نقد جامعه مدرن در رمان «آواز کشتگان» از منظر نظریۀ انتقادی مکتب فرانکفورت با تأکید بر دیدگاه هربرت مارکوزه
محورهای موضوعی : پژوهشهای ادبیات معاصر ایران
مهناز فولادی
1
(دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا(س)، ایران)
مریم حسینی
2
(استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه الزهرا، ایران )
کلید واژه: آواز کشتگان, مکتب فرانکفورت, نظریه انتقادی, هربرت مارکوزه.,
چکیده مقاله :
رمان «آواز کشتگان» به نقد ساختار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه روزگارش پرداخته است. در این مقاله کوشش شده تا این اثر از منظر نظریۀ انتقادی مکتب فرانکفورت و با تأکید بر نظریات هربرت مارکوزه (۱۸۹۸-۱۹۷۹) نقد و تحلیل شود. مارکوزه فیلسوف و جامعهشناس آلمانی، پدر معنوی جنبشهای اعتراضی دهۀ 1960 شناخته میشود. نویسنده رمان «آواز کشتگان» با توصیف مبارزۀ فرهنگی قشر دانشگاهی و روشنفکر و همچنین ابزارهای نظام حاکم در سرکوب و ایجاد سلطه بر مردم، نظم موجود روزگار خود را به پرسشکشیده و سعی می کند گامی در جهت بهبود اوضاع جامعۀ خود بردارد. دستاورد پژوهش، ناظر بر این است که این رمان، به نقد جامعۀ آن زمان در سه حوزۀ تسامح سرکوبگر، جامعۀ جایگزین و صنعت فرهنگ به نقد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه پرداخته است. محتوای رمان در حرکت به سمت جامعه اتوپیایی ایدهآل با دیدگاه نظریهپردازان مکتب فرانکفورت سازگار است.
Reza Barahani, a contemporary writer, has criticized the socio-political and cultural structure of the society of his time in his numerous novels. In this article, an attempt has been made to critique and analyze one of these novels, The"Avaze koshtegan"(The song of the slain), from the view of the Critical Theory of the Frankfurt School, with Emphasis on the Theories of Herbert Marcuse (1879-1979). The German philosopher and sociologist Marcuse is known as the spiritual father of the protest movements of the 1960s. In the novel "Avaze koshtegan"(The song of the slain), Baraheni describes the cultural struggle of the academic and intellectual strata, as well as the tools of" the ruling system in suppressing and dominating the people, questions the existing order and tries to improve the situation of his society.The achivement of the research is that Baraheni in his critique of the society of his time in three section of repressive tolerance, alternative society and culture industry has criticized the socio-political and cultural society and has tried to change the situation of his society with the tools of art and pen. Move towards the ideal utopian society of the Frankfurt Theorists
باتامور، تام (1394) مکتب فرانکفورت، ترجمه حسینعلی نوذری، تهران، نی.
بشیریه، حسین (1380) تاریخ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم، جلد 1، تهران، نی.
براهنی، رضا (1358) ظل الله، تهران، امیرکبیر.
-----------(1364) کیمیا و خاک، تهران، مرغ آمین.
---------- (1368) ، قصهنویسی، تهران، البرز.
---------- (1388) آواز کشتگان، تهران، نگاه.
بروجردی، مهرزاد (1387) روشنفکران ایرانی و غرب، ترجمه جمشید شیرازی، تهران، فرزان.
جی، مارتین (1372) تاریخچۀ مکتب فرانکفورت، ترجمه چنگیز پهلوان، تهران، کویر.
کانرتون، پل (1393) جامعهشناسی انتقادی، ترجمه حسن چاووشیان، تهران، کتاب آمه.
مارکوزه، هربرت (1362) انسان تکساحتی، ترجمه محسن مؤیدی، تهران، امیرکبیر.
------------ (1368) بعد زیباییشناختی، ترجمة داریوش مهرجویی، تهران، اسپرک.
------------ (1388) گفتاری در رهایی، ترجمة محمود کتابی، آبادان، پرسش.
------------ (1386) در باب اقتدار، ترجمة مجتبی گلمحمدی و علیعباس بیگی، چاپ دوم، تهران، گام نو.
------------ (1392) خرد و انقلاب، ترجمة محسن ثلاثی، چاپ دوم، تهران، ثالث.
------------ (1388) «بُعد زیباییشناختی»، زیباییشناسی انتقادی (گزیده نوشتههایی در باب زیباییشناسی.
از، بنیامین/ آدورنو/ مارکوزه) ترجمة امید مهرگان.
چاپ سوم، صص 76 ـ 59.
تهران، گام نو.
مک اینتایر السدر(1387) مارکوزه، ترجمه حمید عنایت، چاپ چهارم، تهران، انتشارات خوارزمی.
میلر، پیتر (1398) سوژه، استیلا، قدرت (در نگاه هورکهایمر، مارکوزه، هابرماس و فوکو)، ترجمة نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران، نشر نی.
نوذری، حسینعلی (1394) نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت در علوم اجتماعی و انسانی، تهران، آگاه.
مقاله اعتضادالسلطنه، نوژن (1389) «مارکوزه، کاپیتالیسم، سوسیالیسم، دموکراسی و عدالت اجتماعی همراه با چالشهای آزادیخواهانه دانشجویان» فردوسی، شماره 89، صص 47-43.
تسلطی مهدی (1391) «بررسی مقایسهای مفهوم هژمونی و سلطه در اندیشۀ گرامشی و مارکوزه»، کتابداری، آرشیو و نسخهپژوهی، کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره 51-52، صص 112-100.
جمادی، سیاوش (1388) «صنعت فرهنگ و رسانههای تکنیکی» اطلاعات حکمت و معرفت، شمارۀ 4، 14-9.
جوادییگانه، محمدرضا، تفنگسازی، بشیر (1391) «تأثیر حزب توده در ادبیات داستانی(1332-1357) » جامعهشناسی ادبیات، شمارۀ2، صص20-1.
سرکوهی، فرج (1369) «بازاندیشی جامعه به خود با واسطه رمان»، آدینه، شماره 63 و64.
صدقی رضوانی، محمدرضا، قادری، حاتم (1391) «کنش طبقاتی و تأثیر آن بر ادبیات داستانی ایران، مطالعه موردی رضا براهنی»، پژوهش سیاست نظری، شمارۀ12، صص 140-121.
عمارزاده، غلامرضا، حسینزاده، علی(1385) «نظریه انتقادی و معضلات سازمانهای امروزی»، فصلنامۀ مطالعات دفاعی و استراتژیک، شمارۀ 27.
قبادی، حسین علی، آقاگل زاده، فردوس، دسپ، سیدعلی(1388) «تحلیل در گسترۀ نظریههای ادبی معاصر» نقد ادبی، شمارۀ 6، صص184-149.
کلنر، داگلاس (1387) «نقدی بر زیباییشناسی مارکوزه»، ترجمة علی عامری مهابادی، پژوهشنامة فرهنگستان هنر.
شمارة 10، صص 106 ـ 101.
نجفی، رضا (1382) «تکنولوژی تمامیتخواه در بوتۀ نقد مکتب فرانکفورت- هربرت مارکوزه و نقد توتالیتاریسم صنعتی» کلک، شماره 143، صص 13-8.
Horkheimer,max.
theodor, Adorno (2002) Dialectic of enlightenment Translated by Edmund jephcott, Stanford university pres.
فصلنامه علمي «پژوهش زبان و ادبيات فارسي»
شماره شصتم، بهار 1400: 153-127
تاريخ دريافت: 01/09/1399
تاريخ پذيرش: 15/04/1400
نوع مقاله: پژوهشی
نقد جامعه مدرن در رمان «آواز کشتگان» از منظر نظریۀ انتقادی
مکتب فرانکفورت با تأکید بر دیدگاه هربرت مارکوزه
مهناز فولادی 1
مریم حسینی 2
چکیده
رمان «آواز کشتگان» به نقد ساختار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه روزگارش پرداخته است. در این مقاله کوشش شده تا این اثر از منظر نظریۀ انتقادی مکتب فرانکفورت و با تأکید بر نظریات هربرت مارکوزه (۱۸۹۸-۱۹۷۹) نقد و تحلیل شود. مارکوزه فیلسوف و جامعهشناس آلمانی، پدر معنوی جنبشهای اعتراضی دهۀ 1960 شناخته میشود. نویسنده رمان «آواز کشتگان» با توصیف مبارزۀ فرهنگی قشر دانشگاهی و روشنفکر و همچنین ابزارهای نظام حاکم در سرکوب و ایجاد سلطه بر مردم، نظم موجود روزگار خود را به پرسشکشیده و سعی میکند گامی در جهت بهبود اوضاع جامعۀ خود بردارد. دستاورد پژوهش، ناظر بر این است که این رمان، به نقد جامعۀ آن زمان در سه حوزۀ تسامح سرکوبگر، جامعۀ جایگزین و صنعت فرهنگ به نقد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه پرداخته است. محتوای رمان در حرکت به سمت جامعه اتوپیایی ایدهآل با دیدگاه نظریهپردازان مکتب فرانکفورت سازگار است.
واژههاي کلیدی: آواز کشتگان، مکتب فرانکفورت، نظریه انتقادی، هربرت مارکوزه.
مقدمه
رمان «آواز کشتگان» از مهمترین آثار ادبیات داستانی معاصر است که اوضاع نابسامان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دوره پهلوی و تلاشهای جستهگریختۀ دانشگاهیان و روشنفکران برای ایجاد شرایط مطلوب اجتماعی و فرهنگی را روایت میکند.
نویسنده رمان با بیان مسائل اجتماعی و فرهنگی -که اساس همۀ آنها را برخورد مستبدانه و ناتوانایی حکومت وقت در اداره مملکت میداند- به دنبال نظمی اجتماعی است که تمام اقشار و طبقات مردم از حقوق خود برخوردار و نسبت به آن آگاه شوند و اعتقاد دارد راه برونرفت از این مشکلات، مبارزۀ فرهنگی است تا جایی که سرانجام روزی عدالت و برابری برقرار شود؛ بنابراین مشخصۀ اصلی و اندیشۀ غالب بر این اثر رضا براهنی، مبارزۀ فرهنگی قشر روشنفکر با سلطۀ حاکم در نظام پهلوی و اصرار بر آن است و انتقاد جزء جداییناپذیر اندیشه و اثر وی است. او معتقد است با نگرش انتقادی میتوان جامعه را به سمت شرایط مطلوب سوق داد؛ از این نوع زاویۀ انتقادی، جهانبینی نویسندة رمان با نوع جهانبینی اعضای «نظریۀ انتقادی مکتب فرانکفورت» که هدف آنها انتقاد از وضع موجود برای رسیدن به وضع مطلوب است، همخوانی دارد. ازآنجاکه آثار اندیشمندان و نویسندگانی که رویکردشان مبارزه با وضعیت موجود جامعۀ زمانۀ خود و تلاش برای رسیدن به اهداف مشخص و ایجاد تغییر در ساختار حکومت و ایدئولوژی حاکم است، از منظر مکتب فرانکفورت و مشخصاً «نظریه انتقادی» این مکتب قابل بررسی و مطالعه است، تلاش شدهاست تا رمان «آواز کشتگان» از این منظر و با توجه به دیدگاههای هربرت مارکوزه، سیاسیترین چهرة نظریۀ انتقادی مکتب فرانکفورت، نقد و بررسی شود؛ بنابراین پرسش اساسی این پژوهش این است که چگونه این رمان بر اساس مؤلفههای نظریۀ انتقادی مکتب فرانکفورت و مشخصاً نظریات مارکوزه، منتقد ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعۀ مدنی زمان خود است؟ روش پژوهش در این مقاله، تحلیل محتوای کیفی است.
پیشینۀ پژوهش
با توجه به جستوجوی نگارندگان در منابع علمی، تاکنون پژوهشهای بسیار اندکی دربارۀ رمان «آواز کشتگان» انجام گرفتهاست که میتوان به این موارد اشاره کرد:
کبرا پالیزبان (1392) در مقالة «نقد و تحلیل ساختاری و محتوایی رمان آواز کشتگان»، ساختار زباني، كلامي و محتوايي رمان را بررسی و عناصر داستاني و چندوچون آنها را نقد و تحليل کردهاست.
مریم مرادی (1388) در «بررسی و تحلیل شخصیتپردازی، پیرنگ و زاویه دید در سه رمان معاصر آواز کشتگان، اضطراب ابراهیم و سووشون»، با روش تحلیلی- تطبیقی، به تحلیل و بررسی سه عنصر شخصیتپردازی، پیرنگ و زاویة دید در رمانهای اضطراب ابراهیم، آواز کشتگان و سووشون پرداختهاست.
موسی فرسنگی (1389) در پایاننامه «تحلیل روایت در پنج اثر داستانی رضا براهنی»، داستانهای بعد از عروسی چه گذشت، چاهبهچاه، آواز کشتگان، آزاده خانم و نویسندهاش را از نظر عناصر داستانی ازجمله پیرنگ، درونمایه، زاویة دید، شخصیت، گفتوگو، صحنه، فضا و لحن بررسی کرده و معتقد است در داستانهای براهنی هر یک از عناصر داستانی در نهایت قوت و استحکام به کار گرفته شدهاند.
محسن باقری (1390) در پایاننامه «بررسی رئالیسم جادویی و بازتاب آن در آثار داستانی رضا براهنی»، رمانهای روزگار دوزخی آقای ایاز، آواز کشتگان و رازهای سرزمین من را از نظر عناصر رئالیسم جادویی بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که رئالیسم جادویی روزگار دوزخی آقای ایاز با دو رمان دیگر متفاوت است.
به دلیل اهمیت رمان «آواز کشتگان» در ادبیات داستانی معاصر و کمبود پژوهش در این زمینه، انجام پژوهش برای روشنشدن زوایای مختلف این رمان ضروری به نظر میآید؛ بنابراین در پژوهش حاضر از زاویۀ انتقادی که از برجستهترین ویژگیهای این رمان است و با توجه به نظریۀ انتقادی مکتب فرانکفورت به بررسی و نقد این رمان پرداخته شده است.
هربرت مارکوزه
هربرت مارکوزه فیلسوف مارکسیست آمریکایی متولد 1898 میلادی است. در اوج دوران سرکوب چپگرایان توسط آمریکا، مارکوزه در کنار دیگر چهرههای مترقی آمریکایی به تلاش علیه موج فاشیستی که از سوی مقامات سیا و کاخ سفید هدایت میشد، برخاست. ارتباط فعال وی با مکتب فرانکفورت(1) در قالب نظریة انتقادی(2) و نیز واکاویهای عمیق او در حوزۀ فلسفه و روانشناسی جمعی، ساختارهای نوین سرمایهداری پیشرفته، از او چهرهای بیبدیل در محافل دانشجویی و علمی جهان معاصر نمودار میکند. برخی از طرفداران مارکوزه، پایه و مرتبة وی را به دلیل اندیشههای سرسختانة انتقادیاش تا حد پیامبر بالا بردهاند؛ اما حقیقت این است که او تنها، رهبری بانفوذ برای چپروان سیاسی است (اینتایر، ۱۳۸۷: ۱۰). وی بهطورکلی اجزای نظام سلطه را به نقد کشید و بینشی نسبت به رهایی و طرحی از تحول اجتماعی رادیکال ارائه داد (کلنر، 1387: 110). آثار مهم وی عبارتاند از: انسان تکساحتی، خرد و انقلاب، اروس و تمدن و مارکسیسم شوروی.
معرفی مؤلفههای نقد جامعۀ مدرن از منظر نظریة انتقادی با تأکید بر آرای مارکوزه
یکی از مفاهیمی که دولتها به خاطر حق آزادی و انتخاب برای مردم، ملزم به رعایت آن هستند، تسامح است که در اصطلاح به آن «تسامح آزادیبخش» گفته میشود؛ به این معنا که دولتها باید در راستای رعایت حقوق همۀ اقشار مردم و افکار و احزاب مختلف و حتی حق مخالف، برای آنها آزادیهایی از جمله؛ آزادی بیان و آزادی قلم قائل شوند؛ اما استدلال مارکوزه در خصوص تسامح آزادیبخش، این است که آزادی بیان و تسامح و تساهل در جوامع غربی که دم از دموکراسی میزنند، فریبی بیش نیست. وی معتقد است این آزادی بیان، تأثیر چندانی بر جامعه ندارد، زیرا از یکسو شیوهها و ابزار عقیدۀ آنها چنان اندک است که بازتابی نمییابد و دیگر اینکه اکثریت مردم چنان در سلطۀ نظام حاکم هستند و چنان با دستگاه آمیختهشدهاند که معنی و مفهوم سخنان مخالف را درنمییابند (نجفی، 1382: 9). درواقع آزادی و رهایی عبارت است از تجاوز به اراده و منافع اکثریت بزرگ افراد جامعه (مارکوزه، 1388: 30). وی میگوید: «جایگاه سیاسی تسامح تغییر یافته و از حالت فعال به حالت منفعل و از عمل به بیعملی بدل شده است؛ این مردم هستند که با حکومت تسامح میکنند و حکومت نیز به نوبۀ خود با مخالفتی که در چارچوب تعیینشده از سوی قدرتهای رسمی باشد، تسامح و مدارا میکند» (کانرتون، 1393: 357-356). این اندیشمند نظریۀ انتقادی در مقابل، اصطلاح «تسامح سرکوبگر» را بهکارمیگیرد؛ چراکه اعتقاد دارد، عملاً هیچ حکومتی تسامح آزادیبخش را در جامعه پیاده نمیکند. مارکوزه در مقالهای با عنوان «تسامح سرکوبگر» در سال 1969 دربارة تأثیرگذاری ابعاد امپریالیستی هنر در جامعه چنین میگوید: «بازار که با مساوات هنر و ضد هنر و غیر هنر، همة سبکها، مکتبها و فرمهای متضاد ممکن را در خود جذ