تحلیل تطبيقی مفهوم اعتدال در اندرزهای «دينکرد ششم» و «شاهنامه» فردوسی
محورهای موضوعی : پژوهشهای ادبیات کلاسیک ایرانزهرا دلپذیر 1 * , محمد بهنام فر 2 , محمد رضا راشد محصل 3
1 - دانشگاه بیرجند
2 - دانشگاه بیرجند
3 - دانشگاه فردوسی مشهد
کلید واژه: دينکرد ششم, شاهنامۀ فردوسی, اعتدال, پیمان و ادبيات تطبیقی. ,
چکیده مقاله :
یکی از مفاهیم بنیادی در اندیشۀ ایرانی، اصل اعتدال و میانه روی در امور زندگی است که در کتاب ها و اندرزنامه های پهلوی به ويژه کتاب ششم دينکرد، مفصلترين اندرزنامه به زبان پهلوی، نمود بارزی دارد. در شاهنامۀ فردوسی نیز که چکیدۀ فرهنگ ایران پیش از اسلام به شمار می آید، میانه گزینی، یکی از اصول اساسی است که در اندرزهای مختلف به آن تأکید شده است. در این مقاله کوشیده ایم تا به شیوة تطبیقی و با رویکرد تحلیل محتوا، همسانی های این دو کتاب را درباره اعتدال بازنماییم. نتایج تحقیق نشان می دهد که مفهوم اعتدال در دینکرد ششم و شاهنامۀ فردوسی به یکدیگر بسیار نزدیک است. در هر دو کتاب، افراط و تفریط از مصادیق شر و بدی هستند و خیر و نیکی که در میانة این دو قرار میگیرد، نماد اعتدال است. از سوی دیگر نیکی مساوی با کردار، پندار و گفتار نیک است؛ سه اصل مهم باور زرتشتی که با خرد، ارتباطی مستقیم و تنگاتنگ دارند و انسان را به زندگی خردمندانه ای راهنمایی می کنند که اصل آن میانه روی است. بین اعتدال و عدل و داد نیز پیوند تنگاتنگی وجود دارد که مفهوم اشه در اندیشة مزدایی را تداعی می کند. گفتنی است که مفهوم اعتدال در دینکرد ششم با اندرزهای بخش تاریخی شاهنامه، به ویژه ابیات مربوط به دوران پادشاهی خسرو انوشیروان، تطابق بیشتری دارد و گاهی اندرزهایی کاملاً یکسان در این زمینه به چشم می خورد که بیانگر تأثیر گذاری دینکرد ششم بر شاهنامه یا منابع یکسان اندرزی دو کتاب است.
One of the basic concepts in Iranian thought is the principle of moderation in life affairs, which is clearly reflected in Pahlavi books and advice letters, especially in the sixth book of Dinkard, the most detailed advice letter in the Pahlavi language. In Ferdowsi's Shahnameh, which is considered as the summary of pre-Islamic Iranian culture, moderation is one of the basic principles that has been emphasized in various advices.In this article, we have tried to represent the similarities of these two books on moderation in a comparative way and with a content analysis approach. The results show that the concept of moderation in the Sixth Dinkard and Ferdowsi’s Shahnameh are very close to one another. In both books, thr extremes of excessiveness are examples of evil, and the good that lies between them is a symbol of moderation. On the other hand, goodness equals goodwill, good thinking and good speech; Three important principles of Zoroastrian thought that are directly related to reason and guide people to a rational life based on moderation.There is also a close link between moderation and justice that evokes the concept of "asha" in Zoroastrian thought.It is noteworthy that the concept of moderation in the sixth Dinkard is more consistent with the recommendations of the historical part of the Shahnameh, especially poems related to the reign of Khosrow Anoshirvan, and sometimes the recommendations are quite similar which could be the result of the direct influence of the sixth Dinkard on Shahnameh or due tocommon sources for the two books.
قرآن کریم.
نهج البلاغه (1379) ترجمه و شرح محمد دشتی، چاپ سیزدهم، قم، دفتر نشر الهادی.
آموزگار، ژاله (1379) «پیمان»، بخارا، شماره 13-14، مرداد و آبان، صص 7-17.
---------- (1386) زبان، فرهنگ و اسطوره، تهران، معين.
آموزگار، ژاله و احمد تفضلی (1386) کتاب پنجم دینکرد، تهران، معین.
آهنگری، فرشته (1392) کتاب ششم دينکرد، تهران، صبا.
ارسطو (1385) اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی، تهران، طرح نو.
برن، ژان (1373) ارسطو و حکمت مشاء، ترجمة سید ابوالقاسم پورحسینی، تهران، امیرکبیر.
بهار، مهرداد (1391) پژوهشی در اساطير ايران، پاره نخست و دوم، چاپ نهم، تهران، آگه.
پیادة کوهسار، ابوالقاسم (1386) «بررسی تطبیقی ریته و اشه در هند و ایران باستان»، نیمسال-نامة تخصصی پژوهشنامه ادیان، سال اول، شماره 2، پاییز و زمستان، صص 59-86.
تفضلی، احمد (1376) تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، سخن.
------------ (1391) مينوی خرد، به کوشش ژاله آموزگار، چاپ پنجم، تهران، توس.
تهامی، مرتضی (1387) «پیمان در آیین مزدیسنایی»، مجلۀ مطالعات ایرانی، سال هفتم، شماره 14، پاییز، صص 65-78.
حسن¬دوست، محمد (1395) فرهنگ ریشه¬شناختی زبان فارسی، زیر نظر بهمن سرکاراتی، جلد 2، چاپ دوم، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
خطيب، حسام (1999م) آفاق الادب المقارن، بيروت، دارالفکر معاصر.
دلپذیر، زهرا و دیگران (1396) «بررسی تطبیقی مفهوم خرد در اندرزهای دینکرد ششم و شاهنامۀ فردوسی»، فصلنامه متن¬شناسی ادب فارسی، سال پنجاه و سوم، دورة جدید، سال نهم، شماره 4 (پیاپی36)، زمستان، صص 37-55.
دلپذیر، زهرا و دیگران (1396) «بررسی تطبیقی مفهوم بخت و کنش در اندرزهای دینکرد ششم و شاهنامه فردوسی»، كاوش نامه، زبان و ادبیات فارسی، شماره 37، صص 95 -124.
دوفوشکور، شارل هنری (1377) اخلاقیات؛ مفاهیم اخلاقی در ادبیات فارسی از سدة سوم تا سدة هفتم هجری، ترجمة محمدعلی امیرمعزی و عبدالمحمد روح¬بخشان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی و انجمن ایران¬شناسی فرانسه در ایران.
راشد محصل، محمدتقی (1389) دینکرد هفتم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
زنر، آر.
سی (1375) طلوع و غروب زردشتی¬گری، ترجمۀ تيمور قادری، تهران، فکر روز.
شاکد، شائول (1393) از ايران زرتشتی تا اسلام، ترجمه مرتضی ثاقب¬فر، تهران، ققنوس.
صفا، ذبیح¬الله (1371) تاریخ ادبیات در ایران، ج1، چاپ دوازدهم، تهران، فردوسی.
عابدی، احمد و راضیه تبریزی زاد اصفهانی (1393) «ارزیابی مقایسه¬ای نظریة اعتدال ارسطویی و نظریة اخلاقی اسلام»، فلسفة دین، دوره اول، شماره 4، زمستان، صص619-644.
عامری نیشابوری، ابی¬الحسن محمد بن یوسف (1336) السعادة و الاسعاد فی السیرة الانسانیة، تصحیح و مقدمه مجتبی مینوی، تهران، دانشگاه تهران.
فردوسی، ابوالقاسم (1386) شاهنامه، تصحيح جلال خالقی مطلق، 8 جلد (ج 1، 5، 6، 7)، تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
فضیلت، فریدون (1381) کتاب سوم دینکرد، دفتر یکم، تهران، دهخدا.
كفاني، محمّد عبدالسلام (1389) ادبيات تطبيقي، ترجمة سيد حسين سيدي، چاپ دوم، مشهد، بهنشر.
ماهیار نوابی، یحیی (1338) «یادگار بزرگمهر، متن پهلوی و مقایسه آن با شاهنامة فردوسی»، نشریة دانشکدة ادبیات دانشگاه تبریز، سال یازدهم، شماره 50، پاییز، صص 302-333.
محمدی ری شهری، محمد (1389) میزان الحکمة، ج 8، ترجمة حمیدرضا شیخی، قم، مؤسسة علمی و فرهنگی دارالحدیث.
مجلسی، محمدباقر (1403) بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج 2، بیروت، دارالاحیاء تراث العربی و مؤسسة الوفاء.
مزداپور، کتایون (1386) اندرزنامه¬های ايرانی، تهران، دفتر پژوهش¬های فرهنگی، مسکویه، احمد بن محمد (1374) جاویدان خرد، ترجمة تقی¬الدین محمد شوشتری، تصحیح بهروز ثروتیان، چاپ دوم، تهران، مؤسسة فرهنگ کاوش.
مکنزی، دیوید نیل (1394) فرهنگ کوچک پهلوی، ترجمة مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
ميرفخرايی، مهشيد (1392) بررسی دينکرد ششم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
هرن، پاول و هوبشمان، هانريش (1394) فرهنگ ريشهشناسی فارسی، ترجمه و شواهد فارسی و پهلوی از جلال خالقی مطلق، تهران، مهرافروز.
de Menasce.P.J (1973) Le troisieme livre du denkart, paris: klinck sieck.
Makenzie,D.N (1971) A concise Pahlavi Dictionary, london: oxford university press.
Nyberg, H (1974) A Manual of Pahlavi, 2vols, Wiesbaden.
فصلنامه علمي «پژوهش زبان و ادبيات فارسي»
شماره پنجاه و پنجم، زمستان 1398: 29-1
تاريخ دريافت: 19/08/1398
تاريخ پذيرش: 17/06/1399
نوع مقاله: پژوهشی
تحلیل تطبيقی مفهوم اعتدال در اندرزهای
«دينکرد ششم» و «شاهنامه» فردوسی
زهرا دلپذیر1
محمد بهنامفر2
محمدرضا راشد محصل3
چکیده
یکی از مفاهیم بنیادی در اندیشۀ ایرانی، اصل اعتدال و میانهروی در امور زندگی است که در کتابها و اندرزنامههای پهلوی بهويژه کتاب ششم دينکرد، مفصلترين اندرزنامه به زبان پهلوی، نمود بارزی دارد. در شاهنامۀ فردوسی نیز که چکیدۀ فرهنگ ایران پیش از اسلام به شمار میآید، میانهگزینی، یکی از اصول اساسی است که در اندرزهای مختلف به آن تأکید شده است. در این مقاله کوشیدهایم تا به شیوة تطبیقی و با رویکرد تحلیل محتوا، همسانیهای این دو کتاب را درباره اعتدال بازنماییم. نتایج تحقیق نشان میدهد که مفهوم اعتدال در دینکرد ششم و شاهنامۀ فردوسی به یکدیگر بسیار نزدیک است. در هر دو کتاب، افراط و تفریط از مصادیق شر و بدی هستند و خیر و نیکی که در میانة این دو قرار میگیرد، نماد اعتدال است. از سوی دیگر نیکی مساوی با کردار، پندار و گفتار نیک است؛ سه اصل مهم باور زرتشتی که با خرد، ارتباطی مستقیم و تنگاتنگ دارند و انسان را به زندگی خردمندانهای راهنمایی میکنند که اصل آن میانهروی است. بین اعتدال و عدل و داد نیز پیوند تنگاتنگی وجود دارد که مفهوم اشه در اندیشة مزدایی را تداعی میکند. گفتنی است که مفهوم اعتدال در دینکرد ششم با اندرزهای بخش تاریخی شاهنامه، بهویژه ابیات مربوط به دوران پادشاهی خسرو انوشیروان، تطابق بیشتری دارد و گاهی اندرزهایی کاملاً یکسان در این زمینه به چشم میخورد که بیانگر تأثیرگذاری دینکرد ششم بر شاهنامه یا منابع یکسان اندرزی دو کتاب است.
واژههاي کلیدی: دينکرد ششم، شاهنامۀ فردوسی، اعتدال، پیمان و ادبيات تطبیقی.
مقدمه
بخش گستردهای از ادبیات ایرانی در پیش و پس از اسلام، به پندها و دستورالعملهای اخلاقی، تربیتی و دینی اختصاص دارد. واژۀ «اندرز» که در فارسی میانه به صورت handarz آمده (مکنزی، 1394: 188) و واژههای مترادف آن «پند» و «نصیحت»، به سخنان حکیمانهای گفته میشود که اغلب فرد بزرگی برای راهنمایی فرزند، شاگرد، مؤمنان، عامه مردم یا صاحبان شغل یا منصبی خاص بیان نموده باشد (مزداپور، 1386: 11).
نمونۀ اصلی و چهرمانی4 آثار اندرزی ایرانی، اندرزنامههای پهلوی است. این اندرزنامهها که در دوران ساسانی یا قرنهای نخست پس از ورود اسلام به ایران تألیف شدهاند، بازتابندۀ اصول و باورهای اندیشه ایرانی، بهویژه آیین زرتشتی هستند و با مطالعه آنها میتوان به اطلاعاتی جامع دربارة فرهنگ و اندیشۀ ایران باستان دست یافت. در بین اندرزنامههای پهلوی، کتاب ششم دینکرد به تنهایی یک شاخص است. این کتاب که ششمین کتاب از مجموعة نهگانه دینکرد به شمار میآید، جامعترین اندرزنامة پهلوی و در حکم دایرةالمعارفی دینی و اخلاقی است که احتمالاً بخشهایی از آن به شکل مکتوب و بخشهایی دیگر به طور شفاهی در گردش بوده و در قرن سوم هجری به دست «آذر فرنبغ»، موبدانْ موبد زمان مأمون عباسی و پسر وی، «آذر امیدان» بازنویسی شده است.
وقتی از ادب پهلوی به ادب فارسی میرسیم، به شیوهای نو، با حجم گستردهای از مضامین اندرزی روبهرو میشویم که ادامۀ اندیشهها و مضامین اخلاقی و دینی ایران قبل از اسلام هستند؛ با این تفاوت که در فارسی دری، این مضامین از چارچوب رسالههای کوتاه فراتر رفته و در انواع ادبی فارسی، به نظم و نثر انعکاس یافته است. در این میان، بزرگترین اثر حماسی ایران، شاهنامه، میراثدار ذخایر اندرزی ایران باستان است که به احتمال زیاد بخش بزرگی از آنها به صورت مکتوب، از طریق خداینامه و اندرزنامههای پهلوی و برخی نیز از طریق گوسانان و سنت شفاهی به حماسه ملی ما راه یافته است.
يکی از مهمترين مبانی انديشۀ ايرانی که در کتابها و اندرزنامههای پهلوی بهويژه دینکرد ششم، نمود بارزی دارد، مفهوم اعتدال و نگه داشتن اندازه در کارهاست که در تقابل با افراط و تفريط قرار میگيرد. در شاهنامة فردوسی نيز اعتدال، يکی از مفاهيم بنيادی است که در اندرزهای مختلف جلوهگر شده است.
حال اين پرسش مطرح میشود که بين دينکرد ششم و شاهنامة فردوسی دربارة مفهوم اعتدال، چه همسانیها يا تفاوتهايی ديده میشود و ديگر آنکه دليل اين شباهتها و تفاوتها چيست؟ نویسندگان در اين پژوهش میکوشند تا به اين پرسشها پاسخ دهند.
روش تحقیق
روش تحقیق در این مقاله تطبیقی، با رویکرد تحلیل محتواست. ادبيات تطبيقی غالباً به يافتن پيوندهای پيچيده و متعدد ادبيات از گذشته تا حال و شناخت شباهتها و تفاوتهای آثار ادبی میپردازد. در اين زمينه، دو مکتب از شهرت و اعتبار بيشتری برخوردار است. در مکتب فرانسوی، بررسی تطبيقی صرفاً بايد بين دو زبان متفاوت صورت بگيرد که با هم برخورد تاريخی دارند (کفانی، 1389: 14)؛ اما در مکتب آمريکايی، آنچه هنگام مقایسۀ دو اثر اهميت دارد، اصل تشابه و همانندي است. مطابق اصول اين مکتب و ديدگاه منتقد مشهور، هنری رماک میتوان به تحليل ادبيات ملل جهان، فارغ از معيار اختلاف زبان و همچنين مطالعة تطبيقی ادبيات با ساير حوزههای علوم انسانی پرداخت. در واقع در اين مکتب، ادبيّات تطبيقي با نقد مدرن گره خورده است (خطيب، 1999: 46-50).
در بررسی تطبیقی مفهوم اعتدال در دینکرد ششم و شاهنامة فردوسی، مکتب آمریکایی مدنظر قرار گرفت؛ زیرا با اینکه دینکرد ششم به زبان پارسی میانه و شاهنامه به زبان پارسی دری تألیف شده است، این دو کتاب از نظر زبانی و مکانی از یکدیگر جدا نیستند و هر دو در دامان فرهنگ و اندیشه ایرانی بالیدهاند.
گفتنی است که در این پژوهش تلاش شده تا پس از بیان کلیاتی دربارة مفهوم اعتدال در اندیشة مزدایی، مبحث اعتدال در دینکرد ششم و شاهنامه در دو فصل جداگانه بررسی شود. سپس در بخش بررسی تطبیقی دینکرد ششم و شاهنامه فردوسی، اندرزهای دو کتاب در زمینة اعتدال، به طور دقیق با یکدیگر مقایسه شود و تا حد امکان همانندیها و سرچشمههای مشترک آنها تحلیل و بررسی شود.
شایان یادآوری است که هدف این پژوهش تنها بررسی اندرزهای دینکرد ششم با ابیاتی از شاهنامه است که به طور مستقیم ماهیت اندرزی دارند و اعتدال در کارها به عنوان یک پند و رهنمود اخلاقی توصیه شده است.
پیشینۀ تحقیق
دربارۀ بررسی تطبیقی مفهوم اعتدال در دینکرد ششم و شاهنامۀ فردوسی تاکنون پژوهشی انجام نشده است. تنها از طریق برخی از کتابها چون «طلوع و غروب زرتشتیگری» از آر.سی. زنر (1375)، «از ایران زرتشتی تا اسلام» از شائول شاکد (1393) و برخی مقالهها چون «پیمان در آیین مزدیسنایی» از مرتضی تهامی (1387) و «پیمان» از ژاله آموزگار (1379) میتوان به اطلاعاتی اجمالی دربارۀ مفهوم اعتدال و میانهروی در اندیشۀ ایرانی دست یافت. بنابراین مقالة حاضر با مدنظر قرار دادن همۀ مباحث درباره اعتدال در دینکرد ششم و شاهنامه و مقایسۀ تطبیقی آنها با یکدیگر، کاری تازه مینماید. پیش از این نیز در مقالات «بررسی تطبيقی مفهوم خرد در اندرزهای دينکرد ششم و شاهنامه فردوسی» (1396) و «بررسی تطبيقی مفهوم بخت و کنش در اندرزهای دينکرد ششم و شاهنامه فردوسی» (1397) به مقایسه مفاهیم در دو متن دینکرد و شاهنامه پرداختهاند.
از دینکرد ششم تاکنون دو ترجمه با نامهای «کتاب ششم دينکرد» از فرشته آهنگری (1392) و «بررسی دينکرد ششم» از مهشيد ميرفخرايی (1392) به چاپ رسيده است. اما از آنجا که کتاب ميرفخرايی، برخلاف کتاب آهنگری که از روی ترجمه انگليسی شائول شاکد (1979) از دينکرد ششم به فارسی برگردانده شده، ترجمة مستقيم از متن پهلوی به فارسی است، در اين مقاله به عنوان متن اساس مدنظر قرار گرفت.
اعتدال در اندیشۀ مزدایی
مفهوم اعتدال و میانهروی در زبان فارسی میانه، با واژۀ پیمان5 بیان میشود(1) (هرن و
هوبشمان، 1394: «پیمان»؛ «payman»: Mackenzie, 1971) و برگرفته از ترکیب pati با may اوستایی به معنای اندازه گرفتن است (neberg, 1974: 158). واژة pati mana در فارسی باستان نیز از همین ریشه است (حسن دوست، 1395، ج2: «پیمان»)(2).
اهمیت پیمان در اعتقادات زرتشتی به حدی است که چکیدۀ اخلاق مزدیسنایی را میتوان با واژۀ پیمان در مفهوم نگاه داشتن اندازه و اعتدال در کارها بیان کرد. بیتوجهی به پیمان نیز مساوی با «فریه بود6» و «ابی بود7»، به معنای افراط و تفریط است(3). به دیگر سخن پیمان یا اعتدال، جوهرۀ دین زرتشتی و مساوی با دوری از افراط و تفریط است که اعمالی اهریمنی به شمار میآیند. در فصل 97 از کتاب سوم دینکرد در این زمینه آمده است: «خلاصۀ کار دین مزدیسنایی آن است که افراط و تفریط را که از تازش اهریمن در کار آفریدگان پدید آمده است، به حالت میانه بازگرداند تا رستگاری و آرامش کل آفریدگان فراهم شود» (deMenasce, 1973: 292). از سوی دیگر در جهانبینی مزدایی، پیمان در معنای میانهروی، نیرویی است که از اشه8 میآید. اشه در اوستا asa، در وداها arta، پدیدۀ مشترک هند و اروپایی و نیروی پایدارندۀ نظم جهان و ناموس ازلی طبیعت است که ابعاد مادی و معنوی زندگی انسان را در برمیگیرد و مبتنی بر راستی و درستی است (بهار، 1391: 458)(4). در نظم مادی، میانهروی به صورت سلامتی و افراط و تفریط به صورت بیماری متجلی میشود. در نظم مینوی نیز پیمان در برگیرندۀ فضایل اخلاقی است که افراط و تفریط از دشمنان و مخالفان آن به شمار میآیند (زنر، 1375: 476). بنابراین پیمان هم قانونی طبیعی است که بر اساس آن جهان مادی تنظیم میشود و هم قانونی اخلاقی است که راهنمای اعمال و رفتار انسانهاست (همان: 479).
گفتنی است که در متون زرتشتی، ثنویت حوزۀ اخلاق را نیز در برمیگیرد و رذایل و فضایل اخلاقی را در برابر هم قرار میدهد. در بیشتر کتابهای پهلوی همچون دینکرد (بهویژه کتابهای3، 5، 6 و 8)، مینوی خرد، یادگار بزرگمهر، اندرز پوریوتکیشان و...، فهرست هنرها و آهوها مقابل هم آمده است. اما این نیکیها به جز پلیدی مقابل خود، برادرودی (برادر دروغینی) نیز دارند که فهرست خصلتها را گستردهتر میکند. برای
مثال اسراف، برادر دروغین رادی و شهوت برادر دروغین دوستی است(5).
برخی از صاحبنظران، نظریۀ پیمان (در مفهوم اعتدال) در آیین مزدایی را برگرفته از اندیشههای یونانی بهویژه آرای ارسطو میدانند که بر گزینش میانهروی، میان دو کران افراط و تفریط تأکید میکند(6). به دیگر سخن، نظام ثنویت زرتشتی که دو اصل را قبول دارد، با نظریۀ ارسطویی اعتدال ترکیب شده است؛ به این معنا که خیر و شر در برابر یکدیگر قرار نمیگیرند، بلکه نیکی در میانه و افراط و تفریط که مصادیق شر و بدی هستند، در دو سوی آن جای میگیرند. به نظر دومناش، این اندیشۀ یونانی از اواخر دوران هخامنشی وارد ایران شده و مسئله برادرود (برادر دروغین)، جاپایی از آمیزش این اندیشههاست (de Menasce, 1973: 38). به اعتقاد زنر9، مبحث اعتدال در اندیشة ایرانی، مفهومی کاملاً یونانی نیست. در واقع زرتشتیان به حدی تفکر اعتدال را جذّاب یافتند که آن را در مسیر خود بسط و توسعه دادند و آن را تا درجهای از نظم کیهانی که با کلام خداوند یکی است و رستگاری را میان افراط و تفریط نشان میدهد، بالا بردند (زنر، 1375: 476).
مؤلف کتاب «از ایران زرتشتی تا اسلام» در همین زمینه مینویسد: «هرچند این تفکر را باید یونانی دانست، با این حال متون زرتشتی، این اندیشه وامگرفته از تفکر یونانی را با جهانبینی خود میآمیزند و به نظریۀ ارسطویی، رنگ و بویی زرتشتی میدهند. در واقع هرچند مفاهیم اخلاقی سنتی زرتشتی که نظریۀ اخلاقی ارسطویی با آنها پیوند خورده، پیشینهای طولانی دارند، مفهوم پیمان در اندیشۀ ایرانی، وارداتی نیست و چنان ریشه ژرفی در آگاهی ایرانی دارد که نوشتههای پهلوی غالباً این اندیشه را یکی از مهمترین وجوه تمایز ایرانیان از دیگر فرهنگها دانستهاند» (شاکد، 1393: 261-270). وی سپس برای شاهد گفتۀ خود به متن دینکرد چهارم استناد میکند که: «ایران همواره پیمان را ستایش و افراط و تفریط را نکوهیده است. در روم فیلسوفان، در هند دانایان و در جاهای دیگر آگاهان، بالاتر از هر چیز، مهارت در گفتار را ستودهاند. فرزانگان ایران، پیمان را پسندیدهاند» (همان).
شاکد همچنین تأکید میکند که به احتمال بسیار زیاد، پیمان جزء میراث ایرانی بوده است و ایرانیان این واژه را برای ترجمة مفهوم میانهروی ارسطو برگزیده بودند، نه از آنرو که به آن نزدیک بوده، زیرا ترجمة لغوی آن محسوب نمیشود؛ بلکه به این دلیل که واژهای متداول بوده که از نظر مفهومی با اندیشۀ ارسطویی قرابت بسیار داشته است (شاکد، 1393: 261-270).
با بررسی متون و اندرزنامههای پهلوی، جایگاه پیمان در مفهوم اعتدال در اندیشۀ ایرانی بیشتر مشخص میشود. در این کتابها، نخستین کسی که اعتدال را در دنیای مادی ایجاد میکند، جمشید است. در ایادگار جاماسبیک (فصل4 بند21) چنین آمده است: «او (جم)، پیمان را از آنان (پریان) بازستد». در رسالۀ ماه فروردین روز خرداد (بند 10) آمده: «ماه فروردین، روز خرداد، جم پیمانه از دوزخ بیرون آورد و در جهان به پیدایی آمد». در دینکرد سوم فصل 286 دربارۀ پیمان، توضیح روشنتری آمده است: «پیش از آمدن جمشید به سلطنت، بر اثر غارت دیوان، آسنخرد (خرد غریزی) در میان مردم نزار و ورن (شهوت) غالب بود. پیمان (اعتدال) که منشعب از آسن خرد ایزدی است، در افراط و تفریط منشعب از ورن دیوی از میان رفته بود... جم چاره (رهایی) پیمان آسن خردی ایزدی را از افراط و تفریط ورنی دیوی نگریست (چاره جویی کرد). ... پس از بازگردانیدن آن، جمشید توانست اعتدال را در جهان برقرار کند، به گونهای که مرگ، پیری، تشنگی، گرسنگی و باد گرم و سرد در دوران پادشاهی او نبود. اما اینکه اهرمن چگونه و چه زمان، پیمان را بلعیده و به دوزخ برده بود، معلوم نیست» (تفضلی، 1391: 100-101).
مبحث اعتدال در کتاب پهلوی دینکرد، جایگاهی ویژه دارد. بنا بر دینکرد سوم، جمشید -شاه پیشدادی- برای بازپس گرفتن پیمان که به دست دیوان دزدیده شده بود، به قعر دوزخ سفر کرد و پس از گذشت سیزده سال زندگی با دیوان، چگونگی چیرگی بر آنها را آموخت و سرانجام پیمان را از چنگ آنها باز ستد و به دنیای انسانها بازگشت (فضیلت، 1381: 286). در دینکرد هفتم، بند 20 از مقدمه آمده است که: «جمشید... به نیروی پیمان (تعادل)، آفرینش را بیمرگ، بیپیری، بیتباهی، بدون فرسودگی، فراخ و پر از درخشندگی گردانید» (راشد محصل، 1389: 201). در بند نخست از فصل نهم همین کتاب (دینکرد هفتم) نیز یکی از آگاهیهای شگفت زمان پس از پایان هزاره زردشت، نزار شدن (ضعف) فرابود (افراط) و بیبود (تفریط) و زورمند شدن بیشتر پیمان (تعادل) دانسته شده است (همان: 273). در دینکرد پنجم (فصل5 بند 7 و 8) نیز دربارۀ اعتدال چنین آمده: «شرح آن همه کام و فرمان آفریدگار اورمزد در یک واژه خلاصه میشود: پیمان (اعتدال) که در مرحله نخست (پیمان) به دو بخش تقسیم میشود: پرهیز کردن و انجام دادن و در مرحله دوم به سه (بخش) میشود: رها کردن اندیشه بد، گفتار بد، کردار بد و انجام دادن اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک» (آموزگار و تفضلی، 1386: 40).
در دینکرد ششم نیز که مهمترین اندرزنامه به زبان پهلوی است، به مفهوم اعتدال بارها اشاره شده و اعتدال، یکی از مبانی اندرزی این کتاب به شمار میآید. در مبحث «اعتدال در دینکرد ششم» به طور مفصل به جایگاه اعتدال در این کتاب پرداخته خواهد شد.
اعتدال در فرهنگ اسلامی
مفهوم اعتدال که در آیات قرآن و احادیث پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) با واژههایی چون وسط، قصد و اقتصاد بیان شده، یکی از مباحث مهم در فرهنگ اسلامی است و جنبههای گوناگون زندگی مادی و معنوی انسان را در برمیگیرد. اسلام راستین، مکتب اعتدال است و افراط و تفریط را نکوهش میکند. قرآن، ویژگی امت اسلامی را میانهروی میداند: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّة وَسَطاً» (بقره: 142). راه راست و درست را نیز همان راه اعتدال معرفی میکند: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» (فاتحه: 6). چنانکه موسی(ع) از خداوند میخواهد که او را به سوی مسیر راست که راه اعتدال است هدایت کند: «قَالَ عَسَى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ» (قصص: 22). لقمان نیز به فرزندش میانهروی در رفتار را توصیه میکند: «وَاقْصِدْ فِى مَشْیِکَ» (لقمان: 19).
در بسیاری از آیات نیز پرهیز از اسراف و تبذیر توصیه شده است: «وَ لاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا» (اسراء: 29)؛ «کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا» (شعراء: 89، اعراف: 31). در یکی از آیات قران به برقراری تعادل بین دنیا و آخرت تأکید شده است: «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا» (قصص: 77).
پیامبر گرامی اسلام(ص) و خاندان پاک ایشان (علیهم السلام) در رفتار فردی و
اجتماعی و تدبیر امور سیاسی، جلوهگاه اعتدال بودند و در همة عرصههای زندگی از افراط و تفریط پرهیز میکردند. حضرت علی(ع)، سیره و رفتار رسول خدا(ص) را میانه و معتدل میداند: «سِيرَتُهُ القَصدُ» (نهج البلاغه، 1379: 176). در حدیثی بسیار معروف از پیامبر(ص)، میانهروی بهترین روش در زندگی معرفی شده است: «خیر الامور اوسطها» (مجلسی، 1403، ج2: 211). در حدیثی دیگر از آن حضرت آمده است: هرکس میانهروی کند، خدا بینیازش گرداند و هر کس اسراف کند، خدا فقیرش نماید: «مَنِ اقْتَصَدَ اَغْناهُ الله وَ مَنْ بَذَّرَ اَفْقَرَهُ الله» (محمدی ریشهری، 1389، ج8: 347). امام علی(ع) نیز افراط و تفریط را از ویژگیهای انسان نادان میداند: «لاَ تَرَى الْجَاهِلَ إِلاَّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً» (نهجالبلاغه، 1379: 638). آن حضرت در خطبۀ معروف خود، تمایل به چپ و راست را نشانۀ گمراهی و راه ميانه را جادۀ مستقيم الهى عنوان میکند: «الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّةُ» (همان: 60).
مبحث اعتدال، در آثار اندیشمندان اسلامی نیز جایگاه ویژهای دارد. با آغاز نهضت ترجمه در جهان اسلام از قرن سوم و چهارم هجری و ترجمة کتاب «اخلاق نیکوماخوس» به زبان عربی، بیشتر حکمای اسلامی با نظریة اعتدال ارسطو که فضایل اخلاقی را حد وسط دو رذیلت «افراط و تفریط» میداند، آشنا شدند. تأثیر آرای ارسطو در زمینة اعتدال و همچنین اندیشههای افلاطون دربارة فضایل چهارگانة حکمت، شجاعت، عفت و عدالت را در آثار بیشتر اندیشمندان قرنهای اولیه هجری میتوان به روشنی دید.
گفتنی است که آنچه درباره اعتدال در آثار اخلاقی و فلسفی دورة اسلامی آمده، تقلید صرف از نظریة اعتدال ارسطو نیست؛ زیرا اندیشمندان مسلمان با توجه به آموزههای اسلامی به این نظریه، رنگ دینی دادند. در نظریة ارسطو، آنچه انسان را از افراط و تفریط میرهاند، عقل عملی است (ارسطو، 1385: 66). ارسطو، کمال اخلاقی انسان را در فعالیت نفس توأم با عالیترین فضایل میداند (برن، 1373: 151). اما در نظریة اخلاقی اسلام، ملاک فضیلت و برتری اعمال و رفتار اخلاقی، قرب الهی است که نهایت درجة تکاملی انسان به شمار میآید (عابدی و تبریزیزاده اصفهانی، 1393: 621).
اولین فیلسوف اسلامی که به نظریة اعتدال ارسطو در کتاب «فصول منتزعه»
پرداخت، فارابی (م339ق) است. پس از وی، دیگر حکمای اسلامی مثل ابن مسکویه (م421ق) در «تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق»، ابوالحسن عامری (م381ق) در «السعاده و الاسعاد»، ابن سینا (م421ق) در «رسالة فی علم الاخلاق»، غزالی (م505ق) در «احیاء علوم دین»، خواجه نصیرالدین توسی (م673ق) در «اخلاق ناصری»، ملاصدرا (م1245ق) در «شرح اصول کافی»، ملا مهدی نراقی (م1209ق) در «جامع السعادات» و ملا احمد نراقی (م1245ق) در «معراج السعادة»، نظریة اعتدال ارسطویی را مطرح کردند و با تلاش خود آن را به کمال رساندند.
اعتدال در دینکرد ششم(7)
چنانکه گفته شد، مفهوم اعتدال و میانهگزینی، یکی از مبانی آیین زرتشتی است که در کتابها و اندرزنامههای پهلوی نمود بارزی دارد. بدیهی است که در دینکرد ششم نیز که مفصلترین اندرزنامة پهلوی به شمار میآید، پیمان یکی از مبانی مهم اندرزی است. در کتابهای پهلوی، نیکیها در مقابل بدیها قرار میگیرند. این مسئله در اندرزهای دینکرد ششم نیز به چشم میخورد: «این نیز پیداست که بهترین چیز، راستی و بدترین چیز، دروغ است» (میرفخرایی، 1392، ب7: 214).
در اندرزی دیگر، نیکی و بدی در مقابل هم قرار دارند و شادی و رنج در برابر هم: «بر هر نیکی، شادی و بر هر بدی، درد و رنج است» (همان، 195: 188). از سوی دیگر، هر یک از فضایل به جز پلیدی مقابل خود، برادرودی (برادر دروغینی) نیز دارند که فهرست خصلتها را گستردهتر میکند. این مسئله شاید در کمتر کتابی به اندازۀ دینکرد ششم بارز باشد؛ چنانکه در اندرزی آمده: «این ده کار، بیشترین همانندی را به هم دارند: رادی و اسراف، راستگویی و بیهودهگویی، کوشایی و سختی و زحمت، اعتماد به نفس و غرور، وقتشناسی و کاهلی. مرد باید بداند که چه آن و چه این است» (همان، 247: 197).
بنا بر این اندرز، باید نیکیها را شناخت؛ زیرا نیکی مصداق پیمان (اعتدال) است. اندرزی دیگر، فهرست همه نیکیها و آفات (برادران دروغین) آنها را ذکر کرده و تأکید نموده که فرد باید بداند چه چیزی نیکی و چه چیزی آفت آن است تا بتواند از گناه دوری کند (میرفخرایی، 1392، ب14: 215). فهرست این نیکیها و آفات مقابل آنها عبارتند از: رادی با اسراف، اعتماد با نفس و تکبر و غرور، پرستش ایزدان با دیوپرستی، آتش بهرام و بت، شادی با نوازش مردمان و نافرمانی، جدایی با تفرقه، ایمان به مینو با بتپرستی، کوشایی با ناخشنودی و سختی، کمال با افراط، رفاه با خست، بهدینی با بددینی، دوستی با حرص و آز، دلسوزی با خشونت، شرم و وقار با عدم اعتماد به نفس، آسرونی با آشموغی، سالاری با فرمانروایی بد، خشنودی و رضایت با تنبلی و کاهلی، مهر، دلسوزی و بخشایش با شیون و مویه، شادی و خرمی با تمسخر، پاکیزگی با وسواس، مهر و محبت به زن خویش با زنبارگی، بزرگمنشی با خودبینی، فروتنی با پستی و افتادگی، گویایی با نازکشی و تملق، مهارت دست با ناسودمندی، فرمانروایی نیکان با فرمانروایی و حکومت دشمنان، پادافره گناهکاران با کشتار نابجا، قانونمندی و حسابکشی با بدخواهی، آزادگی و فرمانروایی با رنج و بار فقیران، فرهنگ کردن (تعیین پادافره) با استمرار پادافره، زنش کردن (تنبیه) دشمنان مردم و گناهکاران با کینهورزی، خشمگینی با تندخویی، آزادمردی و بزرگمردی با ستمگری، به اندازه خوردن و داشتن مردمان با پرخوری و مالاندورزی (همان 215).
در اندرزی دیگر در تعریف پیمان آمده: «پیمان آن است که افراط و تفریط نکند...» (همان، ت1پ: 233). گناه هم برابر با افراط و تفریط و ثواب هم همان اعتدال است: «ایشان این را نیز اینگونه میپنداشتند که: زمینه گناه افراط و تفریط و زمینه ثواب پیمان (اندازه) است» (همان، 38: 161). در اندرزی دیگر آمده: «پیمان هر چیز، بیعیب بودن آن است و از این دین اینگونه پیداست که بزرگترین پیمان، کار ثواب است و پیمان این است: اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک» (همان، 40: 161).
در اندرزی دیگر، همین مضمون به طور دقیقتر بیان شده: «ایشان این را نیز اینگونه میپنداشتند که: افراط اینکه: کس آنچه را که نباید بیندیشد و بگوید و بکند، بیندیشد و بگوید و بکند. و تفریط اینکه: شخص آنچه را که باید بیندیشد و بگوید و بکند، نیندیشد و نگوید و نکند. و پیمان اینکه: کس آنچه را که باید بیندیشد و بگوید و بکند، بیندیشد و بگوید و بکند» (همان، 42: 161). پس فرد با روشنی که از سه اصل زرتشتی، اندیشه، گفتار و کردار درست میتاباند، به سوی دین هدایت میشود و با تاریکی اندیشه، گفتار و کردار نادرست، دین را تاریک و کماهمیت میبیند: «... هر زمان که مرد، کار نیک بیندیشد و بگوید و بکند، پس همزمان روشنی از او بدرخشد و پروانه (راهنما) او به دین باشد. هر زمان که مرد، کار بد بیندیشد و بگوید و بکند، پس تیرگی از او به درآید و میان مرد و دین بایستد (سد شود) و مرد، دین را کم بیند» (میرفخرایی، 1392، 290: 204).
در اندرزی دیگر هم پیمان یکی از مهمترین مباحث دینی دانسته شده که وظیفه آن، پشتیبانی انسان در نیکیها و دوری از بدیهاست: «در دین، سه چیز مهمتر است: همی (اتحاد و یگانگی)، پیمان (اندازه درست) و جدایی. همی این است: کسی که در هر کار نیک، در اندیشه و گفتار و کردار با ایزدان یکی باشد. جدایی این است: کسی که در هر کار بد و گناه از اهریمن و دیوان و بدان جدا باشد. پیمان دین این است: کسی که پشتیبان آن همی و جدایی باشد و آن هرگز نابود نشود» (همان، 43: 161). «دین، پیمان (اندازه درست) است» (همان، 39: 161).
چکیدۀ مبحث پیمان یا میانهروی در دینکرد ششم را در این اندرز میتوان دید: «ایشان این را نیز اینگونه میپنداشتند که: راه به گرودمان دین است که پیمان است. زمانی که اورمزد این راه را آراست، پس اهریمن دو راه در برابر آن فراز نهاد: یکی افراط و یکی تفریط. او هر یک را تا <مرز> تاریکی آراست و از آن بیشتر را آراستن نتوانست» (همان، 172: 184). مطابق سه بخش اوستا یعنی گاهان، هادمانسر و داد، مردم وابسته به این سه بخش نیز بنا بر همراهی با ایزدان و جدایی با دیوان، میزان دارایی و پادافره گناهی که مرتکب میشوند، سه گروهند. تفاوت میان این سه دسته، تنها نسبت دستاوردهای دینی آنان است. گروه نخست که از نقطه نظر دینی بالاترین موقعیت را دارند، مردم گاهانی هستند که پیمان دارایی ایشان بیش از یک وعده خوراک صبح و شام نیست. پیمان دارایی مردم هادمانسری، هر آن کاری است که با پرهیزکاری به انجام میرسد و پیمان دارایی مردم دادی از آن کاری است که بتوانند با داد یعنی مطابق با قانون انجام دهند (همان، 206: 189-190).
در مورد این سه کار باید بسیار کوشا بود: راستی، پیمان (اعتدال) و تمیز و تشخیص و از این سه کار باید بسیار دوری کرد: دروغ، عدم تشخیص و نبود پیمان (عدم اعتدال) (همان، 99: 172). اهمیت پیمان در دینکرد ششم تا آنجاست که در اندرزی تأکید شده: کسی که همه اوستا و زند را به یاد سپرده و این پنج نیرنگ (مراسم) مذهبی را نداند حتی مجاز به صنعتگری، در جایگاه آسرونان نشستن یا فرمان دادن نیست؛ فرازی و فرودی کار، پیشی و پسی کار، بزرگی و کوچکی کار، راه و روش سخن، چاره و ناچاری درویشی. سپس هر یک از این نیرنگها توضیح داده شده و کوشایی و اعتدال به عنوان چارۀ درویشی عنوان شده است (میرفخرایی، 1392، ث45پ: 248).
چنانکه ملاحظه شد، با توجه به درونمایۀ دینی دینکرد ششم، در بیشتر اندرزها، اعتدال ارتباط مستقیمی با دین دارد و جنبۀ زرتشتی آن بارز است.
اعتدال در شاهنامه(8)
اعتدال و میانهگزینی، یکی از اصول اخلاقی شاهنامه است که نه تنها در رفتار و منش شخصیتهای شاهنامه نمود دارد، بلکه در اندرزهای مختلف نیز نسبت به آن تأکید شده است؛ چنانکه در ابیات مختلف، افراط و تفریط، نکوهش و میانهگزینی توصیه شده است. در «گفتار اندر آزمودن فریدون پسران را»، شاه بسان اژدهایی دمان و خروشان بر فرزندانش ظاهر میشود تا دانش و کاردانی آنها را دریابد. تور از جنگ دوری میکند. سلم بیمحابا آمادۀ رزم با اژدها میشود. اما پسر کهتر، ایرج که راه میانه خاک و آتش (درنگ و شتاب) را برمیگزیند، برنده راستین آزمون است:
دگر کهترین مرد با سنگ و چنگ |
| که هم با شتابست و هم با درنگ |
ز خــاک و ز آتش میانه گــزید |
| چــنان کـز ره هوشیاری سزید |
|
| (فردوسی، 1386، ج1: 105) |
اردشیر نیز در اندرز به ایرانیان، پس از نکوهش رادی و دهش دروغین که بر پایة لاف و دورنگی است، میانهروی در کارها را سبب پایداری و پاکیزهرایی انسان میداند:
میانه گزینی بمانی به جای |
| خردمند خواندت پاکیزه رای |
|
| (همان، ج6: 226) |
اسراف و باددستی نیز بارها نکوهش شده است. شاپورِ شاپور در خطابة تاجگذاری خود پس از ستایش رادی و گشادهدستی، به نکوهش مرد لافزنِ خودپسند که دارایی خویش را بیهوده میپراکند و تباه میکند میپردازد و تنها فرد میانهرو را شایسته آفرین میداند:
دو گیــــتی بیابد دل مرد راد |
| نباشد دل سفــله از روز شــاد |
ز تنگی بمانــد همان مرد لاف |
| کــه بپراگـند خواسته بر گزاف |
ستوده کسی کــو میانه گـزید |
| تن خــویش را آفرین گسترید |
|
| (فردوسی، 1386، ج6: 350) |
بزرگمهر نیز در مجلس اول خود با بزرگان دربار انوشیروان درباره اعتدال در هزینهها میگوید:
[چو داری به دست اندرون خواسته |
| زر و سیـــم و اسـپان آراسته] |
هزینه چنان کن کــه بایدت کرد |
| نشـاید گــشاد و نبایـد فشـرد |
|
| (همان، ج7: 181) |
اورمزد نیز هنگام مرگ، فرزندش بهرام را به گزینش راه درست و خردمندانه که همان میانهگزینی است فرامیخواند. از یکسو از خشم و شتاب برحذر میدارد و در مقابل، بردباری بیش از حد را نشانۀ سستی و ضعف میداند:
ز راه خرد هیچگونه متاب |
| پشیمانی آرد دلت را شتاب |
درنگ آورد راستیها پدید |
| ز راه خرد سر نباید کشید |
سر بردباران نتابد به خشم |
| ز نابودنیها بخوابید چشم |
و گر بردباری ز حد بگذرد |
| دلاور گمانی به سستی برد |
|
| (همان، ج6: 258) |
و در پایان میگوید: |
|
|
هــر آنکس که باشد خداوند گاه |
| میانجی خــرد را کند بر دو راه: |
نه تیزی نه سستی به کار اندرون |
| خـــرد باد جـان تو را رهنمون |
|
| (همان) |
مرد پیمانمنش (میانهرو)، حتی بین تن و جان، اندازه را نگاه میدارد. با برآوردن نیازهای تن، روانش نیز شاد خواهد بود:
خنـک در جهان مرد پیمانمنش |
| کــه پاکی و شرم است پیراهنش |
چو جانش تنش را نگهـبان بـود |
| همه زندگـــانیش آســان بــود |
بمـــاند کـنون رادی و راسـتی |
| نکـــوبد در کــژی و کـــاستی |
هــر آن چیز کـان بهرۀ تن بود |
| روانش پس از مــرگ روشن بود |
|
| (فردوسی، 1386، ج7: 289) |
حتی کوشش نیز باید به اندازه باشد و تلاشِ افراطی نکوهش شده است. بزرگمهر در نشست سوم خود با موبدان دربار انوشیروان، کوشش بیاندازه را سبب نومیدی انسان میداند:
چو کوشش از اندازه اندر گذشت |
| چنان دان که کوشنده نومید گشت |
|
| (همان: 195) |
در نیکی به دیگران نیز باید اعتدال را رعایت کرد. انوشیروان در نامه به فرزندش هرمزد میگوید:
همان نیز نیکی به اندازه کن |
| ز مرد جهاندیده بشنو سخن |
|
| (همان: 407) |
ارزش میانهگزینی در شاهنامه تا آنجاست که هممعنا و برابر با داد دانسته شده و انسان دادگر کسی است که هر چیز را در جای خویش مینهد، از درازدستی و گرافهکاری میپرهیزد و بدینسان خویشتن را با داد، چنان هنجاری هستیشناختی و سامانهای آفرینشی که آن را نظام احسن مینامیم، همسو میگرداند. از اینروی داد را دقیقاً میتوان در معنای میانهگزینی و پرهیز از فراخروی و کمروی دانست. چنانکه بهرامِ بهرام نیز هنگام تاجگذاری میگوید: اگر میخواهی تو را به داد بستایند و آفرین خوانند، راه میانه را برگزین. زیرا آنگاه که انسان با میانهگزینی و داد کیهانی هماهنگ شود، جهان از وی خشنود خواهد بود و از دادگری خود توانگر و شاد خواهد شد:
ز کار زمـــانه میانـــه گــــزین |
| چو خواهی که یابی به داد آفرین |
چو خشنود داری جهان را به داد |
| توانــگر بمانی و از داد شـــــاد |
همه ایمـنی بایــــد و راســـتی |
| نباید به داد انـــدرون کاســـتی |
|
| (همان، ج6: 270) |
حتی دادگری هم به عنوان ویژگی شهریاران، در میانه قرار میگیرد و اگر از حد بگذرد، ظلم است:
چنین گفت: کای شهریار جهان |
| ز تو شاد یکسر کهان و مهان |
کز اندازه دادت همی بگـذرد |
| ازین خامشی گنج کیفر برد |
همه کار گـیتی به انـدازه به |
| دل شـاه از اندازههـا تازه به |
|
| (فردوسی، 1386، ج6: 507) |
گفتنی است که در شاهنامه معمولاً برای بیان مفهوم اعتدال، به جز مواردی که از مضمون کلام میتوان مفهوم اعتدال را دریافت، واژه میانه و میانهگزینی به کار رفته است. فقط در دو مورد (همان، ج7: 214 و 289) در گفتار پادشاهی انوشیروان، واژة پیمان به کار رفته که بیانگر تأثیرپذیری شاهنامه از متون پهلوی است. مؤلف کتاب «تاریخ ادبیات در ایران» نیز متون و اندرزنامههای پهلوی را جزء منابع شاهنامه دانسته است (صفا، 1371، ج1: 132).
شایان یادآوری است که فردوسی در نگارش شاهنامه تحت تأثیر فرهنگ و منابع دوران اسلامی نیز بوده است. مضامین برخی از اندرزهای شاهنامه در جنبههای مختلف اخلاقی از جمله رعایت اعتدال و دوری از افراط و تفریط، با آیات قرآن و احادیث پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) همسانی دارد(9).
از دیگر منابع دوره اسلامی که به شاهنامه راه پیدا کرده است میتوان به کتابهای حکمی و اخلاقی همعصر فردوسی که به دست حکمای مسلمان نگارش شده، اشاره کرد(10). برخی از این کتابها مثل «السعادة و الاسعاد» ابوالحسن عامری (م381ق) و «حکمت الخالدة» (جاویدان خرد) ابن مسکویه (م421ق)، مملو از پندها و دستورالعملهایی اخلاقی از حکمای ایران باستان، یونان، هند و عرب هستند و در زمینة اعتدال نیز همسانیهایی با شاهنامة فردوسی دارند (برای نمونه ر.ک: عامری، 1336: 69-73؛ مسکویه، 1374: 55-56). نویسنده کتاب «اخلاقیات»، این دو کتاب را به طور قطع جزء مآخذ شاهنامه دانسته است (دوفوشکور، 1377: 165-167).
بررسی تطبیقی دینکرد ششم و شاهنامه
پس از بررسی مفهوم اعتدال در اندرزهای دینکرد ششم و شاهنامه فردوسی، همانندیهایی به دست آمد. بنا بر دینکرد ششم، اعتدال به معنای دوری از افراط و تفریط است (میرفخرایی، 1392، ت1پ: 233). در ابیات مختلف شاهنامه نیز بارها دوری از افراط و تفریط و گزینش راه میانه توصیه شده است (فردوسی، 1386، ج6: 258). در یک بررسی دقیقتر میتوان همسانیهای این دو کتاب در زمینه اعتدال را ذیل سه مبحث بررسی کرد.
اعتدال و اصول سهگانه دین زرتشت
در جهانبینی مزدایی، افراط و تفریط مصادیق شر و بدی هستند و خیر و نیکی به عنوان نماد اعتدال، در میانه آن دو قرار دارد. این اندیشه در اندرزهای دینکرد ششم به خوبی نمود یافته، چنانکه کمال، نیکی و آفت آن افراط دانسته شده است (میرفخرایی، 1392، 8-14: 215). تفریط نیز زمینۀ گناه و پیمان (اعتدال) زمینه کار ثواب است (همان، 38: 161).
این مفهوم مطابق با مفهوم اشه10 است. پیش از این گفته شد که اعتدال در جهانبینی زرتشتی از اشه میآید (ر.ک: اعتدال در اندیشۀ مزدایی). اشه، نیروی پایدارندۀ نظم جهان و ناموس ازلی طبیعت است که ابعاد مادی و معنوی جهان را در برمیگیرد و مبتنی بر راستی و درستی است. بنابراین پندار، گفتار و کردار انسانها باید با اشه هماهنگ باشد. چنین است که در دینکرد ششم، اصول سهگانۀ دین زرتشت: اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک، مظاهر پیمان دانسته شدهاند: «پیمان هر چیز، بیعیب بودن آن است و از دین اینگونه پیداست که بزرگترین پیمان، کار ثواب است و پیمان این است: اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک» (همان، 40: 161).
در اندرزی دیگر پیمان، پشتیبان خوبیها و جداکننده از بدیها دانسته شده است: «ایشان این را نیز اینگونه میپنداشتند که: در دین سه چیز مهمتر است: همی (اتحاد و یگانگی)، پیمان (اندازه درست) و جدایی. همی این است: کسی که در هر کار نیک، در اندیشه و گفتار و کردار با ایزدان یکی باشد. جدایی این است: کسی که در هر کار بد و گناه از اهریمن و دیوان و بدان جدا باشد. پیمان دین این است: کسی که پشتیبان آن همی و جدایی باشد و آن هرگز نابود نشود» (همان، 161: 43). در اندرزی دیگر، همین مضمون به طور دقیقتر بیان شده: «ایشان این را نیز اینگونه میپنداشتند که: افراط اینکه: کس آنچه را که نباید بیندیشد و بگوید و بکند، بیندیشد و بگوید و بکند و تفریط اینکه: شخص آنچه را که باید بیندیشد و بگوید و بکند، نیندیشد و نگوید و نکند و پیمان اینکه: کس آنچه را که باید بیندیشد و بگوید و بکند، بیندیشد و بگوید و بکند» (میرفخرایی، 1392، 42: 161).
در شاهنامه نیز این مضامین، نمود بارزی دارد و پندار، گفتار و کردار نیک، همان راه درست و میانه است. چنانکه بزرگمهر در مجلس نخست خود با موبدان دربار انوشیروان، نیکی و نیکرفتاری را راهنمای انسان به سوی میانهگزینی میداند:
میانـــه گـــزینی بمانی بجــــــای |
| نباشــد به جـــز نیکــیت رهنمای |
| (فردوسی، 1386، ج7: 183: زیرنویس) |
در واقع در اندیشۀ مزدایی، افراط و تفریط، اعمالی اهریمنی هستند و میانهروی همچون جادهای مستقیم و از آنِ اورمزد است که انسان را به سعادت رهنمون میشود. در یکی از اندرزهای دینکرد ششم آمده است: «راه به گرودمان دین است که پیمان است. زمانی که اورمزد این راه را آراست، پس اهریمن، دو راه را در برابر آن فراز نهاد؛ یکی افراط و یکی تفریط. او هر یک را تا <مزر> تاریکی آراست و از آن بیشتر را آراستن نتوانست» (میرفخرایی، 1392، 172: 184).
در شاهنامه نیز مضمونی بسیار شبیه به این اندرز دینکرد ششم را در «گفتار اندر سخن گفتن بوزرجمهر پیش کسری» مییابیم. کسری از بزرگمهر میپرسد: کدام مرد فرخ است و دلی شاد دارد. بزرگمهر میگوید: فردی که گناه نمیکند و اهریمن او را از راه درست منحرف نکرده است (فردوسی، 1386، ج7: 288). در ادامۀ این گفتوگو، کسری از راه دیو میپرسد و بزرگمهر، برتریجویی را راه اهریمن دانسته، مرد پیمانمنش (میانهرو) را کسی میداند که از گناه، کژی و ناراستی دوری میکند و حتی در برآوردن نیازهای تن و جان، اندازه را نگاه میدارد. در این صورت است که روانش پس از مرگ و در جهان دیگر نیز شاد خواهد بود:
بپرسیـدش از کـــژی و راه دیو |
| ز راه جـــهاندار کیــهان خـــدیو |
بدو گفت: فرمان یزدان بهی است |
| کـه اندر دو گیتی ازو فـرهی است |
در بــرتری راه آهــرمن اســـت |
| که مرد پرستنده را دشمـن است |
خنک در جهان مـرد پیمانمـنش |
| کــه پاکی و شرم است پیراهنش |
چـو جانش تنش را نگهبان بـــود |
| هـمه زنــــدگانیش آســان بـود |
بمــاند کنــون رادی و راســتی |
| نکــوبد در کـــژی و کـــاسـتی |
هــر آن چـیز کان بهـــرۀ تن بود |
| روانـش پس از مـرگ روشن بــود |
|
| (فردوسی، 1386، ج7: 289) |
در اندرزهای بسیاری از دینکرد ششم، دوری از اسراف و باددستی نکوهش و در مقابل میانهروی ستوده شده است. چنانکه در اندرزی، اسراف معلول عدم اعتدال و نتیجۀ آن، نیازمندی و مرگ است: «از اندازه نگاه نداشتن (عدم اعتدال)، اسراف، از اسراف، نیازمندی و از نیازمندی، مرگ باشد» (میرفخرایی، 1392، پ58: 228). در اندرزی دیگر از همین کتاب، گشایش و فراوانی از پیامدهای میانهروی دانسته شده: «از میانهروی، فراوانی، از فراوانی، حفظ دارایی، از حفظ دارایی رضایت کامل، از رضایت رادی، از رادی گشایش و فراوانی و از گشایش، زندگی باشد» (همان، پ59: 228).
در شاهنامه، شاپور سوم در سخن آغازین خود هنگام تاجگذاری، سرانجامِ انسانِ گرافهکار و لافزن را تنگدستی میداند و فرد میانهجوی را میستاید:
دو گیتـــی بباید دل مرد راد |
| نباشد دل سفله از روز شاد |
بدین گیتی اندر بود نام زشت |
| به آن گیتی اندر نباید بهشت |
ز تنگی بماند همان مرد لاف |
| که بپراگند خواسته بر گزاف |
ستوده کسی کــو میانه گزید |
| تن خویش را آفرین گسترید |
|
| (فردوسی، 1386، ج6: 350) |
بزرگمهر نیز در نشست اول خود با بزرگان دربار انوشیروان میگوید:
هزینه چنان کن کــه بایدت کرد |
| نشـاید گــشاد و نبایـد فشـرد |
|
| (همان، ج7: 181) |
گفتنی است در فرهنگ اسلامی نیز شبیه این مضمون را بسیار مییابیم. در آیات مختلف قرآن کریم، ضمن نکوهش اسراف و تبذیر، میانهروی در امور زندگی توصیه و تأکید شده است (اسراء: 29؛ شعراء: 89؛ اعراف: 31).
چنانکه گفته شد، در جهانبینی مزدایی، میانهگزینی با گفتار نیک نیز ارتباط
مستقیمی دارد. در دینکرد ششم نیز بارها گفتار نیک، بجا و به اندازه، یکی از مصادیق پیمان دانسته شده است (میرفخرایی، 1392، 40: 161). در مقابل، گفتار نادرست و سخن نابجا از مصادیق افراط و تفریط به شمار آمده است (همان، 42: 161). در شاهنامه نیز بارها این مضمون تکرار شده است، چنانکه لهراسب میگوید:
جوانی هنوز این بلندی مجوی |
| سخن را بسنج و به اندازه گوی |
|
| (فردوسی، 1386، ج5: 7) |
در دینکرد ششم، گاهی سخن بیاندازه و بیجا سبب کاهش قدر و منزلت انسان است: «نباید بیجا و بیاندازه سخن گفت؛ چه کسی که بیجا و بیاندازه سخن گوید، مردم < او را > کم خواهند و آنچه را گوید، کم پذیرند و در چشم ایشان خوارتر باشد (میرفخرایی، 1392، پ43: 226). در شاهنامه نیز شبیه این مضمون را مییابیم. شاپور سوم در خطابه تاجگذاری خود میگوید:
زبان را نگـــهدار بایـد بدن |
| نبایــد روان را به زهـــــر آزدن |
که بر انجمن مرد بسیارگوی |
| بکاهد به گفتار خویش آب روی |
|
| (فردوسی، 1386، ج6: 349) |
در جای دیگر اورمزد میگوید:
|
|
|
چنان دان که بیشرم و بسیارگوی |
| نبینــد به نـــزد کسی آب روی |
|
| (همان: 257) |
در یکی از اندرزهای دینکرد ششم، سخن بجا سبب فرهمندی انسان دانسته شده: «از سخن فصیح، سخن بهنگام، از سخن بهنگام، گفتار بخردانه و از گفتار بخردانه، سخن بجا باشد و از سخن بجا و بهنگام، مرد فره خویش بیفزاید» (میرفخرایی، 1392، پ63: 229). در شاهنامه نیز دقیقاً شبیه این مضمون را در «گفتار اندر سخن پرسیدن موبدان از کسری» مییابیم. موبد از کسری درباره سخن میپرسد و او چنین پاسخ میدهد:
نخستین سخن گفتن سـودمند |
| خوشآواز خواند ورا سودمند |
دگر آنک پیمان سخن خوانیـش |
| سخنگوی و بیداردل دانیـش |
کـه چندان سرآید که آید به کار |
| وزو مــاند اندر جـهان یادگار |
چو باشد سخنگوی هنگامجوی |
| بمـاند همــهساله با آب روی |
|
| (فردوسی، 1386، ج7: 412-413) |
نکتة قابل توجه در ابیات بالا این است که شاعر، «سخن به اندازه» را «پیمان سخن» نامیده که تأییدی دیگر بر تأثیرپذیری شاهنامه از منابع مکتوب به زبان پهلوی است.
چنانکه ملاحظه شد، برخی از اندرزها، مضمون کاملاً یکسانی را میرسانند. اين همانندیها در بخش تاريخی شاهنامه بهويژه در نشستهای بزرگمهر با انوشيروان و موبدان دربار وی و گفتار اندر سخن پرسیدن موبدان از کسری، به اوج خود میرسد. مهمترين دليل اين مسئله، سرچشمههای يکسان دو کتاب است. يکی از منابع شاهنامة فردوسی، کتابهای پهلوی دورة ساسانی است. از جمله اين کتابها، يادگار بزرگمهر است که «اندرزنامهای به زبان پهلوی از بزرگمهر بختکان، وزير دانای انوشيروان و از منابع شاهنامة فردوسی است» (تفضلی، 1376: 185) (11). دينکرد ششم نيز از منابع مکتوب دوره ساسانی و گاه قديمتر تأثير پذيرفته (میرفخرایی، 1392: 7) و احتمالاً رسالۀ پهلوی یادگار بزرگمهر، یکی از منابع مستقیم آن بوده است.
اعتدال و خرد(12)
خرد در اندیشۀ ایرانی، جایگاه محوری دارد و در متون پهلوی از جمله دینکرد بارها عامل اعتدال در جهان هستی و زندگی انسانها معرفی شده است. مؤلف کتاب «طلوع و غروب زرتشتیگری» مینویسد: «در دینکرد، پیمان با خرد یکی است و بیشتر به عنوان تعادل میان افراط و تفریط تلقی میشود؛ در حالی که افراط و تفریط دو جنبۀ آز به شمار میآیند» (زنر، 1375: 478). در دینکرد سوم، پیمان منشعب از آسن خرد است (تفضلی، 1391: 101). در دينکرد ششم نيز ميانهگزينی با خرد ارتباط مستقيمی دارد و جنبههای گوناگون زندگی را در برمیگيرد. به ديگر سخن اندرزهای دينکرد ششم، انسان را به زندگی نيک و خردمندانهای راهنمايی میکنند که اصل آن، ميانهروی است. همچنین سه اصل (کردار، گفتار و انديشه نيک) در اندرزهای گوناگون، مترادف با خرد دانسته شده است (میرفخرایی، 1392، 64: 164). در شاهنامه نيز ميانهروی و رعايت اعتدال در جنبههای گوناگون زندگی، يکی از اصول اخلاقی است و در اندرزهای مختلف به آن تأکيد شده است؛ چنانکه اورمزد هنگام مرگ، فرزندش بهرام را به گزینش راه خردمندانه فرامیخواند. از یکسو او را از خشم و شتاب برحذر میدارد و از سوی دیگر بردباری بیش از حد را نشانه ضعف و سستی میداند:
ز راه خرد هیچگونه متاب |
| پشیمانی آرد دلت را شتاب |
درنگ آورد راستیها پدید |
| ز راه خرد سر نباید کشید |
سر بردباران نتابد به خشم |
| ز نابودنیها بخوابید چشم |
وگر بردباری ز حد بگذرد |
| دلاور گمانی به سستی برد |
|
| (فردوسی، 1386، ج6: 258) |
و در پایان به نقش خرد در یافتن راه میانه تاکید میکند:
هر آنکس که باشد خداوند گاه |
| میانجی خرد را کند بر دو راه: |
نه تیزی نه سستی به کار اندرون |
| خرد باد جان تو را رهنمون |
|
| (همان) |
شبیه این مضمون را در احادیث ائمه اطهار(ع) نیز مییابیم. حضرت علی(ع)، افراط و تفریط را از ویژگیهای انسان بیخرد و نادان میداند (نهج البلاغه، 1379: 638).
در دینکرد ششم، بین گفتار خردمندانه با میانهگزینی هم ارتباطی متقابل وجود دارد. در اندرزی از دینکرد ششم آمده: «از سخن فصیح، سخن بهنگام، از سخن بهنگام، گفتار بخردانه و از گفتار بخردانه، سخن بجا باشد و از سخن بجا و بهنگام، مرد فره خویش بیفزاید» (میرفخرایی، 1392، پ63: 229). در شاهنامه نیز اورمزدِ شاپور در وصیت به فرزندش بهرام، خرد را معیار سنجش اندیشه و گفتار نیک میداند:
زبان و دلـــت با خـــرد راست کن |
| همی ران از آنسان که خواهی سخن |
هر آن کس که اندر ســرش مغز بود |
| همــه رای و گفــتار او نغــــز بود |
|
| (فردوسی، 1386، ج6: 259) |
اعتدال و داد
در باور زرتشتی، مفهوم داد به اشه یا راستی11 بسیار نزدیک است و هیچ کنشی راست نیست، مگر اینکه با اشه سازگار باشد. در واقع در اندیشۀ ایرانی، راستی که معنای آن به عدالت نزدیکتر است تا سخن راست، هماهنگ شدن با نظام اخلاقی و اجتماعی است و ستم، دروغ و هر نوع ناراستی، موجب برهم زدن این نظم و آیین اخلاقی میشود(13). در متون پهلوی، پیوند بین داد و اعتدال بخوبی نمود یافته است. در دینکرد ششم از داد دقیقاً مفهوم قانون استنباط میشود. مطابق یکی از اندرزهای دینکرد ششم، پیمان داریی مردم گاهانی، هادمانسری و دادی (مطابق با سه بخش اوستا گاهان، هادمانسر و داد) متفاوت است. پیمان دارایی مردم دادی، یعنی بخشی که اعمال و مقررات مربوط به جهان مادی و زندگی دنیایی را در برمیگیرد، آن است که بتوانند کارها را به درستی و مطابق با داد یعنی قانون انجام دهند و در صورت تخلف از داد، زندگی کوتاه و روزی اندکی خواهند داشت (میرفخرایی، 1392، 206: 189-190).
قانون راستی و داد در شاهنامه نیز به گونهای طرح شده که مفهوم میانهگزینی و قرار داشتن هر چیز در جای خود از آن استنباط میشود. چنانکه بهرام دوم، دادگری را مایۀ توانگری در زندگی و مساوی با میانهگزینی میداند:
چـو خشنود داری جهان را به داد |
| توانـگر بــمانی و از داد شـــاد |
ز کـــار زمـــانه میـــانه گـزین |
| چو خواهی که یابی به داد آفرین |
|
| (فردوسی، 1386، ج6: 270) |
در واقع دادگری در شاهنامه، نخستین و لازمترین ویژگی برای پادشاه است که نظم اجتماعی را در پی دارد و اگر همۀ صفات نیک اخلاقی در پادشاه جمع شود، او دادگر خواهد شد. بهرام گور در خطابۀ تاجگذاری خود میگوید:
نشسـتم برین تخت فــرخ پدر |
| بر آییـن طــهمورت دادگــر |
به داد از نیاکـان فــزونی کنـم |
| شما را به دین رهنمونی کنم |
جز از راستی نیست با هر کسی |
| اگـر چند ازو کــژی آید بسی |
|
| (همان: 419) |
چنانکه ملاحظه شد، در این ابیات، راستی معادل با دادگری است که همان مفهوم اشه را تداعی میکند.
نتیجهگیری
مفهوم اعتدال در دینکرد ششم و شاهنامۀ فردوسی به یکدیگر بسیار نزدیک است. در دینکرد ششم، افراط و تفریط، اعمالی اهریمنی هستند و خیر و نیکی که در میانه این دو قرار میگیرد، مصداق اعتدال است که همچون جادهای مستقیم انسان را به سعادت میرساند. منظور از نیکی در دینکرد ششم، کردار، پندار و گفتار نیک است. سه اصل مهم اندیشه مزدایی که با خرد ارتباطی مستقیم و تنگاتنگ دارند. به بیان دیگر اندرزهای دینکرد ششم، انسان را به زندگی خردمندانهای راهنمایی میکنند که اصل آن میانهروی است. در شاهنامه نیز همین مضامین به چشم میخورد. در ابیات مختلف، افراط و تفریط در کارها نکوهش و میانهگزینی ستوده شده است. پندار، گفتار و کردار نیک نیز مساوی با راه درست است که در میانۀ افراط و تفریط قرار میگیرد. ارتباط بین دادگری و اعتدال نیز که مطابق با قانون اشه در باور زرتشتی است، به خوبی در دینکرد ششم و شاهنامه نمود یافته است؛ چنانکه در هر دو کتاب، تخلف از آیین داد، موجب بر هم زدن اعتدال و نظم اخلاقی و اجتماعی میشود. این شباهتها بیانگر تأثیرپذیری هر دو کتاب از باورهایی مزدایی است.
نکتة قابل توجه اینکه مفهوم اعتدال در دینکرد ششم، با اندرزهای بخش تاریخی شاهنامه بهویژه ابیات مربوط به دوران پادشاهی انوشیروان، تطابق بیشتری دارد، تا جایی که گاهی اندرزهایی کاملاً یکسان در دو کتاب به چشم میخورد که نشاندهندۀ تأثیرگذاری دینکرد ششم بر شاهنامه یا منابع یکسان اندرزی این دو کتاب است. گفتنی است که در شاهنامه تنها در دو بیت، واژة پیمان در معنای اعتدال به کار رفته که آن هم به اندرزهای پادشاهی انوشیروان تعلق دارد. این مسئله، تأکیدی دیگر بر تأثیرپذیری شاهنامه از متون پهلوی دورة ساسانی است.
گفتنی است در دینکرد ششم مفهوم اعتدال، ارتباط مستقیمی با دین دارد؛ ولی میانهگزینی در شاهنامه، جنبۀ دینی ندارد. دلیل این تفاوت نیز ماهیت گوناگون دو کتاب است. دینکرد ششم، یک کتاب دینی زرتشتی و شاهنامه، یک منظومۀ حماسی است.
یادآوری میشود: هرچند متون و اندرزنامههای پهلوی جزء منابع شاهنامة فردوسی به شمار میآیند و همسانیهای بسیاری بین آنها دیده میشود، نمیتوان تأثیرگذاری فرهنگ و منابع اسلامی بر حماسه ملی ایران را نادیده گرفت؛ مضامین برخی از اندرزهای شاهنامه در جنبههای مختلف اخلاقی از جمله رعایت اعتدال و دوری از افراط و تفریط، با آیات قرآن، احادیث پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و برخی از کتابهای حکمی و اخلاقی که در قرنهای نخست هجری به دست اندیشمندان مسلمان تألیف شدهاند مطابقت دارد.
پینوشت
1. این واژه در پارتی به صورت padman به معنای اندازه، در خوارزمی به صورت patimaya و pemy به معنای سنجیدن و اندازه گرفتن آمده است (حسن دوست، 1395، ج2: «پیمان»).
2. واژۀ پیمان به معنای عهد و قرارداد نیز هست که در اینجا مدنظر نیست.
3. برای اطلاع بیشتر ر.ک: آموزگار، 1386: 215 و آموزگار، 1379: 8.
4. در اوستا در برابر نیروی اشه، دراگه12 قرار دارد که در اصل مظهر بینظمی و بیقانونی جهان طبیعت و در متنهای اوستایی، مظهر دروغ و فریب است که بر ضد اهورامزدا و حق به کار گرفته میشود (بهار، 1391: 458).
5. برای اطلاع بیشتر ر.ک: آموزگار، 1386: 214-215.
6. در اخلاق نیکوماخس ارسطو آمده است: سه نوع اخلاقیات وجود دارد؛ دو رذیلت و یک فضیلت. یکی در طرف افراط و دیگری در طرف تفریط و یک فضیلت که در حد وسط قرار میگیرد. مثلاً تهور، افراط، بزدلی، تفریط و شجاعت در میانه این دو است (ارسطو، 1385: 63-76).
7. اندرزهای دينکرد ششم بر اساس کتاب بررسی دينکرد ششم، ترجمه و تصحيح مهشيد ميرفخرايی است و به ترتيب از سمت راست پس از نام خانوادگی مصحح و سال چاپ، شماره اندرز و صفحه آن ذکر شده است.
8. ابيات شاهنامه بر اساس ويرايش جلال خالقی مطلق است و در کنار هر بيت، شماره جلد و صفحه ذکر شده است.
9. مفهوم اعتدال که در آیات قرآن و احادیث پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) با واژههایی چون وسط، قصد و اقتصاد بیان شده، یکی از مباحث مهم در فرهنگ اسلامی است و جنبههای گوناگون زندگی مادی و معنوی انسان را در برمیگیرد. اسلام راستین، مکتب اعتدال است و افراط و تفریط را نکوهش میکند. قرآن، ویژگی امت اسلامی را میانهروی میداند (بقره: 142). راه راست و درست را نیز همان راه اعتدال معرفی میکند (فاتحه: 6). در بسیاری از آیات نیز پرهیز از اسراف و تبزیر توصیه شده است: (اسراء: 29،شعراء: 89، اعراف: 31).
پیامبر گرامی اسلام(ص) و خاندان پاک ایشان (علیهم السلام) در رفتار فردی و اجتماعی و تدبیر امور سیاسی، جلوهگاه اعتدال بودند. در احادیث آن بزرگواران نیز به میانه گزینی در زندگی و دوری از افراط و تفریط تاکید فراوان شده است: در حدیثی بسیار معروف از پیامبر(ص)، اعتدال بهترین روش در زندگی معرفی شده: «خیر الامور اوسطها» (ر.ک: مجلسی، 1403، ج2: 211). در حدیثی دیگر از آن حضرت آمده است: هرکس میانهروی کند، خدا بینیازش گرداند و هر کس اسراف کند، خدا فقیرش نماید (ر.ک: محمدی ریشهری، 1389، ج8: 347).
10. با آغاز نهضت ترجمه در جهان اسلام از قرن سوم و چهارم هجری و ترجمة کتاب «اخلاق نیکوماخوس» به زبان عربی، بیشتر حکمای اسلامی با نظریة اعتدال ارسطو که فضایل اخلاقی را حد وسط دو رذیلت «افراط و تفریط» میداند، آشنا شدند. تأثیر آرای ارسطو در زمینة اعتدال و همچنین اندیشههای افلاطون دربارة فضایل چهارگانة حکمت، شجاعت، عفت و عدالت را در آثار بیشتر اندیشمندان قرنهای اولیه هجری میتوان به روشنی دید. اما آنچه درباره اعتدال در آثار اخلاقی و فلسفی دورة اسلامی آمده، تقلید صرف از نظریة اعتدال ارسطو نیست؛ زیرا اندیشمندان مسلمان با توجه به آموزههای اسلامی به این نظریه، رنگ دینی دادند. در نظریة ارسطو، آنچه انسان را از افراط و تفریط میرهاند، عقل عملی است (ر.ک: ارسطو، 1385: 66). ارسطو، کمال اخلاقی انسان را در فعالیت نفس توأم با عالیترین فضایل میداند (برن، 1373: 151). اما در نظریة اخلاقی اسلام، ملاک فضیلت و برتری اعمال و رفتار اخلاقی، قرب الهی است که نهایت درجة تکاملی انسان به شمار میآید (عابدی و تبریزیزاده اصفهانی، 1393: 621).
11. یحیی ماهیار نوابی، این گفتار از شاهنامه را به طور دقیق با یادگار بزرگمهر تطبیق داده است (ماهیار نوابی، 1338: 302-333).
12. در همین زمینه ر.ک: دلپذیر و دیگران، 1396: 50-51.
13. برای اطلاع بیشتر ر.ک: پیاده کوهسار، 1386: 77.
منابع
قرآن کریم.
نهج البلاغه (1379) ترجمه و شرح محمد دشتی، چاپ سیزدهم، قم، دفتر نشر الهادی.
آموزگار، ژاله (1379) «پیمان»، بخارا، شماره 13-14، مرداد و آبان، صص 7-17.
---------- (1386) زبان، فرهنگ و اسطوره، تهران، معين.
آموزگار، ژاله و احمد تفضلی (1386) کتاب پنجم دینکرد، تهران، معین.
آهنگری، فرشته (1392) کتاب ششم دينکرد، تهران، صبا.
ارسطو (1385) اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی، تهران، طرح نو.
برن، ژان (1373) ارسطو و حکمت مشاء، ترجمة سید ابوالقاسم پورحسینی، تهران، امیرکبیر.
بهار، مهرداد (1391) پژوهشی در اساطير ايران، پاره نخست و دوم، چاپ نهم، تهران، آگه.
پیادة کوهسار، ابوالقاسم (1386) «بررسی تطبیقی ریته و اشه در هند و ایران باستان»، نیمسالنامة تخصصی پژوهشنامه ادیان، سال اول، شماره 2، پاییز و زمستان، صص 59-86.
تفضلی، احمد (1376) تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، سخن.
------------ (1391) مينوی خرد، به کوشش ژاله آموزگار، چاپ پنجم، تهران، توس.
تهامی، مرتضی (1387) «پیمان در آیین مزدیسنایی»، مجلۀ مطالعات ایرانی، سال هفتم، شماره 14، پاییز، صص 65-78.
حسندوست، محمد (1395) فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، زیر نظر بهمن سرکاراتی، جلد 2، چاپ دوم، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
خطيب، حسام (1999م) آفاق الادب المقارن، بيروت، دارالفکر معاصر.
دلپذیر، زهرا و دیگران (1396) «بررسی تطبیقی مفهوم خرد در اندرزهای دینکرد ششم و شاهنامۀ فردوسی»، فصلنامه متنشناسی ادب فارسی، سال پنجاه و سوم، دورة جدید، سال نهم، شماره 4 (پیاپی36)، زمستان، صص 37-55.
دلپذیر، زهرا و دیگران (1396) «بررسی تطبیقی مفهوم بخت و کنش در اندرزهای دینکرد ششم و شاهنامه فردوسی»، كاوش نامه، زبان و ادبیات فارسی، شماره 37، صص 95 -124.
دوفوشکور، شارل هنری (1377) اخلاقیات؛ مفاهیم اخلاقی در ادبیات فارسی از سدة سوم تا سدة هفتم هجری، ترجمة محمدعلی امیرمعزی و عبدالمحمد روحبخشان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی و انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران.
راشد محصل، محمدتقی (1389) دینکرد هفتم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
زنر، آر.سی (1375) طلوع و غروب زردشتیگری، ترجمۀ تيمور قادری، تهران، فکر روز.
شاکد، شائول (1393) از ايران زرتشتی تا اسلام، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، ققنوس.
صفا، ذبیحالله (1371) تاریخ ادبیات در ایران، ج1، چاپ دوازدهم، تهران، فردوسی.
عابدی، احمد و راضیه تبریزی زاد اصفهانی (1393) «ارزیابی مقایسهای نظریة اعتدال ارسطویی و نظریة اخلاقی اسلام»، فلسفة دین، دوره اول، شماره 4، زمستان، صص619-644.
عامری نیشابوری، ابیالحسن محمد بن یوسف (1336) السعادة و الاسعاد فی السیرة الانسانیة، تصحیح و مقدمه مجتبی مینوی، تهران، دانشگاه تهران.
فردوسی، ابوالقاسم (1386) شاهنامه، تصحيح جلال خالقی مطلق، 8 جلد (ج 1، 5، 6، 7)، تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
فضیلت، فریدون (1381) کتاب سوم دینکرد، دفتر یکم، تهران، دهخدا.
كفاني، محمّد عبدالسلام (1389) ادبيات تطبيقي، ترجمة سيد حسين سيدي، چاپ دوم، مشهد، بهنشر.
ماهیار نوابی، یحیی (1338) «یادگار بزرگمهر، متن پهلوی و مقایسه آن با شاهنامة فردوسی»، نشریة دانشکدة ادبیات دانشگاه تبریز، سال یازدهم، شماره 50، پاییز، صص 302-333.
محمدی ری شهری، محمد (1389) میزان الحکمة، ج 8، ترجمة حمیدرضا شیخی، قم، مؤسسة علمی و فرهنگی دارالحدیث.
مجلسی، محمدباقر (1403) بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج 2، بیروت، دارالاحیاء تراث العربی و مؤسسة الوفاء.
مزداپور، کتایون (1386) اندرزنامههای ايرانی، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی،
مسکویه، احمد بن محمد (1374) جاویدان خرد، ترجمة تقیالدین محمد شوشتری، تصحیح بهروز ثروتیان، چاپ دوم، تهران، مؤسسة فرهنگ کاوش.
مکنزی، دیوید نیل (1394) فرهنگ کوچک پهلوی، ترجمة مهشید میرفخرایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
ميرفخرايی، مهشيد (1392) بررسی دينکرد ششم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
هرن، پاول و هوبشمان، هانريش (1394) فرهنگ ريشهشناسی فارسی، ترجمه و شواهد فارسی و پهلوی از جلال خالقی مطلق، تهران، مهرافروز.
de Menasce.P.J (1973) Le troisieme livre du denkart, paris: klinck sieck.
Makenzie,D.N (1971) A concise Pahlavi Dictionary, london: oxford university press.
Nyberg, H (1974) A Manual of Pahlavi, 2vols, Wiesbaden.
[1] * نویسنده مسئول: دانشآموخته دکتری، زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بیرجند، ایران
z.delpazir@birjand.ac.ir
[2] ** استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بیرجند، ایران mbehnamfar@birjand.ac.ir
[3] *** استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایران m.rashed.cg@gmail.com
[4] . typical
[5] . payman
[6] . Frebud
[7] . Abebud
[8] . asa
[9] . zener
[10] . asa
[11] . arsta
[12] . draoga