تحلیل و تبیین دلایل واسوخت از فخر در شعر شاعران خودستا (خاقانی شروانی، عرفی شیرازی، طالب آملی)
محورهای موضوعی : پژوهشهای ادبیات کلاسیک ایران
1 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شیراز، ایران
کلید واژه:
چکیده مقاله :
«واسوخت از فخر یا ضد فخر» بهعنوان موضوعی نویافته، حاصل درنگ در شعر شاعران خاقانی شروانی، عُرفی شیرازی و طالب آملی است که بیش از دیگران از مفاخره در شعر خود سود بردهاند و منظور از واسوخت از فخر آن است که شاعرِ مغرور و خودستا در مواضعی از سخن، دست از مفاخره و گرانتنی برمیدارد و برعکس یا به فروتنی و تواضع زبان میگرداند یا آنکه ملول و دلشکسته گلایه و واگویه را مشق میکند. این مقاله نشان داده است، تغییر سه موقعیت سیاسی اجتماعی و معرفتی و سِنّی سبب واگشت از فخر میشود. در این مقاله ضمن اشاره به حیاتِ سه شاعر و دلایل خودستاییشان، تغییر سهگانۀ موقعیت آنان که سبب گرایش به ضدفخر شده است، با شواهد متعدد از شعرشان تحلیل و بررسی شده است. بازماندن از مناصب و موهبتها و انقلاب درونی شاعران، به همراه گذرِ عمر بهعنوان سه واکنش مهم در رفتار شاعران خودستا، رفتهرفته آنان را از تفاخر بهسمت تواضع کشانده و واگشت از فخر را در شعرشان رقم زده است. یافتهها نشان میدهد در هر سه شاعر، هر سه موقعیت باعث رویگردانی آنان از تفاخر میشود همچنین بیشترین فراوانی در فخریه و واسوخت از آن، در شعر خاقانی، سپس طالب آملی دیده میشود و عرفی در مرتبۀ بعد قرار دارد.
Anti-pride or avoidance of pride is the newly found theme in this article which is the result of the accuracy and attention in Khaghani Shervani, Orfi Shirazi and Taleb Amoli’s poetry who benefited from the proudness in their poetry. By anti-pride, it means that the proud and self-admiring poets leaves this technique in some cases and vice versa, speak with humility and modesty or speak of their problems with a broken heart and mental tiredness. This article indicates that changes of the sociopolitical, cognitive and age changes led to this avoidance of the proudness. In this article, along with implying three mentioned poets’ life and the reason for their self-admiration, three situations which led to their anti-pride would be analyzed based on different evidence obtained from their poetry. Lack of obtaining the positions and internal poets’ revolutions along with their aging moved them from proudness to the modesty gradually. Also, its most frequency is seen in Khaqani's poetry, then Taleb Amoli's, and after that, in Orfi's poetry.