گونهشناسی کرامات اولیا
محورهای موضوعی : پژوهشهای ادبیات کلاسیک ایران
محمد رودگر
1
(استادیار گروه عرفان اسلامی، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، ایران)
کلید واژه: کرامات اولیا, خوارق عادات, طبقهبندی کرامات, عرفان اسلامی.,
چکیده مقاله :
موضوع اصلی در تمام تذکرهها و مناقبنامههای صوفیه، کرامات است. کرامات، پدیدههایی ذاتاً ناشناخته یا کمتر شناختهشده هستند که از اسباب خفیة غیبی و فراطبیعی برخوردارند. غفلت از بازشناسی، تعریف، طبقهبندی و مبانی عرفانی دربارة آنها، بسیاری را به انکار این واقعیات سوق داده است. یکی از مقدمات لازم برای بازشناسی کرامات، شیوههای گوناگون طبقهبندی آنها است. طبقهبندیِ پدیدهای که بشر نمیتواند به کشف تامة علل آن پی ببرد، موضوع پیچیدهای است که مورد توجه عرفا، صوفیه و اندیشمندان بوده است. با این حال، در متون عرفانی طبقهبندیهای علمی و جامعی از کرامات گزارش نشده است. بیشتر این متون به برشمردن نمونهها و مصادیقی فهرستوار از کرامات اکتفا کردهاند. کرامات گاه در میان خوارق عادات طبقهبندی شدهاند و گاه در میان خودشان. پژوهش حاضر به طبقهبندی کرامات در میان خودشان اختصاص دارد و بیش از پانزده طبقهبندی قدیم و جدید، از حیثیات مختلف، در آن بررسی شده است؛ طبقهبندی فهرستوار، طبقهبندی کلان، طبقهبندیهای ریختشناسانه و طبقهبندی حسّی و معنوی.
The main issue in all the Sufi tricks is Kramat. Kramat are unknown or less known phenomena that have hidden and supernatural causes. Neglecting the recognition, definition, classification and the mystical foundations of them, has led many to deny these facts. One of the necessary preconditions for the recognition of Kramat is its various classification methods. The classification of a phenomenon that human beings can not understand the causes of its causes is a complicated subject that has been addressed by mystics, Sufis and scholars. However, it has not been reported in the mystical texts of the scientific and comprehensive classification of Kramat. Most of these texts are dedicated to enumeration of Kramat samples. Kramat Sometimes classified up against contrary to habits and sometimes among themselves. The present study is devoted to the classification of Kramat among themselves and studied in more than fifteen new and old classifications of different dignity.
ابنسینا، حسینبن عبدالله (1404ق) الاشارات و التنبیهات، شرح محقق طوسی، کتابخانه مرعشی، قم.
ابنعربی، محمدبن علی (بیتا) الفتوحات المکیه في معرفة الاسرار المالكية و الملكيه، دار صادر، بیروت.
------------------ (بیتا) مواقع النجوم و مطالع اهلّة الأسرار و العلوم، المکتبة العصریه، بیروت.
ابنفارس (1411ق) مقاییس اللغه، دار الجیل، بیروت.
ابنمنظور، محمدبن مکرم (1416ق) لسان العرب، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
ابنمنوّر، محمدبن منوّربن ابیسعد (1386) اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابوسعید، تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، چ7، تهران، آگاه.
ابوسعید ابوالخیر، فضلالله بن احمدبن محمد (1385) چشیدن طعم وقت (مقامات کهن و نویافته بوسعید)، مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، چ1، تهران، سخن.
استعلامی، محمد (1388) حدیث کرامت، تهران، سخن.
امینپور، قیصر و ایرج شهبازی (1385) «طرحی برای طبقهبندی قصههای مربوط به اخبار از غیب»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ش180، زمستان.
اوزجندی، عثمانبن محمد (1381) مرتع الصالحین و زاد السالکین، تصحیح نجیب مایل هروی، تهران، نشر نی.
ایرجپور، محمدابراهیم (1382) «کرامات اولیا در آثار مولانا»، عرفان ایران، ش17، تهران، حقیقت.
جام نامقی، احمد (1386) انس التائبین، تصحیح علی فاضل، تهران، توس.
جامی، عبدالرحمنبن احمد (1382) نفحات الأنس من حضرات القدس، تصحیح محمود عابدی، چ4، تهران، اطلاعات.
جندی، مؤیدالدین (1362) نفحة الروح و تحفة الفتوح، تصحیح نجیب مایل هروی، چ1، تهران، مولی.
حسنزاده آملی، حسن (1363) یازده رساله فارسی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
رجایی بخارایی، احمدعلی (1373) فرهنگ اشعار حافظ، چ7، تهران، انتشارات علمی.
رودگر، محمد (1396) رئالیسم عرفانی، مقایسه تذکرهنگاری تصوف با رئالیسم جادویی با تأکید بر آثار مارکز، چ1، تهران، سوره مهر.
---------- (1397) کرامات اولیا، بازشناسی و بازتعریف، پژوهشهای عرفانی، س1، ش1، بهار و تابستان.
سبزواری، ملاهادی (1383) أسرار الحکم، تصحیح کریم فیضی، چ1، قم، مطبوعات دینی.
--------------- (بیتا) رسایل حکیم سبزواری، تصحیح آشتیانی، قم، اسوه.
سبکی، عبدالوهاب (1964م) طبقات الشافعیة الکبری، قاهره.
سراج طوسی، عبداللهبن علی (1382) اللّمع فی التصوف، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر.
سلطان ولد، بهاءالدین محمد (1377) معارف، به کوشش نجیب مایل هروی، چ2، تهران، مولی.
سیدحیدر آملی، حیدربن علی (1384) جامع الأسرار و منبع الأنوار، تصحیح هنری کربن، چ3، تهران، علمی و فرهنگی.
سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن (1416ق) الإتقان فی علوم القرآن، تحقیق: سعید مندوب، چ1، لبنان، دارالفکر.
شریعت، محمدجواد و امیرحسین همتی (1391) «طَوّام، گونهای نادر از کرامات اولیا»، مطالعات عرفانی، ش15، بهار و تابستان.
شفیعی کدکنی، محمد رضا (1380) «مقامات کهن و نویافته ابوسعید ابوالخیر»، نامه بهارستان، س2، دفتر4.
شهبازی، ایرج و علی اصغر ارجی (1370) سبع هشتم: قصه های کرامت در متون عرفانی منثور تا قرن هفتم همراه با طرحی برای طبقه بندی قصه های کرامت، قزوین، سایه گستر.
صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم (1423ق) الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعه، چ1، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
طباطبایی، محمد حسین (1417ق) المیزان فی التفسیر القرآن، چ5، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
غنی، قاسم (1340) بحث در آثار و احوال و افکار حافظ، چ2، تهران، زوار.
فخر رازی، محمدبن عمر (1341) البراهین در علم کلام، تصحیح محمدباقر سبزواری، تهران، دانشگاه تهران.
قربانی، رحیم (1387) «مبانی نظری حقیقت «طیالارض» از منظر امام خمینی(ره)»، معارف عقلی، ش12، زمستان.
قشیری، عبدالکریم بن هوازن (1374) الرسالة القشیریه، تحقیق عبدالحلیم محمود، قم، بیدار.
قمی، عباس (1331) منتهی الآمال، تهران، کتابفروشی علمیه الاسلامیه.
قیصری، داوودبن محمود (1386) شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، چ3، تهران، علمی و فرهنگی.
کلابادی، ابوبکر محمد (1371) التعرف لمذهب اهل التصوف(متن و ترجمه)، تحقیق محمد جواد شریعت، تهران، اساطیر.
لاهیجی، عبدالرزاق (1301ق) گوهر مراد، بینا، بمبئی.
مستملی بخاری، اسماعیلبن محمد (1363) شرح التعرف لمذهب التصوف، تصحیح محمد روشن، تهران، اساطیر.
مناوی، محمد عبدالرؤوف (1999م) الکواکب الدریة فی تراجم السادة الصوفیه، تحقیق محمد ادبی الجادر، بیروت، دار صادر.
مولوی، جلالالدین محمد بلخی (1373) مثنوی معنوی، به کوشش توفیق سبحانی، چ3، تهران، وزارت ارشاد.
-------------------------- (1386) فیه ما فیه، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، چ2، تهران، نگاه.
-------------------------- (1396) کلیات شمس تبریزی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، به کوشش توفیق سبحانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
نبهانی، یوسفبن اسماعیل (1329ق) جامع الکرامات الاولیاء، مصر، دارالکتب العربیة الکبری.
هجویری، علی بن عثمان (1384) کشف المحجوب، تصحیح محمود عابدی، ، چ2، تهران، سروش.
فصلنامه علمي «پژوهش زبان و ادبيات فارسي»
شماره شصتم، بهار 1400: 95-69
تاريخ دريافت: 05/05/1399
تاريخ پذيرش: 10/09/1400
نوع مقاله: پژوهشی
گونهشناسی کرامات اولیا
محمد رودگر 1
چکیده
موضوع اصلی در تمام تذکرهها و مناقبنامههای صوفیه، کرامات است. کرامات، پدیدههایی ذاتاً ناشناخته یا کمتر شناختهشده هستند که از اسباب خفیة غیبی و فراطبیعی برخوردارند. غفلت از بازشناسی، تعریف، طبقهبندی و مبانی عرفانی دربارة آنها، بسیاری را به انکار این واقعیات سوق داده است. یکی از مقدمات لازم برای بازشناسی کرامات، شیوههای گوناگون طبقهبندی آنها است. طبقهبندیِ پدیدهای که بشر نمیتواند به کشف تامة علل آن پی ببرد، موضوع پیچیدهای است که مورد توجه عرفا، صوفیه و اندیشمندان بوده است. با این حال، در متون عرفانی طبقهبندیهای علمی و جامعی از کرامات گزارش نشده است. بیشتر این متون به برشمردن نمونهها و مصادیقی فهرستوار از کرامات اکتفا کردهاند. کرامات گاه در میان خوارق عادات طبقهبندی شدهاند و گاه در میان خودشان. پژوهش حاضر به طبقهبندی کرامات در میان خودشان اختصاص دارد و بیش از پانزده طبقهبندی قدیم و جدید، از حیثیات مختلف، در آن بررسی شده است؛ طبقهبندی فهرستوار، طبقهبندی کلان، طبقهبندیهای ریختشناسانه و طبقهبندی حسّی و معنوی.
واژههاي کلیدی: کرامات اولیا، خوارق عادات، طبقهبندی کرامات، عرفان اسلامی.
مقدمه
شگفتانگیزترین پدیدهای که از تراث گرانسنگ عارفان و صوفیان به ما رسیده، کرامات اولیاست. باورهای پیچیدهای چون وحدت وجود، آداب خانقاهی، سلوک خاص صوفیان و... هر یک میتواند اعجاببرانگیز باشد اما نه به اندازة کرامات و خوارق عادات که حجم گستردهای از آثار تصوف را به خود اختصاص داده است. کرامات، نقطه مرکزی پژوهش در سیرة گسترده و پرقدمت تذکرهنگاری در تصوف است (شفیعی کدکنی، 1380: 65). اینکه کرامت چیست و چه قدرت، اختیارات و محدودیتهایی برای اولیا به همراه دارد، از نخستین ادوار ظهور تصوف مورد توجه بوده است. «هیچ کتابی را نمیتوان یافت که در اصول تصوف تألیف شده باشد و فصلی در باب ماهیت کرامت و انواع آن و سابقة آن نداشته باشد» (ابنمنوّر، 1386: 97 مقدمه).
«کرامت» از ریشة «کَرَم» در لغت به معنی شرافتی در شیء یا شرافت در خُلقی از اخلاق است (ابنفارس، 1411ق: ذیل ماده «کرم»). «کرامت» در غیراشیا به معنای بزرگواری و بخشندگی است (رجایی، 1373: 577-557). این واژه یک معنای اسمی هم دارد و آن وقتی است که اسم برای «کرم» باشد و برای «اکرام» وضع شده باشد «کما وضعت الطاعة موضع الاطاعة» (ابنمنظور،1416ق: ذیل ماده «کرم»). در این صورت، به معنای احترام است برای مصدر خود «اکرام» به معنای احترام کردن. «کرامت» در اصطلاح صوفیه بهخصوص آنگاه که به صیغة جمع درآید، تعریف دیگری دارد: «امور خارقالعادهای است که به سبب عنایت خداوندی از ناحیة صوفی کامل و واصل صادر میشود» (رجایی، همان). اگر امری خارقالعاده از فردی مؤمن سر زند که با تحدّی و دعوی نبوت همراه نباشد، بدان کرامت گویند. کرامت ممکن است با دعوی ولایت همراه باشد اما به هیچ وجه با دعوی نبوت همراه نخواهد بود (جامی، 1382: 21).
نگارنده در پژوهشی دیگر پس از بازشناسی کلیت مفهوم کرامت و شباهتها و تفاوتهای آن با دیگر خوارق عادات و مفاهیم مشابه، به این تعریف از کرامات اولیا دست یافته است: «کرامت موهبتی خارق عادت است که از مجرای ولایت و به عنوان شعبهای از معجزاتِ پیامبرِ وقت، به برخی از بندگان برگزیده تفویض میگردد و از طریق اتصال به عوالم مثال، خیال و عوالم برتر، ایشان را قادر به تصرفات در خلق(آفرینش) یا علم الهی میسازد» (رودگر، 1397: 70).
اندیشمندان مسلمان به انواع و طبقات مختلف این پدیدههای جالب توجه در میان خودشان نیز اشاره داشتهاند، چنانکه برخی به طبقهبندی معجزات، بهخصوص معجزات پیامبر خاتم(ص) نیز پرداختهاند (قمی، 1331: 1/20-38). این طبقهبندیها از سوی برخی از پژوهشگران مورد توجه قرار گرفته، پژوهشهایی بر همین محور صورت پذیرفته است؛ از جمله: قاسم غنی (1340) در «بحث در آثار و احوال و افکار حافظ» و نیز محمد استعلامی (1388) در «حدیث کرامت». در پژوهشهایی از این دست، گاهی اصل وقوع کرامات زیر سؤال رفته و فقط کرامت اشراف بر ضمیر به رسمیت شناخته شده و هیچگاه نوبت به بحث طبقهبندی و گونهشناسی کرامات نرسیده است. همچنین مقالات زیر:
- انصاری، زهرا، «طبقهبندی موضوعی حکایات کرامات در نثر عرفانی»، مطالعات عرفانی، ش16، پاییز و زمستان1391؛
- آزادیان، شهرام، «دو تقسیمبندی قدیم از کرامات صوفیه»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، دوره57، ش3، پاییز1385؛
- تقوی بهبهانی، نعمتالله، «کرامات صوفیه»، فصلنامه تخصصی ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، ش7 و 8، 1384؛
- انصاری، زهرا، «طبقهبندی موضوعی حکایات کرامات در نثر عرفانی»، مطالعات عرفانی، ش16، پاییز و زمستان 1391؛
- امینپور، قیصر و ایرج شهبازی، «طرحی برای طبقهبندی قصههای مربوط به اخبار از غیب»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ش180، زمستان 1385.
شهبازی، ایرج، «طرحی برای طبقهبندی قصههای مربوط به مرگ خارقالعاده»، پژوهشنامه ادب حماسی (پژوهشنامه فرهنگ و ادب)، دوره4، ش6، بهار و تابستان 1387.
- کربلایی محمد، پروین، «بررسی کرامات شیخ ابوسعید ابوالخیر در اسرار التوحید»، مجله تاریخ ادبیات، دوره11، ش1، 1397.
هیچیک از پژوهشهای فوق، ناظر به تمام طبقهبندیهای موجود نیست. برخی از
آنها اصولاً رویکردی تخصّصی به بحث گونهشناسی کرامت ندارند. برخی دیگر تنها به یک گونه کرامت اختصاص دارد، برخی دیگر به یک یا دو طبقهبندی خاصی پرداخته است و شامل تمام طبقهبندیها نیست، و برخی دیگر ناظر به کرامات عارف/ عارفانی خاص یا منبع/ منابعی ویژه است. برخی از طبقهبندیها در هیچ پژوهشی بررسی نشدهاند. رویکرد پژوهش حاضر از این جهت که به گونهای کاملتر و جامعتر به این موضوع پرداخته، قابل توجه است.
کرامات از جهات مختلف قابل طبقهبندی است اما مراد از «طبقهبندی کرامات» در اینجا طبقهبندی آنها مثلاً در میان خوارق عادات نیست، بلکه مراد یک طبقهبندی درونی است. پیشتر دربارة طبقهبندی کرامات در میان خوارق عادات، شباهتها و تفاوتهای کرامات و معجزات، تفاوت کرامات با معونات، تفاوت معجزات و کرامات با سحر، ارتباط کرامات با کشف و شهود و... پژوهشی به قلم نگارنده منتشر شده است (ر.ک: رودگر، 1397). اکنون بحث بر سر آن است که کرامات در میان خودشان نیز به گونههای مختلف طبقهبندی میشوند. این طبقات از جمله عبارتاند از:
1. فهرستوار: یکی از شایعترین نوع طبقهبندی کرامات بهخصوص در متون متقدم تصوف، طبقهبندی فهرستوار است. بسیاری از بزرگان در طبقهبندی کرامات، بیشتر ناظر به مصادیق کرامات بودهاند. از این حیث، میتوان به فهرستی از کرامات دست یافت و آنگاه آنها را به گونههای مختلف تقسیم نمود. این نوع طبقهبندی، یکی از آسانترین گونه از طبقهبندیهای کرامات است. کهنترین متن عرفانی که به طبقهبندی کرامات توجه کرده، یعنی «التعرف» کلابادی، نخست مصادیق کرامات را این گونه تقسیمبندی نموده است: اجابتِ دعوت، تمامیِ حالت، قوت بر فعل و کفایتِ مئونت (کلابادی، 1371: 71ـ74) آنگاه مصادیق کرامات را نیز به گونة فهرستوار این گونه طبقهبندی کرده است: «أجمعوا علی إثبات کرامات الأولیاء و إن کانت تدخل فی باب المعجزات کالمشی علی الماء و کلام البهائم و طیالارض و ظهور الشیء فی موضعه و وقته و قد جائت الأخبار بها، و...» (همان).
پس از محمد کلابادی، طبقهبندی مصادیق کرامات در کتب صوفیه، مدام رو به فزونی بوده است. سیر گسترش این طبقهبندی را از جمله میتوان در کتب زیر به نظاره نشست: شرح التعرّف(مستملی بخاری)، کشفالمحجوب(علیبن عثمان هجویری)، العروة لأهل الخلوة و الجلوة(علاءالدوله سمنانی)، فصل الخطاب(خواجه محمد پارسا)، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة(عزالدین محمود کاشانی)، نشر المحاسن الغالیة فی فضل مشایخ الصوفیة اصحاب المقامات العالیة(عبداللهبن اسعد یافعی یمنی)، طبقات الشافعیة الکبری(عبدالوهاب سُبکی). در این منابع، طبقات کرامات از 3، 4، 25 تا 50 و حتی 100 طبقه متغیر است. شیخ یوسف نبهانی در جامع کرامات اولیا، به نقل از مقدمة کتاب «طبقات الصغری»(عبدالرئوف مناوی)، ضمن آنکه انواع کرامات را تا پنجاه نوع دانسته، برای این کثرت دلیل آورده است (شریعت، 1391: 106- 107).
یکی از جامعترین طبقهبندی فهرستوار کرامات از سوی سبکی(م771ق) صورت پذیرفته است. وی فهرست 25 طبقه از کرامات را تهیه دیده است (سبکی، 1964: 2/344-337). از میان متأخران میتوان از مناوی(م1031ق) و ارائه فهرست بیست طبقه از کرامات در مقدمه «الکواکب الدریه» یاد کرد. البته وی توضیح میدهد که این فهرست میتواند بیش از این تعداد ادامه یابد (مناوی، 1999م: 14-17). چنانکه مناوی گفته، نقطة ضعف طبقهبندی فهرستوار همین است که طبقهبندی جامع و مانعی نبوده، استقرایی و گاه ذوقی است. اگر هم کسی بتواند استقرای تام در این باره صورت دهد، به قول قاسم غنی «شاید چند مجلّد کفایت نکند» (غنی، 1340: 265). به همین خاطر مستملی بخاری پس از ارائة یک فهرست کوتاه، از ادامة آن به جهت رعایت اختصار پرهیز میکند (مستملی بخاری، 1363: 959-991). همچنین برخی از طبقات فهرست میتوانند ذیل طبقهای کلیتر از آن بگنجند. نقطة قوت این طبقهبندی آن است که چون بر اساس مصادیق کرامات تنظیم شده است، مخاطب را به تفصیل، با گونههای بسیار متنوع و جالب توجهِ کرامات آشنا میسازد. یکی از دلایل روی آوردن به طبقهبندی فهرستوار آن است که گمان میشد تمام مصادیق کرامات اولیا در هیچ نوع طبقهبندی نمیگنجد. برای مثال، گرچه میتوان بیشتر