به خطا رفتن آنان مؤثر است، آنها تقدیر را به عنوان نیرویی بیرون از وجود و اختیار انسان، مسئول تمام کجرویها و اتفاقات ناگوار زندگی میدانند (خلیلی، 1303: 26، 96، 143 و 178).
در این بازه زمانی، موارد انگشتشماری میتوان یافت که به تأثیرگذاری انسان در تغییر شرایط معتقد هستند. سکوت عفت در مقابل ظلم آشکار همسر و پذیرفتن هر آنچه به روزش میآید در «تهران مخوف»، نمونهای از انفعال ناشی از تقدیرگرایی است. در بین رمانهای این دوره، اعتقاد و باور به تغییرپذیری انسان در رفتار هما، شخصیت اصلی رمان «هما» قابل مشاهده است. تصمیمگیری برای زندگی آینده، همچنین یادگیری علوم و تلاش برای انتقال این علوم به دختران دیگر، نتیجۀ این نوع تفکر اوست (حجازی، 1307: 55).
در رمان «شهرزاد»، شخصیت پریوش قابل تأمل است. پریوش، دختری روستایی، فعال و تأثیرگذار است. تلاشهای پریوش برای بهبود و کنترل شرایط زندگی، هرچند با مفهوم انسانگرایی مدرن مطابقت دارد، این مسئله بدین معنی نیست که پریوش با تکیه بر تفکر مدرن به تدبیرگرایی دست مییابد. روحیه تلاشگری روستایی، عاملی مهم در فعال بودن شخصیت پریوش است. در حقیقت پریوش به دنبال تغییر آنچه تا پیش از آن بوده است، نیست، بلکه به عنوان زنی سختکوش به شغل دیرینۀ اجداد خود میپردازد.
موارد انگشتشمار زنانی که به فکر تغییر سرنوشت و تدبیر کردن در امور هستند، نشان میدهد که نویسندگان این دوره معتقدند که ظواهر مدرن، زودتر از تفکر مدرن در بین زنان نفوذ یافته است.
انسانگرایی زنان در رمان دوره دوم (1320ه. ش تا 1345ه. ش)
رمانهای «گلهایی که در جهنم میرویند»، «دختر رعیت»، «چشمهایش»، «سنگ صبور» و «افسانه و افسون» در دورۀ دوم بررسی ما قرار گرفتهاند. از جمله ویژگیهای رمان در این بازه زمانی، پرداخت جزئیتر به موضوعات زنمحور است. تنوع بیشتر موضوعات اجتماعی در رمانها و تنوع شخصیتپردازیها، مخاطب را با انواع گستردهتری از شخصیت زنان در این دوره آشنا میکند. تحلیل نهایی انسانگرایی مدرن در رمان این دوره با شاخصهای زیر صورت گرفته است.
الف) محوریت انسان و پایبندی به خواستها و علایق انسانی
در این دوره، مسئلۀ روسپیگری همچون دورۀ قبل پیگیری نمیشود. این به معنی کمتر شدن این معضل در جامعه نیست، بلکه نویسندگان با رویکردهای متفاوت و نگاههای جزئیگرایانۀ بیشتر به کار نوشتن پرداختهاند. رواج بیش از پیش مؤلفههای مدرنیته، میدانی گستردهتر از علایق و خواستهای انسانی را برای زنان مهیا کرده است. آزادی بیشتر در ارتباطهای اجتماعی، یکی از این عرصههاست. در رمانهای «چشمهایش» و «افسانه و افسون»، زنان بیش از گذشته به دنبال گسترش ارتباطهای اجتماعی و بهویژه ارتباط با جنس مخالف هستند. وسیعتر شدن عرصۀ حضور اجتماعی زنان موجب شده است که جدیتر از گذشته برای دستیابی به این خواسته تلاش کنند. خواستۀ دیگر، جای گرفتن در قالب ظاهری انسان مدرن است. جذابیتهای ظاهری مدرنیته به حدی برای زنی چون حلیمه باجی در «افسانه و افسون» زیاد است که شخصیت مذهبی و سنتی او در عرض مدت کوتاهی تغییر میکند و تبدیل به زنی با ظاهر مدرن میشود (اسلامی، 1346: 7 و 51).
آنچه نویسندگان در دورۀ قبل از زن تصویر میکردند، نشان میداد که زنان با تکیه بر تمایلات اغلب جنسی و برای جذب جنس مخالف، از قوانین جامعه سنتی روی میگرداندند. در این دوران، این تمایلات را در تعداد کمتری از شخصیتهای زن میبینیم. شرکت در عرصههای اجتماعی، مبارزه با مردسالاری و جاهطلبی از جمله علایق انسانی زنان است که در رمانهای این دوره بدانها پرداخته شده است. آنها برای رسیدن به هر یک از این خواستها، بخشی از قوانین سنتی را نادیده گرفتهاند؛ اما مخالفتها و مقاومتهای نمایندگان جامعه سنتی در برابرشان کمتر از گذشته است. برای مثال در رمان «چشمهایش»، مادر فرنگیس مخالف سفر رفتن اوست؛ اما حمایت پدر از حضور اجتماعی زنان موجب میشود که فرنگیس به خواسته خود برسد (علوی، 1331: 73). یا زنان در رمان «افسانه و افسون»، جذب گروهها و کلوپهای بانوان میشوند و با پیگیری اندیشههای فمینیستی برای رسیدن به برخی از مطالبات و خواستههای زنمحور خود تلاش میکنند.
از جمله نتایج انسانگرایی مدرن، توجه به آزادی و تقدیس آن است. انسانمداری مدرن موجب شد که انقیاد و پذیرش که از جمله مشخصههای زندگی سنتی بود، جای خود را به انتقاد و بازاندیشی بدهد. جنبشها و انقلابها در جوامع ناشی از همین تغییر دیدگاه سنتی به مدرن بوده است. رمان «چشمهایش» به مبارزات سیاسی در خلال یکی از جنبشهای در راه آزادی اشاره میکند. فرنگیس در این رمان در جریان این مبارزات قرار میگیرد و در آن نقش ایفا میکند. لایۀ ظاهری این حرکت همسو با انسانگرایی مدرنیته است؛ اما فرنگیس در صحبتهایش اعتراف میکند که غرض شخصی و جاهطلبی، او را وادار به شرکت در فعالیت اجتماعی میکند (علوی، 1331: 115).
در تلقین تفکرات ضد استبدادی به فرنگیس نیز مردان تأثیرگذار هستند. دکتر بشیریه درباره مشارکت سیاسی زنان در دوران پهلوی چنین مینویسد: «بر اساس بسیاری از پژوهشها، مشارکت زنان در زندگی سیاسی، مشارکت مستقلی نیست؛ بلکه تابع علایق مردانهای است که همهجا در زندگی سیاسی حاکم است. به عبارت دیگر سیاست، مشغله مردانهای تلقی میگردد و نبود اصل برابری و آزادی در زندگی فردی و اجتماعی زنان، مشارکت آنان را محدود و مختل میسازد» (بشیریه، 1385: 42). با این تفاسیر میتوان تحلیل کرد که حضور زنان در عرصۀ سیاسی در این دوره، هرچند نشان از رشد تفکر انسانگرایی مدرن و پایبندی به خواستها و علایق انسانی است، زنان همچنان روحیۀ پیرو و تابع بودن زن سنتی را در خود حفظ کردهاند.
ب) تأکید بر قانونگذاری خرد انسانی و بیتوجهی به نهادهای قانونگذار سنت
آنچه در رمان این دوره تصویر میشود، نشان میدهد که بیاعتنایی به قوانین موجود در جامعه سنتی در این دوره بیش از گذشته است. گروههای بیشتری از زنان، قوانینی همچون حجاب، ارتباط محدود زنان با دنیای خارج از خانه، الزام پیروی زن از مرد را نقض میکنند. این بیاعتنایی، تنها حاصل بیتوجهی یک فرد نیست، بلکه وضعیت رو به مدرنیتۀ جامعۀ ایرانی و مدرنیسم فرمایشی دولت نیز در ایجاد چنین فضایی، سهم ویژه داشته است. وسیعتر شدن دایرۀ آشنایی افراد جامعه با مدرنیسم و همچنین متداولتر شدن رفتارهای مدرنگرایانه موجب شده است که مقاومت شخصیتهای زن سنتی نسبت به سنتگریزی زنان مدرن، کمتر از گذشته باشد.
به دلیل رواج انسانگرایی مدرن، موضوعاتی مثل برتری مردان بر زنان و یا فرمانبرداری مطلق زنان از مردان- که تا پیش از آن در گفتمان سنتی مطرح و پذیرفته شده بود- مورد انتقاد قرار میگیرد. در «افسانه و افسون»، نویسنده به گرایشهای فمینیسیتی رایج در بین گروههای خاص زنان میپردازد. هرچند نویسندۀ این رمان به قصد انتقاد از افراط و تفریطها در گرایشهای فمینیستی، دست به کار نوشتن شده است، موضوع قابل تأمل در موضوعات مطرحشده در سخنرانیهای کلوپ بانوان و عقاید اعضای این کلوپ، بازتعریف مفهوم زن و اعتراض به محدودیتها و هنجارهای تعریف شده برای زن سنتی است (اسلامی، 1346: 84، 85، 122 و 280). لازم به ذکر است که این انتقادها به صورت گسترده و در بین تمام زنان مطرح نیست. این اندیشه بیشتر در بین گروههای خاص آشنا با اندیشههای انتقادی و زنمحور مورد توجه قرار گرفته است و با کژفهمی و افراطهایی نیز همراه است.
ج) ستایش عقلگرایی و اعتقاد نداشتن به مفاهیم ماورای طبیعی
مفاهیم مذهبی و اعتقادی در بین زنان سنتی این دوره همچون گذشته رواج دارد. در رمانهای «گلهایی که در جهنم میروید»، «سنگ صبور»، «چشمهایش» و «افسانه و افسون»، نمونههایی از اعتقادات مذهبی و همچنین آمیختگی این اعتقادات با مفاهیم خرافی در زنان سنتی و اغلب مسن میتوان یافت. برای مثال در «سنگ صبور»، تقدس حریم امامزاده شاهچراغ(ع) در نظر جهانسلطان و رویای بهشت و ازدواج با ملائکه (چوبک، 1345: 17) نشان میدهد که او در سراسر عمر خود با اعتقاد به یک کلیت واحد در جهان هستی زندگی کرده است و به سلسلهمراتبی که از این اعتقاد ناشی میشود، معتقد است. نمونۀ زنان سنتی و با اعتقادات مذهبی در دیگر رمانهای نامبرده نیز وجود دارد.
موضوع قابل تأمل در این بررسی این است که از نگاه نویسندگان، کمرنگ شدن مسائل و موضوعات اعتقادی در بین زنان آشنا با مدرنیته در دورۀ مورد بررسی، نتیجۀ نگرشی نقادانه نیست؛ بلکه همراهی با جریان تغییرات اجتماعی است. به همین سبب در برخی از شخصیتهای زن در رمان این دوره شاهد ظاهر کاملاً مدرنی هستیم که به دنبال بهرهگیری از دنیای ماورای طبیعی و موضوعات موهوم و خرافی است. زنان به ظاهر مدرن در «افسانه و افسون»، نمونهای از این زنان هستند.
د) تدبیرگرایی در مقابل تقدیرگرایی
انفعال جامعۀ سنتی در برابر رخدادها که نتیجۀ تقدیرگرایی سنتی است، در دوران مدرن، جای خود را به تدبیرگرایی میدهد. اما این جایگزینی به یکباره و در تمام عرصهها صورت نمیگیرد. رمان «دختر رعیت» از سالهای آغازین ورود تفکر مدرن به ایران حکایت دارد. ورود اندیشۀ مدرن و تغییر ذهنیت سنتی در برخی از ابعاد موجب شده است که افراد به بازاندیشی در حیات اجتماعی خود بپردازند. انسانگرایی ناشی از مدرنیته موجب شده که روشنفکران و برخی از گروههای جامعه، نظم اجتماعی سابق را نپذیرند و دست به قیام علیه عوامل ظلم بزنند. آنچه در این رمان نشان داده میشود این است که این تغییرات ذهنی و در پی آن، تحولات سیاسی و اجتماعی، فقط مختص مردان بوده است. زنان همچون گذشته خود را در حاشیۀ نظام هستی میبینند. آنها همواره در پی این هستند که با قدرتهای برتر از خود (خواه قدرت مافوق بشری و خواه انسان قدرتمندتر از خود) کنار بیایند. مقاومت کردن و یا اندیشۀ تغییر شرایط در ذهن هیچیک از این زنان شکل نمیگیرد. در این موضوع بین زنان ارباب و رعیت، تفاوتی محسوس نیست.
برخی از زنان نمایندۀ تفکر مدرن در «افسانه و افسون» هرچند درباره موضوعات زنمحور به تدبیرگرایی میپردازند و با عضویت در کلوپ بانوان و سخنرانی درباره راههای متمدن کردن زنان به دنبال سیادت زنان در آیندهاند، اما همین زنان با دریافتی ناقص از مفاهیم مدرن به دنبال فال برای باخبر شدن از تقدیر و سرنوشت هستند. این تناقض ناشی از ریشهای نبودن تفکرات مدرن در بین اغلب گروههای متمایل به مدرنیته است (اسلامی، 1346: 33-40).
انسانگرایی زنان در رمان دوره سوم ( 1345 ه.ش تا 1357 ه.ش)
«طوطی»، «سووشون»، «دل کور»، «همسایهها»، «شب یک، شب دو»، «بعد از تابستان» و «سگ و زمستان بلند»، عناوین رمانهایی است که در دورۀ سوم یعنی از 1345ه.ش تا 1357ه. ش به طبع رسیدهاند و در این بررسی به عنوان رمان منتخب قرار دارند. با در دسترس قرار گرفتن مؤلفههای مدرنیته برای طبقۀ متوسط، در این دوره، بخش زیادی از زنان جامعه با ظواهر مدرنیته آشنا شدند. با وجود این تعداد زنانی که جدای از ظاهر مدرن، به تفکر مدرن دست یافته باشند، انگشتشمار است. یکی از تفاوتهای این دوره با دو دورۀ قبل، وجود آثاری از نویسندگان زن است. نویسندگان زن با تأکید بیشتر بر فردیت و هویت زن ایرانی، تلاش کردهاند تا تصویری واقعیتر از زن ایرانی ارائه دهند. آنها بیش از مردان، شخصیت زنان ستیزنده، انتقادگر و مخالف سنت را در رمان انعکاس دادهاند. مهمترین موضوعات در ارتباط با انسانگرایی که در رمانهای این دوره بدان برمیخوریم، عبارتند از:
الف) محوریت انسان و پایبندی به خواستها و علایق انسانی
با توجه به گذشت زمان و سوگیری بیش از پیش نهادهای مختلف اجتماعی به سمت مدرنیزاسیون، طبیعی است که در رمان دورۀ سوم با افزایش موج انسانگرایی مدرن مواجه باشیم. چنانکه در «همسایهها»، «دل کور»، «بعد از تابستان» و «طوطی» به گونهای با آن مواجه هستیم. اما آنچه در برخی از رمانهای این دوره نشان داده شده است، حکایت از جهشی افراطی در پیروی از تمایلات و خواستهای انسانی دارد. گویی زنان در واکنش به فشارها و اختناق فضای سنتی که قرنها آنها را از بسیاری از امتیازها محروم کرده بود، با رفتار ناهنجار و نامتعارف خود، میخواهند انتقام دوران محصور و محدود بودن را از جامعه سنتی بگیرند و بر خواست و آزادی خود تأکید کنند.
در «شب یک، شب دو»، سطح بالای انسانگرایی شخصیتهای زن به لذتگرایی صرف و گریز از هنجارهای اخلاقی انجامیده است. ارتباط آزاد و نامشروع با جنس مخالف در نتیجۀ حذف اعتقادات مذهبی و گسستن از ریشههای سنتی بین اغلب این زنان، امری تقریباً عادی است. نویسندگان در رمانهای پیش از این، ارتباط نامشروع زنان و روسپیگری را نتیجۀ شرایط نابسامان اجتماعی قلمداد میکردند و اغلب زنان روسپی را شخصیتهایی قابل ترحم و قربانی ترسیم میکردند؛ اما فرسی در این رمان به خواست و لذتگرایی زنان اشاره میکند. زنان هنرمند و روشنفکری که فرسی خلق میکند، خدا را به عنوان ملاک و معیاری برای داوری رفتارهای انسان و عاملی برای پاداش و یا عقوبت کردن نمیشناسند. به همین دلیل، ندامت و پشیمانی (که گاه برخی از زنان روسپی در رمانهای پیش از این از خود بروز میدادند) در رفتار این زنان به چشم نمیخورد. رفتارهای جسورانه بیبی، همانند طراحی لباس برای زنان روسپی، ارتباط نامشروع با جنس مخالف و تحسین شجاعت روسپیان، تفاوت سطح انسانگرایی را در این شخصیت و زنانی که پیش از این بررسی شد، نشان میدهد.
شخصیت حوری در «سگ و زمستان بلند»، نمایندۀ کسانی است که در جدال سنت و مدرنیته به درک جدید و شناختی متفاوت از خود میرسند. او در این جدال در سوی مدرنیته قرار گرفته است. به همین دلیل قوانین و سنتهای پیشین را که خواهر، مادر و دیگر زنان سنتی اطرافش پذیرفتهاند، نمیپذیرد. او با تجربۀ عشقهای ممنوع به دنبال رهایی از قیدهای سنت و تأکید بر خواستۀ خود است. ارتباط نامشروع با جنس مخالف، در سر داشتن اندیشۀ فرار و بیتوجهی به قوانین و هنجارهای سنتی، نشاندهندۀ فردگرایی افراطی اوست. حوری به دنبال یافتن آزادی مدرن میخواهد از تمام ریشههای سنتی که او را در خود گرفتهاند، بگریزد و تابع خواستهای فردی خود باشد. اما پدر به عنوان نمایندۀ سنت در مقابل اوست و موجب مرگ فرزند به دنیا نیامدهاش میشود. این کنش داستانی، شاید کنایهای باشد به اینکه سنت حتی به فرزند به دنیا نیامدۀ مدرنیسم رحم نمیکند و از تولد آن میترسد (بهبهانی و دیگران، 1392: 12).
ب) تأکید بر قانونگذاری خرد انسانی و بیتوجهی به نهادهای قانونگذار سنت
آشنایی بیش از پیش زنان با تفکر انتقادی در این دوران موجب شده است که شخصیتهای زنی که نماد مدرنیته محسوب میشوند، بیشتر از دو دورۀ قبلی با قوانین سنتی رایج در اجتماع بستیزند. این ستیزگاه به شکلی افراطی بروز میکند. بیبی، تهمینه، عباسه ملوکی و...، نام زنانی است که در «شب یک، شب دو» در کسوت زنان مدرن به قوانین سنتی و مذهبی رایج در اجتماع بیتوجهاند. در واقع نویسندگان با خلق چنین شخصیتهایی و با تکیه بر ارتباطهای نامشروع با جنس مخالف و عدم پایبندی به بنیان خانواده میخواهند زنی را مدرن جلوه دهند که در انتخاب روش زندگی، پایبند به قوانین نهادهای سنتی نیست و در ابراز عدم پایبندی، جسورانهتر عمل میکند. برای مثال بیبی هرچند خود به طور نامشروع با زاوش در ارتباط است، باز هم جرأت و جسارت زنان روسپی را میستاید (فرسی، 1353: 43) و برای زنان روسپی، لباس طراحی میکند (همان: 231).
حوری در «سگ و زمستان بلند» میخواهد خود به عنوان یک انسان برای زندگی و نوع رفتارش قانونگذاری کند؛ پدر به عنوان نمایندۀ و نماد سنت در مقابل او (و همینطور برادرش حسین) میایستد. حوری به موضوعات اعتقادی و مذهبی به دیدۀ شک و تردید مینگرد. در این رمان، مادر، بدری، عمقزی، خانم افخمی، رباب و دیگران، هر یک به نوعی، جنبههایی از شخصیت زن سنتی ایرانی را نشان میدهند. فهیمه و مهری نیز هرچند همنسل حوری و آشنا با ظواهر مدرنیته هستند، هیچگاه در برابر اصول سنتی حاکم اعتراض نمیکنند. حوری با ستیز خود نشان میدهد که خواستار تغییر و تحول است؛ اما نهتنها مایه ایجاد تحول نمیشود، بلکه سرخورده و مطرود، راهی بیمارستان روانی میشود و خود را زنی هویتباخته مییابد (پارسیپور، 1387: 287).
لازم به ذکر است که هرچند در دو رمان یادشده با نمونههایی از سنتستیزی افراطی زنان موجه هستیم، در این دوره تعداد این زنان معدود و ساختار سنتی خانواده و اجتماع تاحد زیادی حفظ شده است؛. بنابراین این ستیزها و مقاومتها اغلب با واکنشهای تند و تلخ مواجه میگردد و در بین همۀ زنان عمومیت ندارد. جدال و کشمکش اغلب بر سر قوانینی است که شکل ارتباط با جنس مخالف و رابطه زنان با مردان را تعریف میکند.
یکی دیگر از موضوعات مطرحشده در رمان این دوره، توجه و تأکید زنان مدرن بر بازتعریف مفهوم زن و تلاش برای تغییر دیدگاههای سنتی نسبت به زنان است که میتوان آن را از جمله نتایج خردگرایی مدرن در این دوره دانست. سیمین دانشور در «سووشون»، شهرنوش پارسیپور در «سگ و زمستان بلند» و احمد محمود در «همسایهها» به این مسئله اشاره کردهاند.
ج) ستایش عقلگرایی و عدم اعتقاد به مفاهیم ماورای طبیعی
اغلب زنان به ظاهر آشنا با مدرنیته که در رمان این دوره معرفی میشوند، تنها به دلیل جریان مدرنیسم رایج در جامعه از باورهای ماورای طبیعی دور شدهاند، اما در کنه ذهن خود، جایی برای باورهای مذهبی دارند. زنانی که هاشمی در رمان «طوطی» تصویر کرده است، همگی روسپی هستند و در محلۀ بدنام شهر نو زندگی میکنند. بنا بر آنچه نویسنده تصویر میکند، رفتار این زنان در تضاد کامل با موازین مذهبی و یکی از تأثیرات انسانگرایی دوران مدرن است. در دوران سنت، انسان سنتی، خود را متعلق به زنجیرۀ عظیم هستی میدانست. در این زنجیرۀ هستی، نظمی سلسلهمراتبی وجود داشت و انسانها به همراه فرشتگان، موجودات آسمانی و مخلوقات زمینی هر کدام در جایگاه مناسب خود قرار میگرفتند. جایگاه انسان، نقش و وظایف او در این نظم مشخص شده و رویگردانی از آن تقریباً غیر ممکن بود. با به عرصه آمدن آزادی مدرن، چنین نظامهایی بیاعتبار گردید (تیلور، 1385: 85). زنان این رمان نیز با بیاعتنایی به دستورات مذهبی و سنتی، با تکیه بر آزادیهای ناشی از رواج مدرنیته، تنفروشی را به عنوان شغل برگزیدهاند. اما با وجود اینکه قوانین مذهبی جامعه را به طور کامل نادیده گرفتهاند، همچنان خدا به عنوان نیروی مافوق انسان و سلسلهمراتب تقدس که در مذهب بر آن تأکید شده است، در ذهن برخی از آنان حضور دارد. اعتقاد به خدا، پیامبر و امامان هرچند آنها را از خطا باز نداشته است، به عنوان شاخص راستی و درستی در ذهن برخی از آنان حضور دارد (هاشمی، 1348: 319).
ناراحت شدن زری (در «سووشون») از اینکه در مرگ یوسف به آنها اجازه داده نمیشود که طواف، نماز میت و دیگر مراسم مذهبی برگزار شود، نشان میدهد که زری هرچند به برخی دستورات دینی از جمله حجاب عمل نمیکند، این به معنی بیاعتقادی کامل نسبت به مسائل مذهبی و مرکزیت خداوند در نظام هستی نیست.
حورا در «بعد از تابستان» غزاله علیزاده، دختری از خانوادهای اشرافی و برخوردار از مظاهر مدرنیته است. این برخورداری موجب میشود که شیوۀ رفتاری او با زنان سنتی متفاوت باشد. برای مثال او بدون حجاب اسلامی در اجتماعات حاضر میشود و یا در مهمانیها به شیوۀ اروپاییان به رقص میپردازد (علیزاده، 1396: 261). با وجود این نمیتوان گفت که تمامی تعلقات و اعتقادات مذهبی در او از بین رفته است. مادر او هر ماه در خانه روضه برگزار میکند و حورا در مهمانی از دوستانش دعوت میکند تا در این جلسه شرکت کنند (همان: 235). این اهمیت دادن به برگزاری مراسم مذهبی حاکی از احساس تعلق به ریشههای مذهبی است.
با تکیه بر بررسی انجامشده میتوان گفت که در این دوره شاهد تعداد اندک زنانی هستیم که با تکیه بر عقلگرایی و با تفکر انتقادی به موضوعات ماورای طبیعی مینگرند. این زنان از معدود افرادی هستند که فراتر از ظواهر مدرنیته به دنبال دستیابی به ذهنیت مدرن هستند.
د) تدبیرگرایی در مقابل تقدیرگرایی
در رمان این دوره، زنان سنتی همچون دورههای گذشته ترجیح میدهند که به جای اندیشیدن به چرایی موضوعات و تلاش برای ایجاد تغییر در شرایط موجود، دنبالهرو سنتهای پیشین باشند. مادر خالد در «همسایهها»، مادر حوری، عمقزی و خانم افخمی در «سگ و زمستان بلند» و گلین خانم و کوکب خانم در «دل کور»، نمونههایی از این زنان هستند. ترس از گناه و عقوبت، یکی از مهمترین دلایل امتناع آنان از تغییر تفکر است.
در این دوره نیز نمیتوان ادعا داشت که در ذهن زنان مدرن و یا نیمهمدرن، تقدیرگرایی سنتی، جای خود را به یکباره به تدبیرگرایی داده است. اما تأکید ویژه بر مفهوم تدبیرگرایی (به طور خاص در رمان «سووشون») نشان میدهد که مفهوم تقدیر و انفعال ناشی از آن، یکی از موضوعاتی است که نویسندگان منتقدانه به آن نگریستهاند. زری با مجموعه تعالیمی که از پدر (فردی روشنفکر و مخالف با سنت)، مدرسه آمریکایی (به عنوان مروج فرهنگ مدرن) و مادر (به عنوان حافظ و مروج تفکر مذهبی) آموخته است، شخصیتی بینابین سنت و مدرنتیه یافته است. برای مثال زری برای آرام کردن همسرش، هنگامی که از مرگ ناگهانی چوپانش حرف میزند، ابتدا به علتهای طبیعی اشاره میکند. اما در ادامه، ذهنیت تقدیرگرای او، مشیت و خواست خدا را دلیل وقوع این اتفاق میداند (دانشور، 1348: 113). پس از تغییر و تحولات روحی، بهویژه بعد از واقعۀ مرگ یوسف، تقدیرگرایی زری به تدبیرگرایی مبدل میشود. داستان نمادینی که مکماهون برای او میخواند، اشاره به همین موضوع دارد. در این قصه، ارباب آسمان دستور میدهد که فرشتهها، ستارۀ هر کس را به خودش بدهند و بگویند که از این به بعد سرنوشت به دست خود توست (همان: 229).
نکتۀ دیگر اینکه بعد از گذشت چندین دهه از ورود اندیشۀ مدرنیسم به ایران، زنان و دختران بسیاری وجود دارند که خودشان را مسئول آینده و سرنوشت خود نمیدانند. مهمترین موضوعی که دختران با تکیه بر تفکر سنتی تقدیرگرا، درباره آن سکوت میکنند و تصمیم نهایی را برعهده پدر، مادر یا برادر (و در حقیقت قدرت برتر در خانه) میگذارند، ازدواج و تصمیم برای انتخاب همسر است. این مسئله حتی در بین دختران تحصیلکرده و ظاهراً مدرن نیز دیده میشود.
نتیجهگیری
پیوند میان واقعیتهای اجتماعی و واقعیتهای ادبی، مهمترین موضوع در جامعهشناسی ادبیات است. بررسی بازتاب واقعیتهای اجتماعی در آیینۀ آثار ادبی، از جملۀ روشهایی است که به درک بهتر و نزدیکتر واقعیتهای اجتماعی کمک خواهد کرد. تحولات ناشی از ورود مدرنیته به ایران، رواج تفکر انسانگرایی مدرن و همچنین تأثیر این تحولات بر ذهنیت زن ایرانی، یکی از واقعیتهای اجتماعی است که با بررسی رمان فارسی و شخصیتهای زن داستانی میتوان به چگونگی تأثیر این تحول پی برد. بررسی رمانهای منتخب فارسی در سه بازۀ زمانی 1300ه.ش تا1320 ه.ش، 1320 ه.ش تا 1345ه.ش و 1345ه.ش تا 1357 ه.ش نشان داد که در دورۀ اول، رواج بیش از پیش روسپیگری زنان به عنوان یکی از نتایج ورود مدرنیه معرفی میشود؛ اما تحول ناشی از رواج لذتگرایی مدرن نتوانسته است به طور کلی ذهن زنان را از تفکرات وابسته به سنت رها کند. نهادهای قانونگذار سنت همچنان مورد تأیید اغلب زنان است. مفاهیم ماورای طبیعی و اعتقادات مذهبی در بین زنان سنتی با خرافات و تصورات نادرست آمیخته است. زنان آشنا با مدرنیته نیز هرچند کمتر به موضوعات اعتقادی میپردازند، در نمونههای نادر با رویکرد انتقادی و یا مخالف به این موضوع میپردازند. تقدیرگرایی در بین تمام زنان سنتی رواج دارد. زنان آشنا با مدرنتیه نیز هرچند به برخی نابرابریها اعتراض دارند، به تدبیر و چارهاندیشی نمیپردازند.
در بازۀ زمانی دوم، نویسندگان با رویکردهای متفاوت و نگاههای جزئیگرایانۀ بیشتر به کار نوشتن پرداختهاند. رواج بیش از پیش مؤلفههای مدرنیته، میدانی گستردهتر از علایق و خواستهای انسانی را برای زنان مهیا کرده است. قوانین سنتی همچون حجاب، ارتباط محدود زنان با دنیای خارج از خانه و الزام پیروی زن از مرد را گروه بیشتری از زنان نقض میکنند. گروه محدودی از زنان با آشنایی با اندیشههای فمینیستی به قوانین سنتی رایج درباره زنان میتازند. این زنان هرچند همسو با انسانگرایی به تدبیرگرایی متمایلاند، نمیتوان ادعا کرد که ریشههای تقدیرگرایی در اندیشۀ آنان کاملاً از بین رفته است.
در دورۀ سوم با جهشی افراطی در پیروی از خواستههای انسانی و غریزی در بین برخی از زنان نمایندۀ تفکر مدرن مواجه هستیم. ستیز با قوانین جامعۀ سنتی و مقاومت در برابر نمایندگان سنت، جدال و کشمکشهایی را ایجاد میکند، اما ساختار قدرتمند سنت، اغلب پیروز این جدال است. تأکید بر مفهوم تدبیرگرایی نشان میدهد که مفهوم تقدیر و انفعال ناشی از آن، یکی از موضوعاتی است که نویسندگان منتقدانه به آن نگریستهاند.
منابع
آلبرتینی، ژان مری (1352) مکانیسمهای از رشد ماندگی، ترجمه ابوالحسن بنیصدر، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی.
احمدی، بابک (1373) مدرنیته و اندیشه انتقادی، تهران، مرکز.
----------- (1387) معمای مدرنیته، چاپ پنجم، تهران، مرکز.
اسلامی، محمدعلی (1346) افسانه و افسون، تهران، جوانه.
بشیریه، حسین (1385) «ایدئولوژی و فرهنگ سیاسی گروههای حاکم در دوره پهلوی»، نقد و نظر، دوره دوم شماره 7-8، صص 74-85.
بهآذین، محمود (1342) دختر رعیت، تهران، نیل.
بهبهانی، مرضیه؛ سیاوش خاکپور و مصطفی گرجی (1392) «بررسی و تحلیل انتقادی گفتمان رمان سگ و زمستان بلند»، مطالعات داستانی، سال اول، شماره 4، صص 5-22.
پارسیپور، شهرنوش (1387) سگ و زمستان بلند، چاپ سوم، لسآنجلس، تصویر؛ سنخوزه، زمانه.
ترابی فارسانی، سهیلا (1397) زن ایرانی در گذار سنت به مدرن، تهران، نیلوفر.
تیلور، چارلز (1385) «سه ملالت مدرنیته»، ترجمه حیدر شادی، فصلنامه علامه، شماره 12، صص 81-92.
جلیلی، جهانگیر (1312) من هم گریه کردهام، تهران، مطبعه حسین باقرزاده.
چوبک، صادق (1345) سنگ صبور، تهران، جاویدان.
حاجیحیدری، حامد (1388) آنتونی گیدنز؛ مدرنیت، زمان، فضا، تهران، اختران.
حجازی، محمد (1307) هما، تهران، ابنسینا.
------------ (1340) زیبا، تهران، ابنسینا.
حسینی اسحاقآبادی، فاطمه (1390) «سنت و مدرنیته در رمانهای احمد محمود»، پایاننامۀ کارشناسی ارشد، به راهنمایی مهبود فاضلی، دانشکده ادبیات زبانهای خارجی و تاریخ، دانشگاه الزهرا.
خلیلی، عباس (1303) روزگار سیاه، تهران، اقدام.
دانشور، سیمین (1348) سووشون، تهران، خوارزمی.
دوران، احمد ( 1378) «نگاه گیدنز به مدرنیته»، کتاب ماه علوم اجتماعی، (22)، صص3-7.
دولتآبادی، یحیی (1305) شهرناز، تهران، مجلس.
صانعپور، مریم (1389) «انسانگرایی مدرنیته و مبانی اسطورهای آن»، نشریه غربشناسی بنیادی، شماره 1، صص 87-116.
صفری، جهانگیر و دیگران (1396) «مدرنیته و ساختار سنتی خانواده با تکیه بر رمان شوهر آهو خانم»، نشریه زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی)، سال بیستوپنجم، شماره 82، صص 217-240.
علوی، بزرگ (1331) چشمهایش، تهران، جاویدان.
علیزاده، غزاله (1396) دو منظره و داستانهای دیگر، چاپ چهارم، تهران، توس.
فرخجسته، هوشنگ (1371) «ویژگیهای جوامع سنتی و جوامع صنعتی»، کتاب توسعه، شماره 3، صص 143-158.
فرسی، بهمن (1353) شب یک شب دو، تهران، سازمان چاپ و پخش پنجاه و یک.
فصیح، اسماعیل (1369) دل کور، تهران، نو.
کاظمی، مشفق (1347) تهران مخوف، تهران، بامداد.
گلی، احمد و دیگران (1389) «روايت گذر از سنت به مدرنيته در داستان «طعم گس خرمالو» زويا پيرزاد»، نشریه بهارستان سخن، سال شانزدهم، شماره 6، صص 81-98.
گیدنز، آنتونی (1376) جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشرنی.
----------- (1387) پیامدهای مدرنیته، ترجمه محسن ثلاثی، چاپ چهارم، تهران، مرکز.
-----------(1388) مدرنیت زمان فضا، ترجمه حامد حاجی حیدری، تهران، اختران.
---------- (1395) جهان لغزنده است، جهانی شدن چگونه دنیای ما را شکل میدهد؟، ترجمه علی عطاران، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه.
---------- (1398) تجدد و تشخص، ترجمه ناصر موفقیان، چاپ یازدهم، تهران، نی.
محمود، احمد (1353) همسایهها، تهران، امیرکبیر.
مسعود، محمد (1311) تفریحات شب، تهران، دانش.
نیازی، محسن و الهام شفائی مقدم (1393) «بررسی عوامل مؤثر بر تقدیرگرایی زنان»، نشریه جامعهپژوهی فرهنگی، شماره 1، صص 123-147.
واترز، مالکوم (1381) مدرنیته، مفاهیم انتقادی جامعه سنتی، جامعه مدرن، ترجمه منصور انصاری، تهران، نقش جهان.
هاشمی، زکریا (1348) طوطی، تهران، روزن.
[1] * نویسنده مسئول: دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهرکرد، ایران mirzaeyan90@gmail.com
[2] ** استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهرکرد، ایران Safari_706@yahoo.com
[3] *** دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ولیعصر (عج)رفسنجان، ایران n.bagheri@vru.ac.ir
[4] . Anthony Giddens